قدر این سرزمین توحیدی را بدانید
نوید شاهد: علي بهزادي، فرزند عباس و سلمي، در اول مرداد ماه سال 1334 ، در روستاي بهزادفرخ از توابع شهر بابك، به دنيا آمد.
پدرش مي گويد: « به خاطر علاقه اي كه به اهل بيت داشتيم نام علي را برايش انتخاب كرديم.
وي در 6 سالگي براي يادگيري قرآن به مكتب خانه رفت و در همان مكتب خانه، قرآن را ياد گرفت. در 7 سالگي به مدرسه فردوسي رفت و چون مدرسه اش خارج از محدوده ي روستا بود، مجبور بود فاصله ي بين مدرسه و روستا را- حدود 7 كيلومتر- پياده طي كند.
از کودکی به نماز علاقه مند بود، به طوری که به عنوان پیش نماز انتخاب شد
از همان كودكي علاقه زيادي به نماز داشت به طوري كه در كلاس چهارم و پنجم، از طرف مدير به عنوان پيش نماز مدرسه انتخاب شد. علي پس از پايان تحصيلات ابتدايي، براي ادامه ي تحصيل به دبيرستان بابكان رفت و تحصيلاتش را در سال 1353 ، در رشته ي طبيعي در شهر بابك به پايان رساند و پس از آن راهي خدمت سربازي شد . از دوران سربازي، مبارزات خود را عليه رژيم طاغوت شروع كرد و از سال 1357 مبارزات او به صورت علني درآمد . يكي از دوستانش درباره ي مبارزات انقلابي او چنين نقل مي كند: علي از اوايل سال 1357 ، به بهانه اي به تهران يا قُم مي رفت تا اعلاميه ها و نوارهاي امام را بياورد و سپس به بندر عباس برمي گشت. ما نيز براي پخش كردن اعلاميه ها، با علي همكاري مي كرديم . بعد از مدتي او تحت تعقيب مأموران ساواك قرار گرفت. خودمان دستگاه كپي درست كرده بوديم و اطلاعيه ها را چاپ مي كرديم و شب ها موقعي كه در كوچه ها اطلاعيه ها را پخش مي كرديم گاه تحت تعقيب مأموران ساواك قرار مي گرفتيم و چون علي با كوچه ها آشنا بود، موفق به فرار مي شديم. اين وضع تا نزديكي هاي پيروزي انقلاب، ادامه داشت. علي بهزادي پس از پايان خدمت سربازي، راهي بندرعباس شد و در بهداري مشغول به خدمت گرديد.
پس از پيروزي انقلاب، در سال 1358 ، داوطلبانه به عضويت كميته بهداشت و درمان جهاد سازندگي بندرعباس درآمد . حسين سالاري در اين مورد مي گويد: « در سال 1358 ، ستاد كمك هاي اوليه در استان هرمزگان تشكيل شد. اين ستاد گروه هايي را براي خدمت به روستاهاي محروم اعزام مي كرد. افراد گروه شامل پزشك و امدادگر بودند و همچنين دارو به مناطق محروم جاسك و بشاگرد و حاجي آباد ارسال مي كرد . علي داوطلبانه به اين مناطق اعزام شد و با توجه به گرمي هوا و مشكلات آن ديار شب و روز با اخلاص كار مي كرد، وي اولين عضو انجمن اسلامي بهداري بود.
علي در شهريور ماه سال 1359 و در سن بيست و پنج سالگي، با خانم معصومه زين الديني ميمند، ازدواج كرد. ثمره ي ازدواجشان دو فرزند به نام هاي مهدي (متولد 1361 ) و مرضيه (متولد 1364 ) است و مدت زندگي مشترك آن ها 6 سال بود.
خیلی براش مهم بود که همسرش از نظر اخلاقی و اسلامی هم سطح خودش باشد
علي در ازدواج، معيارهاي اسلامي را مدنظر داشت . سعي داشت، همسري را انتخاب كند، كه از نظر اخلاقي و ارزش هاي اسلامي، هم سطح و هم عقيده ي خودش باشد.
