شهید ابراهیم اسماعیلی
شهیدابراهیم اسماعیلی، ابراهیم پانزدهم شهريور 1343، درروستاي بنوید از توابع شهرستان نائین چشم به جهان گشود. پدرش ابوالقاسم، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. پانزدهم تير 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۸۸۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۶
به مناسبت سالروز شهادت
زمانی که داشت به جبهه می رفت، برای مادرم و من این شعر را خواند
اگر بار گران بودیم و رفتیم
اگر بی خانمان بودیم و رفتیم
کد خبر: ۴۵۸۷۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۳
حاج عقیل آدم غیرتمندی بود، به همین خاطر در نهی از منکر و امر به معروف همیشه ساعی بود. یکبار در تهران دید چندنفر اراذل و اوباش برای یک خانم مزاحمت ایجاد می کنند؛ شهید حاج عقیل ابتدا نهی از منکر میکند و چون آنان به سویش هجوم می آورند، به تنهایی از خجالت همه ی آن اراذل در می آید.
کد خبر: ۴۵۸۷۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۳
همسر شهید ؛ محسن هربار که می خواست به جبهه برود همیشه میگفت خودت را برای اینکه من شهید شوم آماده کن ، رفتار تان وهدف بزرگتان را همیشه در نظر داشته باشید فرزندان من را طوری تربیت کنید که در راه اسلام خدمت کنند
کد خبر: ۴۵۸۶۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۳
شهیدابراهیم نعلبندی
شهید ابراهیم نعلبندی ؛ يكم فروردين 1348، در شهر نوش آباد از توابع شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش حسین، بازنشسته بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه در رشته تجربی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. هشتم تير 1366، در سردشت بر اثر اصابت گلوله توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۸۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۲
خاطره شهید "حمید باقی" به نقل از خانواده ایشان
در حمله ای از طرف کومله ها به شهید و دوستان رزمنده همراهشان که بسیاری از این عزیزان به شهادت رسیدند، کومله ای ها اقدام به خلاص نمودن رزمنده های نیمه جان نمودند؛ اما شهید باقی به علت خونریزی زیاد حالتی شبیه به زنده بودن نداشت را از قضای الهی به خود رها ساختند.
کد خبر: ۴۵۸۵۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۱
تازه فهميدم از خاكريز خودمان عبور كرده و به خاكريز دشمن رسيده ام. به سرعت برگشتم. گلوله هاي آر پي جي را به بچه ها رساندم و نزد برادر ميرحسيني آمدم. همين كه چشمش به من افتاد، گفت: «فوراً دژ را منفجر كنيد.»
کد خبر: ۴۵۸۴۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۰
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
بعد از شهادت حمید درب خانه را که می زدند، مادر سراسیمه به سوی در میرفت و می گفت شاید پشت در حمید است. وقتی که بعد از ده سال پیکر مبارک حمید آمد، مادر می گفت دیگر من منتظر کسی نیستم. حمید من هم آمد.
کد خبر: ۴۵۸۴۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۳
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
آنها داخل یک شیشه از تربت پیکر حمید برداشته بودند و برایم آورده بودند، هنوز هم آن خاک را دارم. مثل تربت کربلا بوی عطر می دهد.
کد خبر: ۴۵۸۴۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۲
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
انگار همه ی بچه های بسیج يتيم شده بودند. او با اینکه همسن ما بود اما حکم بزرگ تر را برای ما داشت. تا ده روز دبیرستان امام خمینی (ره) ماتم سرا بود. شهادت حمید یکی از زمان هایی بود که به ما خیلی سخت گذشت.
کد خبر: ۴۵۸۴۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۱
کتاب;
کتاب «باپیر» تألیف عبدالکریم نیسنی، مجموعهای از خاطرات جنگ با مایه طنز رزمندگان در دوران دفاع مقدس است.
کد خبر: ۴۵۸۲۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
معرفی کتاب;
کتاب گلگون دریایی مجموعه خاطرات دریایی رزمندگان هشت سال دفاع مقدس استان بوشهر توسط غلامحسین دریانورد نوشته شده است.
کد خبر: ۴۵۸۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
معرفی کتاب;
این کتاب صوتی مجموعه خاطرات برگزیده دو جشنواره خاطرهنویسی رزمندگان استان بوشهر در هشت سال دفاع مقدس در سالهای 90 و 91 است.
کد خبر: ۴۵۸۲۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
من فقط گوش می کردم و به تصویر با ابهت حمید خیره بودم. به راستی او که بود؟ تنها تعبیری که با آن می توانم حمید را معرفی کنم این بود که او بسیار بزرگ تر از سنش میفهمید. حداقل سی سال بعد را می دید و برایش برنامه ریزی می کرد. او نوجوانی پنجاه ساله بود
کد خبر: ۴۵۸۲۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
خاطره ای خودنوشت از فرمانده شهید عباس مطیعی
این نوشتار واقعیتی است و حقیقتی است که انشاء الله برای همه سودمند خواهد افتاد و غرض از آن نه خودخواهی است و تعریف از خود ، بلکه نمایاندن گوشه ای از زندگی خود زندگی 24 ساعتم را که هرگز فراموش نمی نمایم. آخرین شبانه روزی که می توانستم راه بروم ، می توانستم مثل تو کارها را انجام دهم. آخرین شبانه روزی که مثل دیگر شبانه روزهای من پر بود از فعالیت و تحرک از آن همه مقاومت و خلاصه آخرین شبانه روزی که در میان دوستان بودم دوستانی که آنان را چون برادر می دانستم و حتی از برادر بهتر.
کد خبر: ۴۵۸۲۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
صورت ابراهيم زخمي شده بود. در همان حال به افرادي که زير آوار مانده بودند، کمک مي کرد، ماسک و لباس محافظ نداشت. پس از مدتي حالش بد شد و به اتفاق چند نفر ديگر با سر و صورت خون آلود به طرف بيمارستان صحرايي رفت .
کد خبر: ۴۵۸۲۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۶
زانو زدن ارتش بعث عراق مقابل گردان حضرت رسول (ص) تیپ ۴۸ فتح کهگیلویه و بویراحمدی در روز ۴ تیرماه ۶۷ حماسهای ماندگار برای دلاورمردان این دیار به یادگار گذاشت.
کد خبر: ۴۵۸۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۷
خبر تجلیل از مادر شهید وحسینیه شهیدقربان پور
شهید ماشاء الله قربان پور، دوازدهم اسفند 1321، درروستاي یزدلان ابوزیدآباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش میرزا، کشاورز بود و مادرش معصومه نام داشت. در حد خواندن ونوشتن سواد آموخت. سال1345 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و سه دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و ششم دي 1365، با سمت مسئول گردان زرهی لشگر 25 کربلا در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای دارالسلام کاشان واقع است.
کد خبر: ۴۵۸۱۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ثارالله؛
گلوله هاي تيربار و خمپاره جنگل را به آتش کشيد . پرندگان وحشت زده از درختي به درخت ديگر مي پريدند. چشمم به حسين یوسف اللهي افتاد. آرام و بي صدا اشک ميريخت. با ناراحتي گفت: نگران درخت ها و پرندگان بيگناه هستم.
کد خبر: ۴۵۸۰۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۴
معرفی کتاب؛
کتاب «من میمانم تو برگرد » به قلم نویسندگان محمدحسین عباسی ولدی و صادق عباسی ولدی سیزدهمین کتاب از مجموعه مدافعان حرم است.
کد خبر: ۴۵۸۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۴