سه‌شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۰۵:۰۰
اين مقاله به منظور آسيب شناسي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، مشخصاً بر طرح جامع و ملي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت متمركزشده و با طرح پرسش هاي معرفت شناختي از نوع «چرا- بايد»ي، نگاه «چه- چگونه»اي مستتر در اين طرح را با وام گيري از مفاهيم نظري دستگاه فكري آلتوسر و گرامشي به چالش كشيده و نشان داده است كه(1) تلاش طرح ترويج به عرضه ي قرائت يكسان از سوژه هاي فرهنگ ايثار و شهادت و ناديده انگاشتن اراده هاي آزاد مخاطبان اين طرح(2) برجسته كردن نقش دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت بدون در نظرگرفتن تأثير پيامدهاي منفي تسلط ساختارهاي ايدئولوژيك بر فرهنگ مذكور و(3) نبود نگاه نقادانه ي روشنفكران در ارزيابي طرح ترويج از جمله عوامل مهم در شكست و ناكامي طرح مذكور و در نتيجه، عدم ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است.

چكيده
اين مقاله به منظور آسيب شناسي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، مشخصاً بر طرح جامع و ملي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت متمركزشده و با طرح پرسش هاي معرفت شناختي از نوع «چرا- بايد»ي، نگاه «چه- چگونه»اي مستتر در اين طرح را با وام گيري از مفاهيم نظري دستگاه فكري آلتوسر و گرامشي به چالش كشيده و نشان داده است كه(1) تلاش طرح ترويج به عرضه ي قرائت يكسان از سوژه هاي فرهنگ ايثار و شهادت و ناديده انگاشتن اراده هاي آزاد مخاطبان اين طرح(2) برجسته كردن نقش دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت بدون در نظرگرفتن تأثير پيامدهاي منفي تسلط ساختارهاي ايدئولوژيك بر فرهنگ مذكور و(3) نبود نگاه نقادانه ي روشنفكران در ارزيابي طرح ترويج از جمله عوامل مهم در شكست و ناكامي طرح مذكور و در نتيجه، عدم ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است.

1ـ مقدمه
پيش از ورود به بحث اصلي و در مقام مقدمه مي خواهم تأكيد كنم كه تا پايان بحث از ياد نبريم رويكرد اين مقاله به حسب نوع فراخوان، آسيب شناختي است. اين نكته اي است كه اغلب ناديده گرفته مي شود و موضوع را از حيطه ي آسيب شناسي دور مي كند و به نقدهاي سطحي و يكجانبه سوق مي دهد.
به نظر مي رسد در آسيب شناسي يك موضوع يا پديده، مهم باشد ابتدا بدانيم چرا به چنين بررسي هايي نياز داريم و اين بررسي ها درباره ي چه موضوعي بحث مي كنند و چه روشي بايد حاكم بر آن ها باشد تا آن ها را مطالعه اي آسيب شناسانه بناميم. در ضمن پرسش ها از چه ساختاري بايد پيروي كنند.
يك مطالعه ي آسيب شناختي در واقع ارزيابي معرفت شناختي باورهايي است كه در يك جامعه پيرامون يك موضوع يا پديده وجود دارد و آن باورها، زبان انديشه و تفكر و نظام گفتار و نوشتار در باب آن موضوع يا پديده را شكل و سامان مي دهند(اين تعريفي است كه با عنايت به اهداف و ضرورت هايي كه معمولاً براي برگزاري نشست ها و همايش ها و ميزگردها و شنود وگفت هايي كه با عنوان آسيب شناسي برگزار شده اند، توانسته ام به آن دست يابم). بنابراين، بديهي است چنين مطالعه اي به جاي آن كه مستقيماً به باورها بپردازد، مباني و ضابطه هاي كلي در ارزيابي اين باورها را در اختيار مي نهد. از اين رو مي توان پيش بيني كرد كه خروجي اين مطالعه بتواند ديگر زمينه هاي دانش را تغذيه كند.