- وي پس از شروع جنگ تحميلي، و در سال های 1359 – 1360، به دنبال فراخواني سربازان دوره ي احتياط، به جبهه رفت.
پس از اين كه دوره ي خدمت احتياط به پايان رسيد، به بندر عباس بازگشت و آنگاه با تشكيل ستاد امداد جبهه و جنگ، نقش موثري را در آموزش و اعزام نيروهاي داوطلب، ايفا مي كرد.
او تا پايان عمليات رمضان، در سال 1361 ، در تيپ امام حسين (ع)، خدمت مي كرد و از آبان ماه 1361 ، به تيپ ثارالله انتقال يافت . در سال 1362 ، همراه هيئت پزشكي حج و زيارت بهداري، براي خدمت به زائرين، به مكه معظمه مشرف شد.
خیلی فعال بود و همیشه هرجایی کمبودی احساس می شد خودش را میرساند
بهزادي، در جبهه فعاليت زيادي داشت و براي همين دوستانش از او به عنوان آچار فرانسه، ياد مي كردند. در هر كجا كمبودي احساس مي شد، به رفع آن مي پرداخت. حاج يوسف كشفي، در اين باره مي گويد : او يكي از بنيان گذاران بهداري لشكر بود و هر موقع خلاء يا كمبودي در جايي احساس مي شد، خود را به آن جا مي رساند و چرخ آن منطقه را به حركت درمي آورد. كار اصلي او هماهنگي امكانات و تجهيزات دارويي لشكر، با قرارگاه بود. وي در جبهه تنها به مسئوليت تيپ امداد اكتفا نمي كرد، بلكه هر وقت به خط مقدم يا مناطقي كه نيروها آزاد كرده بودند مي رفت، اولين كلنگ بهداري اورژانس را در آنجا به زمين مي زد و آن جا را راه اندازي مي كرد.
همیشه کارهای جدید انجام می داد و توانست تاسیسات استرلیزه خیلی خوبی در بیمارستان ایجاد کند
همرزم او در ادامه ي صحبت هايش مي گويد: « علي در جبهه كارهاي جديدي خلق مي كرد. براي مثال هنگامي كه در بهداري لشكر اقدام به تاسيس بيمارستان كرديم، تا براي عمليات ثامن الائمه و شكست حصر آبادان آماده باشيم، بچه ها را دور هم جمع كردم و ابلاغ تاسيس بيمارستان صحرايي، با چهار اتاق عمل، را به بچه ها دادم، اكثر دوستان گفتند كه در توان ما نيست ولي آقاي بهزادي گفت: هيچ مشكلي نيست، من استريل كردن اتاق عمل و امكانات اتاق عمل و نيز هر چه را كه بيمارستان بخواهد، به عهده مي گيرم و توانست تاسيسات استرليزه خيلي خوبي در بيمارستان ايجاد كند، به طوري كه در مدت عمليات، اورژانس هاي مجاور نيز از او كمك مي گرفتند.»
رفتارش بسیار خالصانه بود و وقتی بچه های بسیجی را میدید محال بود بی تفاوت از کنارشان بگذرد
وي نسبت به فرماندهان خود بسيار متواضع و مطيع بود و در كارهايش خيلي جدي بود. اگر فرماني از مافوق مي رسيد، وي صددرصد مقيد بود كه بايد به همان نحو عمل شود. سليقه هاي شخصي خودش را در اين امر دخالت نمي داد و مي گفت: اين مسأله هم قانوني است و هم شرعي اگر جايي براي سؤال است بايد سؤال كرد. سعي مي كرد به گونه اي برخورد كند، كه ضمن اطاعت محض پيشنهاد اصلاحي خود را هم، ارايه دهد. او با نيروهاي تحت امرش، با مهرباني رفتار مي كرد. يكي از رزمندگان درباره رفتار او با نيروها چنين نقل مي كند: رفتار بهزادي، با نيروهاي تحت امر بسيار خالصانه بود و محال بود كه بچه هاي بسيجي را ببيند و به آن ها سلام نكند و يا بي تفاوت از كنارشان بگذرد. رفتارش به گونه اي بود كه هيچ كسي احساس نمي كرد كه او در جبهه، مسئوليت دارد.
