مبارزه اسلام با عوامل فساد اجتماعي
تعليمات اساسي اسلام بيشتر بر محور عوامل اصلاح اجتماعي و ايجاد شرايط آرامش در زندگي دور ميزند. قرآن كريم در آغاز سورةمباركة نساء، تنظيم خانواده را بر پاية اصول فطري و اسلامي،از عوامل مؤثر تأمين آرامش محسوب و آنگاه دستور اطلاح داخلي جامعه را با زدودن عناصر نفاق و شقاق بيان ميدارد و سپس به مباني اصلاح جوامع بشري و از ميان بردن عوامل كفر و فساد ميپردازد و سه عامل خطر را، كه ساية شوم آن ويرانگر حيات بشر و نابودكنندة صلح و امنيت است، دقيقاً مورد بحث و تحليل قرار ميدهد و براي پيشگيري از تأثير آن و تأمين آسايش و سعادت بشر دستورات لازم را ارائه ميفرمايد.
در اينجا به تناسب مطلب و عامل اساسي فساد يعني كفر و نفاق ميپردازيم،كه دربارةعامل اول در بخشهاي گذشته نيز مطالبي بيان شد،و اكنون به ذكر آيات مربوط به جهاد با نفاق و منافقين ميپردازيم. در قرآن كريم آيات بيشماري در نكوهش نفاق و منافقين آمده، و چهرههاي گوناگون آنان را برملا شاخته،و اين گروه را به عنوان خطرناكترين دشمن قلمداد نموده است، و عذابي سختتر از عذاب كافران براي آنان مقرر و بيش از كفار – كه دشمنان آشكارند – به بيان لزوم جنگ و مبارزه با آنان پرداخته است.
آيات مباركة قرآن از صفات پليد منافقين پرده برداشته، آنها را به دورويي و كارشكني و مكر، خدعه و فريبكاري معرفي و نسبت به خطر آنان براي جامعه اسلامي هشدار داده است، زيرا نفاق و دورويي مهمترين عاملي است كه هر نهضتي را سرنگون، و هر اصلاحي را تباه ميكند و هر پيشرفتي را متوقف ميسازد. بدين لحاظ قرآن كريم دربارة تشكيل نيرو و تنظيم سپاه براي مبارزه با دشمنان آشكار تنها چند آيه آورده ولي هنگام سخن از نفاق،آيات بسياري را به آن اختصاص داده است و اين نكته را خاطر نشان ميسازد كه مؤثرترين حربه براي ايجاد شكست د رجبهة جنگ عامل نفاق ميباشد و چنانچه مزاج جامعه از اين بيماري مهلك پاك گردد قويترين نيروي پيروزي را در بر دارد، گر چه تعداد جنگجويان و ساز و برگ نظامي آن اندك و محدود باشد. هر مصيبت و بلايي را كه لشگريان اسلام در جنگهاي احد و حنين متحمل شدند فقط به خاطر كارشكني و نفاق بود و به طور كلي در تاريخ مبارزةحق و باطل كه سابقةديرينةآن از زمان پيدايش شهوات و برخورد تمايلات است. براي تحقير حق با وجود كثرت قواي آن، و تحكيم باطل با كمي نيرويش، عاملي قويتر از فتنهانگيزي و كارشكني در ميان پيروان حق به چشم نميخورد. اين عامل ويرانگر به هر جا برسد صفهاي منظم را پراكنده، دلهاي گرم و خروشان را سردو نااميد، و تصميمها را سست ميگرداند. ساية كثيف و سنگين همين عامل بر سر مسلمانان امروز گسترده شده و آنان را از پيشروي در همة صحنههاي زندگي نه تنها باز داشته كه عقب رانده است. بدين جهت است كه قرآن كريم چنان زبان نكوهشي دربارة منافقان سست عنصر گشوده كه هرگز درحق كافران چنين نياورده است. اوصاف زننده و پليدي كه براي آنان ذكر ميكند نظيرش درميان بتپرستان هم نيست.
در عهد رسول اكرم (ص) هر جا كه پاي تفرقهافكني و نفاق به ميان ميآمد، قرآن بلافاصله متعرض احوال منافقان ميشد و نيات پليدشان را آشكار ميساخت، تا آنكه سورة توبه نازل شد و با اسلوب و روش خاصي اصناف و انواع آنان و خرابكاريهايشان را مشروحاً بيان كرد.
قرآن در ضمن سرگذشتهايي كه از جنگهاي حق و باطل نقل ميكند بيشتر سعي دارد تا نقشههاي گوناگون منافقان را كه بامهارت طرح و با نيرنگهاي فريبنده ميان مسلمانان پخش ميگردند در سورههاي متعدد مانند سورة نساء و آل عمران و أنفال و توبه و احزاب و منافقون و محمد(ص) تبيين مينمايد.
اينك به همراه خواننده گرامي بر آيات سورههاي مزبور مروري گذار مينماييم تا همگي در پرتو راهنمايي پروردگار متعال راه سعادت خود را بيابيم و آمادة تلاش برا ي زدودن موانع رشد و مقابله با تكامل فساد باشيم.