هنگامي كه مطالعه ي آسيب شناختي را بيان ضابطه هاي كلي در ارزيابي باورها درباره ي يك موضوع يا پديده تلقي مي كنيم، به اين معناست كه اين گونه مطالعات، معضل يا مشكل اصلي را در بخش «شناختي» جست وجو مي كنند و از معبر باورهاي يك جامعه حول يك موضوع يا مسأله، به بررسي نظريه پردازي هاي موجود درباره ي آن، تبيين هاي موجود، شناسايي مباني عقلاني كه براي آن موضوع در نظر گرفته شده و آن را به باوري توجيه شده تبديل كرده است، مي پردازند. پس اين مطالعات بايد بتوانند به ما كمك كنند كه موارد معرفت واقعي را از ميان ادعاهاي معرفت تفكيك كنيم و البته تحقق اين امر بستگي دارد به اين كه بتوانيم امكان وقوع معرفت را از رهگذر چنين مطالعاتي اثبات كنيم تا سپس بتوانيم بگوييم چرا برخي باورها بر برخي ديگر ارجح اند.
با ملاحظه ي آن چه گفته آمد، بديهي است كه در مطالعات آسيب شناختي، پرسش هاي معرفت شناختي اهميت بسيار داشته باشند و البته شرط رسيدن به چنين پرسش هايي، آموزش ذهن به حساس شدن درباره ي موضوعات است كه خود مقدمه ي حساسيت به موضوع اصلي تر، يعني معرفت است. به مدد پرسش هاي معرفت شناختي، جان مايه ي مطالعات آسيب شناختي عبارت خواهد بود از بررسي هاي انتقادي به گونه اي معقول درباره ي هر نوع ادعاي معرفت، مباني آن ها و امكان و چگونگي تحقق آن ها. تأكيد بر بررسي هاي انتقادي به گونه اي معقول نشان مي دهد كه نقد و تشكيك هرگز به اين معنا نيست كه اساساً هيچ مفروضي اين مطالعات را راه نَبَرد، چون در اين صورت، پاسخ دقيق يا نتيجه ي بررسي آسيب شناختي قابل پيش بيني نخواهد بود.
اگر مطالعه ي آسيب شناختي را ارزيابي معرفت شناختي باورهاي انسان ها درباره ي موضوعات و ارزش معرفتي آن ها بدانيم، مطالعه ي آسيب شناختي مي تواند كوششي در جهت دست يابي به بايسته ترين شيوه ها در نقادي باورهاي موجود و ارزش هاي معرفتي آن ها باشد. بنابراين، وقتي ما به مطالعه ي آسيب شناختي دست مي زنيم، دست كم با سه پرسش اساسي بايد خود را مواجه كنيم كه اين پرسش ها، ضابطه هاي كلي ما در ارزيابي معرفت شناختي آن موضوع به شمار مي روند:
1ـ چه منابع معرفتي، معرفت درباره ي موضوع مورد نظر را شكل داده اند؟
2ـ خروجي اين منابع معرفتي به چه معرفتي در باب موضوع موردنظر منجر شده است؟
3ـ اين معرفت داراي چه محدوديت هايي است؟ و جايگاه دقيق و واقعي آن در ساختار اجتماعي چگونه است؟
2ـ طرح مسأله
بررسي اسناد و مدارك مربوط به آيين نامه ي طرح ترويج نشان مي دهد كه اين طرح به منظور «تحقق سياست جلب همكاري و مشاركت تمام سازمان ها، نهادها و قشرهاي متفاوت جامعه به امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و در جهت نهادينه كردن اين امر در سياست گذاري هاي كلان و برنامه هاي اجرايي كشور تصويب شده است». طرح مذكور در واقع، نتيجه ي تصويب بند «د» از ماده ي 159 قانون برنامه ي سوم توسعه است كه براساس آن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به تهيه ي طرح پيشنهادي براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت موظف شد. پس از ابلاغ اين مأموريت به بنياد شهيد در تاريخ 8/5/79، معاونت پژوهش و تبليغات بنياد شهيد، مأموريت طراحي طرح مذكور را برعهده گرفت و سرانجام طرح جامع آن را تهيه كرد.
طرح ترويج در جلسات كميته ي ويژه ي طرح در سازمان مديريت و برنامه ريزي و سپس در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به مثابه طرح مبنايي و محوري در دستور كار قرار گرفت و در جلسات مكرر با حضور نمايندگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، بنياد شهيد، بنياد مستضعفان و جانبازان، ستاد آزادگان، بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس بررسي شد و پس از شش ويراست، سرانجام نسخه ي نهايي آن به كميته ي فرعي كميسيون فرهنگي دولت ارجاع گرديد. كميته ي فرعي كميسيون فرهنگي دولت با حضور اعضا و نماينده ي بنياد شهيد طي چند جلسه طرح تفصيلي را تصويب كرد و نهايتاً طرح تفصيلي در جلسه ي 1/2/1381 هيئت وزيران به تصويب رسيد و معاون اول رئيس جمهور آن را طي نامه ي شماره ي 9495/ ت24465 هـ مورخ 5/3/1381 ابلاغ كرد.