يكي از خصوصيات بارز او گذشت و ايثار بود . حاج يوسف كشفي، بهزادي را ايثارگر به تمام معني مي داند و در اين باره مي گويد : او به مجروحان توجه خاص داشت. در عمليات والفجر 2 بوديم . و ارتفاع خيلي زيادي داشت. بايد مجروحي را از ارتفاع 3500 متري پايين مي آورديم . مجروح خونريزي داخلي داشت. ريه هايش پر شده و داشت خفه مي شد و اين در حالي بود كه هيچ امكاناتي نداشتيم ريه ي مجروح را خالي كنيم در يك آن ديدم كه بهزادي، دهان مجروح را باز كرد، خون و محتويات ريه را به سرعت مي مكيد، و بيرون مي ريخت و با اين عمل جان مجروح را نجات داد.
علي از افراد چاپلوس و دروغگو، بدش مي آمد و از غيبت كردن جد اً پرهيز مي كرد.
به نماز اول وقت اهميت زيادي مي داد و حتي در هنگام عمليات ، سعي مي كرد نمازش را به موقع بخواند. نسبت به روزه معتقد بود به طوري كه حتي در آن گرماي سخت بندر عباس، حتي يك روز، روزه اش را نخورد.
به نماز جماعت خیلی اهمیت می داد حتی در جبهه و همیشه به فکر مستمندان بود
وي در جبهه نيز به نماز جماعت و برگزاري مجالس مذهبي، بسيار اهميت مي داد و تلاش مي كرد، امكاناتي فراهم كند كه نيروها هم بتوانند در اين مجالس شركت كنند. او در مدت زندگي، بيشتر اوقات غذاي ساده را انتخاب مي كرد. دنيا برايش ارزشي نداشت و هميشه به فكر مستمندان بود.
اوقات فراغتش را با مطالعه و خواندن قرآن می گذراند و در برابر مشکلات مقاوم بود
اوقات فراغتش را اغلب با خواندن قرآن و مطالعه ي كتاب هاي مذهبي پر مي كرد و در حفظ و نگهداري اموال بيت المال، بسيار كوشا بود. علي در برابر مشكلات مقاوم بود. در عمليات فاو كه دشمن از سلاح شيميايي استفاده كرده بود شيميايي شد ولي هيچ گاه به اهواز نرفت و در اورژانش ماند. خطاب به همكارانش گفت: بايد استقامت و پايداري كنيم، تا دشمن منطقه ي فاو را از ما پس نگيرد.
همیشه مراقب همه چیز بود و در کارها مشورت می کرد و به خاطر همین مشورت ها لشکر ثارالله کیفیت خوبی داشت
او كارها را اغلب با مشورت انجام مي داد . يكي از همرزمانش مي گويد : علي هميشه در خصوص محل استقرار اورژانس، نحوه تنظيم تخت ها، در هاي ورودي و امكاناتي كه بايد فراهم مي شد، با پزشكان و پرستاران مشورت مي كرد و به خاطر همين مشورت ها هماهنگي لشكر ثارالله از كيفيت خوبي برخوردار بود.
در عملیات های گوناگون شرکت داشت و به مداوای مجروحین عراقی می پرداخت
يكي ديگر از خصوصيات اخلاقي بهزادي، عدالت طلبي او بود و حتي آن زمان كه عده اي عقيده نداشتند، به مجروحين عراقي رسيدگي شود، وي در چادري جداگانه، به مداواي مجروحان عراقي مي پرداخت. به امام خميني علاقه داشت. هميشه گوش به فرمان امام بود و لحظه اي از موضوع ولايت فقيه غفلت نكرد. همچنين او احترام زيادي براي روحانيت قايل بود زيرا روحانيت را پيش قدم در انقلاب و باني و مؤسس آن مي دانست.
علي در مدت 6 سال حضور در جبهه، در عمليات گوناگوني چون : فتح المبين، كرخه نور، ثامن الائمه، طريق القدس، كربلاي يك، شهيد باهنر و رجايي، ام الحسين، بيت المقدس، رمضان، والفجر مقدماتي و والفجر4،3،1، 8 ، خيبر، ميمك و بدر شركت داشت . آخرين مسئوليت او، مسئوليت ، بهداري لشكر ثارالله بود.
