خاطره ای از زبان خانواده شهید علی نجفیان؛
صدای گلوله ها و بارش خمپاره ها لحظه ای قطع نمی شد. علی سعی می کرد از میان دود و آتش، ماشین آذوقه و آب را به قرارگاه برساند او با تمام تلاش خود موفق شد که ماشین را کنترل کند. بلاخره موفق شدیم آذوقه را به مقصد برسانیم.
کد خبر: ۴۶۱۰۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۳
خاطراتی پیرامون شهید «علي يار شول»؛
من ميدانستم او شهيد ميشود. اصلاً هر وقت او را در لباس پاسداري ميديدم، اختيار اشكهايم را نداشتم. در كربلاي يك كه پايش زخمي شده بود، وقتي برادرش بهادر از جبهه آمد، گفت علي يار مجروح شده، خيلي نگران شدم.
کد خبر: ۴۶۰۹۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲
خاطره ای از شهید کاظم صادقپور
خوب در خاطرم است لحظه آخر که می خواست از درب خانه خارج شود دوباره برگشت و با نگاه غریبی به تمام خانه نگاه کرد. گویا به او الهام شده بود که دیگر برگشتنی در کار نیست. ما هم تا سر جاده روستا دنبال او رفتیم صورتش را بوسیدم او رفت و شهید شد.
کد خبر: ۴۶۰۹۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲
شهید داوود تاران نوزدهم خرداد ۱۳۴۵، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش ابراهیم (فوت ۱۳۶۵) و مادرش خدیجه نام داشت.
کد خبر: ۴۶۰۹۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲
خاطرات خود نوشت معلم شهید محمد طالبیان
شهید محمد طالبیان از آن قسم شهدای فرهنگی و اعتقادی بود که بخش بخش زندگی اش دارای نکته های آموزنده بخصوص برای نسل جوان است. این معلم و شهردار شهید علاوه بر خصوصیات بارز و قابل تامل اعتقادی، اخلاقی و رفتاری، منشاء اقدامات تاثیرگذار فراوانی در جریان پیروزی انقلاب، دوران دفاع مقدس، تربیت اسلامی نسل جوان و پایه گذار حرکت های ماندگار در تاریخ ایران اسلامی در عصر حاضر بود. همراه با شما خوانندگان گرامی بخش هایی از زندگی ارزشمند این شهید والامقام را به ترتیب و در قسمت های مختلف مرور خواهیم کرد.
کد خبر: ۴۶۰۸۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲
خاطره شهيد "رمضانعلي آمدي" به روایت مادر شهید
مادر شهید آمدی، پس از شهادت پسرش را در خواب شاد و بشاش می بیند و از او می خواهد بچرخد تا یک دل سیر قد و بالای فرزند ورزشکارش را ببیند.
کد خبر: ۴۶۰۸۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۱
خاطره ای از شهيد برفعلي رمضانلی؛
مادر از شفای پسر نقل می کند: 15يا16ساله بود. پدرش موتوري برايش خريد که پس از مدتی تصادف کرد. ضربه سختي به سرش وارد شده بود. سراسيمه خود را به بيمارستان رساندم. او بی هوش بود و چه شيون هایی که سر دادم و در درگاه خدا التماس کردم و به حضرت قاسم (ع) متوسل شدم. گفتم بچه ام را باز از تو مي خواهم...
کد خبر: ۴۶۰۸۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۱
در جایی دیگر که با سایر شهدای تازه دفن شده فاصله دارد، قبری مهیا میکنند و محمدحسین دفن میشود. چند روز بعد، وقتی دوستانش از عملیات برمیگردند با تعجب میبینند او در همان قبری که خودش پیش از شهادت گفته بود، دفن شده است!
کد خبر: ۴۶۰۷۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹
خاطره ای از شهید کربلای شلمچه
شهید بخت سفید پس از نجات هم رزم خود و منهدم کردن چندین تانک و به هلاکت رساندن دشمن، از فرط تشنگی در زیر گرمای سوزان شلمچه به شهادت رسید!
کد خبر: ۴۶۰۷۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹
در صف مخلصان اهل بيت و ائمه اطهار و امام راحل
. حسن خلق و شجاعت ايشان باعث گرديد كه خيلي زود با همرزمان خود اشنا شده و از محبوبيت خاصي برخوردار گرديد به طوري كه خيلي زود در واحد مربوطه در صف مخلصان اهل بيت و ائمه اطهار و امام راحل قرار گرفت .