نگاهي به اهداف طرح ترويج كه در ويراست اول از آن ها ياد شده است، مشتمل بر:
ـ گرامي داشت ياد و خاطره ي شهيدان و حماسه ي پايداري و ايثار آن ها،
ـ معرفي شهيدان به عنوان الگوهاي عيني به جامعه به ويژه به نسل جوان،
ـ معطرساختن فضاي جامعه به ويژه مساجد، سازمان ها، نهادها، موسسات، ادارات، كارخانه ها، مدارس، دانشگاه ها، معابر و ساير اماكن عمومي به عطر شهادت،
ـ حفظ و نگهداري و تنظيم و نشر آثار و وصاياي گرانقدر شهيدان،
ـ تبيين مفاهيم مربوط به فرهنگ شهادت و شأن و منزلت شهيدان،
ـ تقويت و تثبيت روحيه ي صبر و مقاومت و ايثار در قشرهاي مختلف جامعه به ويژه خانواده ي معظم شهدا،
ـ شناسايي و معرفي عوامل و موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت،
ـ حفظ و نگهداري گلزارهاي شهيدان و تلاش براي معرفي آن ها به عنوان مراكز فرهنگي، مذهبي براي نسل هاي آينده،
و توجه به سياست ها و خط مشي هاي اجرايي كه براي عملي شدن طرح ترويج در نظر گرفته شده است، مشتمل بر:
ـ تلاش براي مردمي كردن وظيفه ي ترويج فرهنگ شهادت و بزرگداشت ياد شهيدان،
ـ جلب مشاركت همه ي نهادها و موسسات و سازمان ها،
ـ بهره گيري از سيره ي اولياالله در ترويج فرهنگ عاشورا،
پيش از هر چيز وجهه ي ديني- اعتقادي اين طرح را نشان مي دهد و غلبه ي اين وجه را بر ساير وجوه اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي آشكار مي كند. ضمن اين كه مويد عدم صراحت وجه سياسي يا تلويحي بودن آن تحت لواي وجه ديني- اعتقادي است.
در ويراست دوم، طرح ترويج به پنج فصل تقسيم بندي شد و 8 ماده ي آن به 16 ماده و 127 بند افزايش يافت. عناوين فصول به ترتيب عبارت اند از: تعاريف و كليات، اهداف و سياست ها، برنامه هاي درون زا و برون زاي سازماني، واحدهاي هدف و دوره ي برنامه و بسترها، سازمان و تشكيلات.
با تغييرات فوق كه عموماً جنبه ي تكميلي و بيشتر به منظور وضوح بخشي به برخي نقاط مبهم در ويراست قبلي صورت گرفته است، شاهد تغييراتي در اهداف طرح نيز هستيم. با عنايت به آن چه ذيل ضرورت ارائه ي طرح در فصل اول و در بخش بيان مسأله آمده:
انقلاب اسلامي كه تبلور عيني مجاهدت و مبارزه و ايثار مردان و زناني است كه... با ايثار جان... خود زمينه ي استقرار نظام اسلامي... را فراهم آوردند... داراي پيام هاي گوناگوني از جمله فرهنگ ارزش ها و فرهنگ ايثار و شهادت... است كه اين خود بارزترين دستاورد فرهنگي اين نهضت الهي... است... به منظور شناخت بستر و مردمي كردن و فراگيرسازي اين آموزه ي انقلاب اسلامي در قالب فرهنگ ايثار و ايثارگران و شهيدان درصدد برآمديم... زمينه و استقرار اين ارزش ها را از طريق طراحي و تعيين سازوكارهاي سازماني و... عملياتي كردن فرهنگ شهيد و شهادت در جامعه و وضع قوانين و تغيير رويه ها و روش ها فراهم آوريم تا به نحو مطلوب زمينه ي الگوسازي چهره و سيره ي تابناك شهيدان و ايثارگران... و همچنين استمرار سياست توجه به اين فرهنگ در نظام برنامه ريزي كلان اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي كشور... و نهادينه سازي تكريم از شهيدان و ايثارگران در جامعه فراهم شود.