او سرانجام در روز سيزدهم شهريور سال 1365 ، در حالي كه براي مأموريت از اهواز به كرمان مي آمد بر اثر سانحه تصادف به درجه رفيع شهادت رسيد.
خانواده شهدا برای شهیدان گریه نکنید که امروز مسئولیتی سنگین بر عهده دارید
فرازي از وصيت نامه ي او چنين است: « امت حزب الله! قدر اين سرزمين توحيدي را كه با قوانين الله اداره مي شود، بدانيد و اين نعمت بزرگ زندگي كردن در زمان ولي كبيري، همچون خميني را قدر دانسته، و از آن با تمام وجود پاسداري كنيد. اما شما خانواده ي معظم شهدا، براي شهيدان گريه و بي تابي نكنيد كه امروز مسئوليتي سنگين به عهده داريد و اما تو اي همسرم، از شما مي خواهم كه صبر كني و در راه تربيت صحيح فرزندانم كوشا باشي و آن ها را با نهج البلاغه و قرآن آشنا كني.»
پيكرش پس از تشييع، در گلزار شهداي شهر بابك، به خاك سپرده شد.
پي نوشت ها
-1 پرونده كارگزيني شاهد- كپي شناسنامه
-2 بهزادي، عباس- كد 13 ، ص 6
، -3 قائيني زاده، علي- كد 5009503
1- صص 5
-4 بهزادي، عباس- كد 13 ، ص 10
-5 سرگذشت پژوهي، ص 20
-6 يزدي نژاد، اكبر- كد 11 ، ص 10
-7 همان، ص 2
-8 سرگذشت پژوهي، ص 68
-9 همان، ص 86
2- -10 حكمت، عباس- كد 21 ، صص 3
-11 سرگذشت پژوهي، ص 68
-12 فاقعي، سيدمحمدعلي- كد 25 ، ص 3
1- -13 سالاري، حسين- كد 29 ، صص 3
1- -14 يگانه، حاج حسن- كد 17 ، صص 8
-15 سرگذشت پژوهي، ص 11
-16 پرونده كارگزيني شاهد- كپي شناسنامه
3- -17 زين الديني، معصومه- كد 10 ، صص 8
-18 همان، ص 5
23- -19 بهزادي، فاطمه- كد 9، صص 25
-20 پرونده كارگزيني شاهد - حكم
كارگزيني
-21 سرگذشت پژوهي، ص 105
-22 همان، ص 109
-23 همان، ص 22
-24 همان، ص 111
28- 25 - كشفي، حاج يوسف - كد 24 ، صص 29
22- -26 اسدي، حسين- كد 19 ، صص 23
3- -27 كشفي، حاج يوسف- كد 24 ، صص 4
-28 كاربخش، عليرضا- كد 21 ، ص 8
29 - كشفي، حاج يوسف - كد 24 ، صص 25 و
3- 39
2- -30 بدخشان، محمد- كد 23 ، صص 3
2- -31 مرادي، علي- كد 28 ، صص 3
1- -32 يگانه، حاج حسن، كد 17 ، صص 8
2- -33 مرادي، علي- كد 28 ، صص 3
3- -34 زين الديني، معصومه- كد 10 ، صص 8
-35 همان، ص 6
-36 همان، ص 7
-37 سرگذشت پژوهي، ص 158
-38 شهاب، قدرت الله- كد 22 ، صص 7و 5
-39 آئين- كد 23 ، ص 12
21- 40 - كشفي، حاج يوسف - كد 24 ، صص 23
-41 قائيني، علي- كد 2، ص 6
-42 كشفي، حاج يوسف- كد 24 ، ص 31
-43 سرگذشت پژوهي، ص 22
-44 پرونده كارگزيني شاهد - حكم
كارگزيني
-45 پرونده فرهنگي شاهد- وصيت نامه
-46 پرونده كارگزيني شاهد - حكم
كارگزيني
منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ / زندگینامه فرماندهان شهید استان کرمان