در سورة نساء كارشكني به صورت اهمال، در اجابت فرمان جنگ آمده كه « منافقان » در اين باره سستي ميكردند و ديگران را هم به سستي واميداشتند. خداوند ميفرمايد: « و همانا گروهي از شما منافقند، به ظاهر دوست و د رباطن دشمن شمايند به خبرهاي مجعول هول انگيز شما را ترسان ساخته از جهاد باز ميدارند، و اگر به شما حادثة ناگواري رسد، آن منافق مردم، به طريق شماتت گويند خدا ما را مورد لطف قرار داد و از اين حادثه كه آنها را به كشتن داد محفوظ داشت، و اگر فضل خدا شامل حال شما گردد، گويي ميان شما و آنان ابداً دوستي نيست( تا نفع شما را نفع خود دانند ) گويند اي كاش ما نيز با آنها به جهاد رفته بوديم تا به نعمت فتج و غنيمت بسياري كه نصيب آنان شد بهرة فراوان ميبرديم .61
برخي از منافقان گرچه فعاليت و جنبشي به هنگام بروز جنگ از خود ظاهر ميساختند، ولي تنها به علت بهرهبرداري مادي آن بوده و هرگز ايمان قلبي و انگيزة باطني نداشتند تا جان خود را در راه فداكاري از دست بدهند.
بنابراين، اينان را بايد از ميان سپاه مسلمين بيرون راند و محيط جنگاوران شير دل و با صفا را از آلودگيشان پاك ساخت و براي خنثي نمودن تأثير فكري آنان و اينكه ماديات در نظر سربازان مهم جلوه نكند، آنان را به بهرههاي معنوي و مزايايي كه د ردنيا و آخرت در پرتو رضاي پروردگار به دست خواهند آورد متوجه ساخت.
قرآن كريم دراينباره ميفرمايد: « مؤمنان بايد در راه خدا با آنا كه حيات مادي دنيا را بر آخرت گزيدند جهاد كنند، و هر كس د رجهاد به راه خدا كشته شود يا فاتح گردد زود باشد كه او را در بهشت ابدي اجري عظيم دهيم. » 62
با ذكر همين آيات از سورة نساء بسنده ميشود. اكنون، آيات ديگري از سورة آل عمران رامتذكر ميگرديم: د رسورةآل عمران موضوع جنگ احد و شدايدي كه به واسطة آن گريبانگير مسلمانان شد مطرح گرديده است. در اين غزوه دروغگويان و شايعهسازان با شايع كردن رحلت پيامبر اكرم(ص) جنگ رواني به راه انداختند، و اين شايعه گرچه اثر سوء گذاشت و شكافي د رنيروي جنگاوران مسلمانان ايجاد كرد، ليكن اذهان مسلمين را به مرگ و معاني پوياي آن و اينكه همه جا ممكن است به سراغ انسان بيايد و زمان جنگ و صلح نميشناسد، متوجه ساخت و به آنان آموخت كه سربازان نبايد از شنيدن نام مرگ دچار وحشت و نگراني شوند و در تصميم خود خللي وارد آورند. ميفرمايد: « محمد (ص) نيست مگر پيامبري از جانب خدا كه پيش از او نيز پيامبراني بودند و از اين جهان در گذشتند، اگر او نيز درگذردشما باز به دين جاهليت خود باز خواهيد گشت؟ پس هر كه مرتد شود به خدا ضرري نخواهد رسيد خود را به زيان انداخته، و هركس شكر نعمت دين گذارد و در اسلام پايدار بماند البته خداوند جزاي نيك اعمال به شكرگزاران عطا خواهد كرد. »63 و نيز درجاي ديگري از همين سوره نوع ديگري از كارشكني و تفرفه اندازي را كه د رقالب ابراز دلسوزي و تأسف بر سوگ شهدا عنوان ميشود بازگو ميفرمايد: « اي گرويدگان به دين اسلام شما بمانند آنان كه راه كفر و نفاق پيمودند نباشيد، كه گفتند اگر برادران و خويشان ما به سفرنرفته يا به جنگ حاضر نميشدند، به چنگ مرگ نميافتادند. اين آرزوهاي باطل را خدا حسرت دل آنان خواهد كرد خداست كه زنده ميگرداند و ميميراند (به هر وقت و هر سبب كه ميخواهد.) » 64
بنابراين مسلمين را از اين روش كه كافران به آن معتقدند و هيچ گونه ارزش و فضيلتي براي «شهادت» در راه خدا قائل نيستند باز ميدارد، و در مقابل اين افكار مسموم پاسخ ميدهد كه: « بگو اي پيغمبر اگر در خانههاي خود هم ميبوديد باز آنان كه سرنوشت آنها در قضاي الهي كشته شدن است از خانه به قتلگاه البته به پاي خود بيرون ميآمدند.» 65