کد خبر: ۴۶۰۵۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷
نسخه صوتی کتاب «پزشک پرواز» خاطرات دکتر محمد تقی خرسندی آشتیانی نوشته فاطمه دهقان نیری با گویندگی حمیدرضا هدایتی منتشر شد.
کد خبر: ۴۶۰۴۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۶
خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -7
شب هنگام، قبل از خوابیدن، فرمانده اردوگاه به اتفاق چندتن از سربازان و درجه داران خود به پشت میله ها آمد و حدود یک ساعت ما را تهدید کرد که اگر نماز شب و یا نماز جماعت بخوانید، چنین می کنم و چنان می کنم.
کد خبر: ۴۶۰۳۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴
خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 5
اخلاص عزیزان اسیر به هنگام نماز، علی الخصوص گریه آنها در موقع قرائت اذکار و ادعیه، مسئول قاطع (سعد) را سخت تحت تاثیرقرار داده بود. تا آنجا که او نیز به صفوف نماز گزاران ملحق شد.
کد خبر: ۴۶۰۳۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸
خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -4
در اوایل اسارت، در داخل اردوگاه سنگی نبود تا از آن به عنوان مهر استفاده کنیم. این بود که ناگزیر یک پاره آجر پیدا کردیم و پس از تکه تکه کردن، آن را به داخل آسایشگاه بردیم. البته عراقیها مدام هشدار می دادند که کسی حق نگهداری سنگ و یا آهن آلاتی از قبیل چاقو، پیچ گوشتی و غیره را ندارد و افراد خاطی به شدت تنبیه می شوند.
کد خبر: ۴۶۰۳۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵
مروری بر خاطرات سردار شهید نوروز ایمانی نسب در سالگرد شهادتش
با یک دنیا حسرت سخن خودرا اینچنین بیان داشت: ما در جبهه ها و مبارزاتمان کوتاهی کردیم، لذا امام مجبور شد جام زهر را بنوشد. اگر ما همه مردم و رزمندگان و .... یکدست و مجدانه تلاش می کردیم و با دشمن قوی تر برخورد می کردیم امام جام زهر را نمی نوشید
کد خبر: ۴۶۰۳۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵
شهید یحیی خداگو ابیانه
شهید یحیا خداگوابیانه، بيستم آذر 1343، درروستاي ابیانه از توابع شهرستان نطنز چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کشاورز بود و مادرش ام هانی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. يدوم مرداد 1362، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در زیارت زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۶۰۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵
نگاهی بر زندگینامه شهید علی چرخ تابیان؛
یک ساله بود که سخت بیمار شد .خانواده او را برای معالجه به دکترهای متعددی بردند تا اینکه با نذر گوسفندی در راه حضرت ابوالفضل (ع) به مرادشان رسیدند و علی کاملا" بهبود یافت.
کد خبر: ۴۶۰۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷
خاطراتی پیرامون شهید «علياكبر محمدحسيني»؛
علی اکبر فرمانده لايقي بود . تيراندازي مي کرد . آرپي جي مي زد . زخم مجروحين را ميبست . شهدا را عقب مي آورد . مهمات و آذوقه مي رساند . يک لحظه آرام و قرار نداشت .
کد خبر: ۴۶۰۲۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۳
خاطره ای از شهید "احمد احمدزاده سارمی"
از دوست شهید نقل است که ایشان به همراه جمعی از دوستان، در ماه محرم یکی از سال ها با چادر مشکی مادرانشان برای عذاداری امام حسین(ع)، در خرابه ای خیمه به پا کردند.
کد خبر: ۴۶۰۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵
علیرضا موحد دانش سال 1337 در تهران متولد شد. در فروردین ماه 1358 به عضویت سپاه در امد. در جنگ در عملیات های مطلع الفجر، فتح المبین، الی بیت المقدس، آزادی خرمشهر، والفجر1 و عملیات والفجر 2 حضور داشت. این شهید گرانقدر 13مرداد سال 1362 با سمت فرمانده تیپ 10 سیدالشهدا در منطقه حاج عمران به شهادت نایل آمد. خاطراتی از دوران دفاع مقدس و جنگ در کلام این شهید والامقام را در نوید شاهد بشنوید.
کد خبر: ۴۶۰۲۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