اهداف طرح در ويراست دوم همگي جهت واحدي را نشان مي دهند كه عبارت است از بازتوليد انسان انقلاب اسلامي و به صحنه آوردن مجدد اين انسان و خروج وي از انزوا(كه پس از پايان يافتن جنگ هشت ساله ي ايران و عراق و فرارسيدن دوره ي توسعه و سازندگي، زمينه هاي اين انزوا فراهم شد) و انتقال انسان احياشده ي انقلاب اسلامي از حاشيه به متن از طريق نهادينه كردن ارزش هاي انقلاب اسلامي. با اين ملاحظه، مي توان به اهداف طرح ترويج نگاهي ديگر افكند:
ـ بررسي و شناسايي و گسترش فرهنگ شهادت و ايثار در جامعه و ترويج و تقويت... آن در سطح فرهنگ عمومي از طريق... دستگاه هاي ذي ربط،
ـ بررسي و شناسايي عوامل بازدارنده و مخرب فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه و تلاش و برنامه ريزي براي امحا و رفع آن از طريق... دستگاه هاي ذي ربط،
ـ برنامه ريزي و تدوين طرح ها و هماهنگ سازي دستگاه هاي اجرايي و دولتي و موسسات آموزشي و دانشگاه ها و مراكز فرهنگي و هنري براي تجليل و تكريم از ايثارگران...،
ـ... جمع آوري و حفظ و نشر آثار و افكار شهيدان و ايثارگران و معرفي و الگوسازي آنان در سطح جامعه...،
ـ تهيه و تصويب طرح هاي مناسب براي تكريم از ايثارگران و شهيدان و اختصاص تسهيلات ويژه به آن ها و... برگزاري دوره هاي علمي، هنري، آموزشي به منظور ارتقاي سطح توانايي هاي آن ها،
ـ تلاش براي بومي كردن... فرهنگ تكريم از ايثارگران و شهيدان در طراحي سازوكارهاي اجرايي و تعيين روابط سازماني در موسسات، دستگاه ها و مجامع علمي و فرهنگي كشور،
ـ... تشويق مجامع فرهنگي و هنري كه در ترويج اين فرهنگ تلاش شايسته كرده اند،
ـ سياست گذاري در تدوين كتب درسي از سطوح دبستان تا دانشگاه... به منظور الگوسازي و اقدام براي ساير توليدات انتشاراتي در جامعه،
ـ تهيه و تدوين اصول راهنما و اولويت هاي لازم الرعايه ي فرهنگ ارزشي ايثارگران و شهيدان در مجموع حركت هاي فرهنگي كشور و...،
ـ برنامه ريزي همه جانبه براي همسويي و عدم مغايرت طرح ها و برنامه هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي با سياست هاي فرهنگي، ارزشي، اسلامي و نظام و فرهنگ شهادت و ايثار،
مروري بر اهداف مندرج در ويراست دوم طرح ترويج، سياسي- ايدئولوژيك بودن اين اهداف را ذيل صبغه ي كاملاً ديني نشان مي دهد. حتي اهدافي كه ظاهراً وجهه ي علمي دارند يا مسأله ي ارتقاي علمي در آن ها مدّ نظر است يا اهدافي كه بر رشد و گسترش تربيت اسلامي تأكيد مي كنند نيز، از بار سياسي و ايدئولوژيك مصون و بي نصيب نيستند.
