علت دلخوری حمید از بانو چه بود؟
وقتی به هم رسیدند پروین بانو لبخندی زد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت چه عجب شما یک بار به سمت ما نگاه کردی؛ و همین طور حرف هایشان به خنده و شوخی گذشت و او از دلشوره های دیشب تا امروزش گفت و حاج حمید هم خنده ای کرد و گفت تو که دیگر در همه این سال ها باید به این شرایط عادت کرده باشی پس دیگر دلشوره ات برای چیست؟ و بعد خنده مرموزی کرد و ادامه داد البته دلشوره ات بی مورد هم نبوده است و بعد چفیه دور گردنش را نشان داد و گفت ببین. سوراخی روی چفیه بود و قصه اش از این قرار بود که وقتی حاج حمید برای سرکشی به سنگرها رفته بود یکی از نیروهای داعش به سمتش شلیک می کند و با اینکه چفیه روی سرش بود، گلوله به سرش برخورد نمی کند و فقط چفیه را سوراخ می کند و حمید با خنده اینگونه به بانو گفت که داعشی سر به این بزرگی را ندید و چفیه را نشانه رفت. بانو اخم هایش را در هم کشید و گفت آخر حمید جان این موضوع خنده دارد؟! مگر قرار نبود که شما فقط برای آموزش بروی و آنجا نجنگی؟ بگذار عراقی ها خودشان بجنگند.
با این حرف پروین بانو اخم های حمید در هم رفت و بسیار ناراحت شد، انگار او در حرف زدنش بی احتیاطی کرده بود، با دلخوری گفت: مگر جنگ ایران و عراق است که من بگذارم آنها خودشان بجنگند؟! امروز جنگ اسلام با کفر است و اسلام حد و مرز ندارد و هر جا که صدای مسلمانی شنیده شود باید برای کمکش رفت. [3]
- سردار شهید سید حمید تقوی فر که مسئولیت آموزش به برادران عراقی در مبارزه با داعش را بر عهده داشت و سرانجام در تاریخ ششم دی ماه سال 93 به شهادت رسید.
- بانو پروین (پری) مرادی.
- برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.