در ويراست سوم از طرح ترويج، مفروضات طرح، اهداف طرح، گستره و پوشش طرح، محورهاي شمول طرح، تبيين طرح، ساختار و تشكيلات طرح، وضوح بيش تري يافت. در اين ويراست، نخست با عنايت به مفروضات طرح كه عمده ترين آن ها عبارت است از:
ـ استفاده از ظرفيت همه ي دستگاه هاي مشمول ماده ي 159 قانون برنامه ي سوم توسعه در برنامه ريزي و ارائه ي تسهيلات به ايثارگران،
ـ بهره گيري از امكانات و تأسيسات و خدمات فرهنگي و هنري موجود در كليه ي دستگاه هاي مشمول ماده ي 159 قانون برنامه ي سوم توسعه در جهت ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و حمايت مادي و معنوي از ايثارگران و اقدامات پيشگيرانه از تبليغات و فعاليت هاي فرهنگي و هنريِ نافي فرهنگ ايثار و شهادت،
و نيز با عنايت به محورهاي شمول طرح كه عبارت است از:
ـ ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و بزرگداشت ياد شهيدان و تجليل از ايثارگران،
ـ ارائه ي تسهيلات و خدمات فرهنگي و هنري به آن ها،
اهداف طرح به شرح ذيل تغيير يافت:
ـ ترويج، تقويت، پويايي و زنده نگه داشتن فرهنگ ايثارگري در راه دفاع از ارزش ها و فرهنگ سازي تكريم... ايثارگران...،
ـ... تقويت عوامل زمينه اي موجب رشد و ارتقاي فرهنگ ايثار و شهادت،
ـ... تعميم فرهنگ انسان ساز ايثار و شهادت به فرهنگ عمومي، نظام آموزشي، پرورشي، علمي و اداري كشور،
ـ تبيين و شناساندن ارزش هاي دفاع مقدس از طريق ابزارهاي فرهنگي و هنري،
ـ ايجاد زمينه هاي لازم براي حضور موثر ايثارگران در عرصه هاي فرهنگي و هنري از طريق اعطاي تسهيلات و خدمات فرهنگي به آنان،
ـ ايجاد زمينه هاي لازم براي شناسايي و رفع موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت... از طريق مراجع قانوني ذي ربط،
ـ تأكيد بر ريشه هاي اعتقادي فرهنگ ديني به عنوان مولفه هاي اصلي فرهنگ ايثار و شهادت،
مروري بر اهداف طرح ترويج در ويراست سوم به خوبي نشان مي دهد كه دست اندركاران طرح نه فقط به واسطه ي باورهايي خاص بلكه از رهگذر به خدمت گرفتن همه ي ابزار و امكانات و بسيج همه ي نهادها و موسسات و مراكز و سازمان ها كوشيده اند اين باورها را نهادينه كنند و مهم تر از آن، چارچوب هايي فراهم آورند براي تفسير، فهم و معنادهي به فرهنگ ايثار و شهادت، به مثابه عمده ترين دستاورد انقلاب اسلامي كه در عين حال حامل ارزش هاي آن نيز هست.
در چهارمين ويراست از طرح ترويج، بار ديگر طرح مذكور در چهار فصل تنظيم شد كه فصل اول تحت عنوان «كليات و تعاريف» به تعريف مفاهيم ايثار، شهيد، جانباز، آزاده و فرهنگ ايثار و شهادت، برشماري مصاديق و مظاهر فرهنگ ايثار و شهادت و اهداف و سياست هاي اين طرح اختصاص دارد. در فصل دوم تحت عنوان «برنامه هاي ويژه ي نهادهاي ايثارگري» وظايف عام و خاص نهادهاي ايثارگري شرح داده شده است. فصل سوم با عنوان «برنامه ها و وظايف سازمان ها و دستگاه هاي مختلف» به شرح برنامه ها و وظايف عام و خاص سازمان ها و دستگاه هاي متعدد پرداخته است. و سرانجام در فصل چهارم به نام «سازمان و تشكيلات»، حدود و ثغور وظايف و مسؤوليت ها و اختيارات شوراي عالي انقلاب فرهنگي و شوراي فرهنگ عمومي به تفصيل بيان شده است.
در اين ويراست، با عنايت به اهمّ اقدامات اجرايي كه در 112 بند شرح داده شده و با توجه به اهميتي كه دارد، در جاي خود در اين مقاله از آن سخن به ميان خواهد آمد، اهداف طرح كاملاً آشكارا به سمت و سويي حركت كرده است كه سوژه هاي خاص انقلاب اسلامي را بيافريند. اين اهداف عبارت اند از:
ـ بررسي و شناسايي و گسترش فرهنگ شهادت و ايثار و تقويت عوامل رشد و توسعه ي آن در جامعه و مقابله با موانع رشد اين فرهنگ،
ـ هماهنگ سازي دستگاه هاي مختلف براي تكريم از ايثارگران با محوريت اشاعه ي فرهنگ شهادت و دوري از عوامل مخرب آن در دستگاه هاي گوناگون،
ـ جمع آوري و حفظ و نشر آثار شهيدان و معرفي آن ها به عنوان الگو،
ـ تهيه طرح هاي مناسب براي سازمان هاي مختلف در برپايي مراسم تجليل از شهيدان و ايثارگران و اختصاص تسهيلات فرهنگي، هنري، آموزشي به آن ها،
ـ سياست گذاري در امر درج مطالب مرتبط با شهادت و ايثار در كتب درسي، آموزشي، پرورشي و دانشگاهي،
گرچه در وهله ي نخست چنين مي نمايد كه اين اهداف با اهداف مندرج در ويراست دوم چندان تفاوتي نداشته باشند، تغيير خط مشي هاي اجرايي و سياست گذاري هاي اين طرح در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت را بايد در اقدامات اجرايي طرح مذكور جست وجو كرد. از ميان 112 بند اقدامات اجرايي طرح ترويج، بيش از نيمي از اقدامات، تمركز بر فعاليت هاي آموزشي، پرورشي، تربيتي و هم از اين رو تمركز بر نهادهاي آموزشي، پرورشي، آموزش عالي، حوزه هاي علميه و به تبع اين هردو، متمركز بر فعاليت هاي مراكز و موسسات انتشاراتي و توليدكننده ي محصولات و فرآورده هاي فرهنگي و هنري است.
سرانجام در آن چه به صورت طرح نهايي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت به تصويب رسيده و مشتمل بر همان اهدافي است كه پيش تر برشمرده شد، چنين آمده است:
... با اعمال سياست هاي اجرايي دقيق و... نپرداختن به تبليغ علني و ارائه ي خدمات و تسهيلات در ملأعام... مي توان افكار عمومي را در پذيرش و عادي تلقي كردن ارائه ي اين خدمات به ايثارگران افزايش داد به نحوي كه مردم احساس تكريم را در خود نسبت به ايثارگران به وجود آورند. مي توان با اتخاذ رويه ها و روش ها و تعيين سازوكارهاي فعال و غيربازدارنده ي دستگاه هاي فرهنگي و حمايت كننده ي رسمي، نقش حمايت علني دولت و حاكميت را در ارائه ي خدمات فرهنگي و مادي به ايثارگران كم رنگ تر و نقش تلاش و تقدس مردمي... را پررنگ تر در سطح جامعه تبليغ و متجلي كرد. طوري كه اين سياست منجر به... افزايش روحيه ي معاضدت سايرين در تقدس و تكريم از ايثارگران در جامعه شود.
درنگ بر جملات و عبارات فوق نظير «نپرداختن به تبليغ علني»، «عادي تلقي كردن»، «كمرنگ كردن نقش حمايت علني دولت»، «پررنگ كردن نقش تلاش و تقدس مردمي»، آشكار مي كند كه طرح ترويج مي كوشد ظرفيت هاي انساني و ذهنيت هاي آن ها و كيفيت تجاربشان را از ايثار و شهادت و تكريم از ايثارگران چنان تنظيم كند و شكل دهد كه آن ها خود به كسب خصايص اخلاقي خاص ترغيب شوند و به نوع خاصي از رفتار و تفكر گرايش يابند. در واقع، تلاش طرح ترويج به «نهادينه كردن فرهنگ ايثار و شهادت و ترويج آن در سياست گذاري هاي كلان و برنامه هاي اجرايي كشور»، تلاشي در جهت دروني سازي و طبيعي جلوه دادن طرز تلقي هايي از فرهنگ ايثار و شهادت است كه در سايه ي آن، منافع گروه هاي برخوردار از قدرت در جامعه تأمين مي شود. چنانكه در بالا نيز اين مفهوم تحت عنوان «عادي تلقي كردن» به صراحت آمده است.
بديهي است لازمه ي نهادينه كردن و دروني سازي اين فرهنگ، شكل دادن ذهنيت مخاطبان اين طرح به درك خاصي از خويشتن خويش و جهان پيرامون و رابطه ي آن ها با يكديگر و با جامعه و سپس با فرهنگ خاصي است كه اين طرح مي كوشد آن را ترويج دهد. به ديگر سخن، نهادينه كردن فرهنگ ايثار و شهادت كه اين طرح اهتمام به آن دارد، شكل دهي به هويت افراد را ايجاب و بلكه مشروط و منوط مي كند.
با ملاحظه ي همه ي آن چه تاكنون درباب طرح ترويج گفته آمد، اين مقاله از منظر و رويكرد آسيب شناختي به طرح مذكور در پي آن است كه دريابد: رمزگان يا كدهاي فرهنگي كه در اين طرح برجسته شده اند كدام اند و اين رمزگان از چه منابع معرفتي سرچشمه گرفته اند؟ و مخاطب خود را به چه نوع معرفتي از فرهنگ ايثار و شهادت مي رسانند؟ و معرفت حاصله چه محدوديت هايي دارد؟
مفروض هاي مقاله ي حاضر با عنايت به سه محور عمده در طرح مسأله عبارت اند از:
1ـ پيام ها يا رمزگان فرهنگي طرح ترويج فرهنگ ايثار و شهادت از منابع كاملاً ايدئولوژيك سرچشمه مي گيرند تا در نهايت بتوانند به اهداف ذيل دست يابند:
1ـ1ـ نهادينه كردن و دروني سازي ارزش هاي انقلاب اسلامي،
1ـ2ـ بازتوليد انسان انقلاب اسلامي و به صحنه آوردن وي و كشاندن او از حاشيه به متن زندگي اجتماعي و سياسي،
1ـ3ـ شكل دهي به هويت و ذهنيت و معرفت و دانش مخاطبان اين طرح چندانكه دو هدف فوق تحقق يابد،
1ـ4ـ بازتوليد هنجارهاي ايدئولوژيك به قصد حفظ هژموني گروه هاي حاكم در جامعه،
1ـ5ـ ابدي سازي منافع گروه هاي برخوردار از قدرت در جامعه،
1ـ6ـ طبيعي سازي هنجارهاي سلطه و هژموني گروه هاي حاكم،
2ـ معرفتي كه حاصل مي شود با عنايت به اهداف ششگانه ي فوق كه همگي برخاسته از ماهيت ايدئولوژيك اين طرح اند، معرفتي كاذب يا داراي ادعاهاي معرفتي است.
3ـ نقطه ي آسيب در طرح ترويج و محدوديت عمده اي كه خود مانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت مي شود ناشي از ماهيت ايدئولوژيك آن است.
پرسش هاي آسيب شناسانه اي كه به تبع محورهاي سه گانه در طرح مسأله و مفروض هاي مقاله ي حاضر قابليت طرح مي يابند عبارت اند از:
1ـ چه چيز موجب شكل گيري اين مفروض در ذهن ايده پردازان اوليه و حمايت كنندگان طرح ترويج شده است كه اساساً عرضه ي فلسفه اي خاص درباب فرهنگ ايثار و شهادت، وجه قبول عام و همگاني خواهد يافت و پذيرش آن با چالشي روبه رو نخواهد شد؟
شكل ديگر اين سؤال عبارت است از اين كه چرا در طرح ترويج، تأثير اراده ي آزاد كنشگران و مخاطبان طرح ناديده گرفته شده است؟
2ـ چرا ساختار طراحي ترويج از نوع «چه- چگونه»اي است، نه «چرا- بايد»ي؟
شكل ديگر اين سؤال عبارت است از اين كه چرا انتظار مي رود اين طرح عمدتاً مخاطبان خود را راهنمايي كند كه چگونه فرهنگ ايثار و شهادت ترويج يابد، نه اين كه به آن ها مجال دهد دريابند چرا بايد اين فرهنگ ترويج يابد؟
3ـ چرا اين طرح در تحكيم پايه هاي نظري خود در جهت تعريف سوژه ها و ابژه هاي اين فرهنگ و شيوه هاي ترويج و تبليغ و تكريم، از آراي روشنفكرانِ ناقد نظام بي بهره است؟
فرضيه هاي مقاله ي حاضر با عنايت به مفروضات و پرسش هاي مذكور عبارت اند از:
1ـ تأكيد بر عرضه ي قرائت يكسان از كنش هايي چون شهادت و ايثارگري و كنشگراني چون ايثارگران و اسرا و آزادگان و... در طرح ترويج، به جاي تأكيد بر پيامد اراده هاي اين كنشگران و مخاطبان طرح مذكور، يكي از موانع عمده در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است.
2ـ تأكيد بر برجسته كردن نقش دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت در طرح ترويج، به جاي تمركز بر تبعات تسلط ساختارهاي ايدئولوژيك در طرح مذكور، موفقيت اين طرح را در اجرا و عمل با مشكل مواجه كرده است.
3ـ تأكيد بر تقويت وجه نظري هژموني در طرح ترويج به مدد بهره گيري از آراي صاحب نظران موافق اين طرح، به جاي بهره مندي از آراي روشنفكران يا ناقدان دستگاه فكري و ايدئولوژيك حاكم بر طرح مذكور، از جمله علل عدم ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است.
3ـ چارچوب نظري
با توجه به آن چه در طرح مسأله و فرضيات و پرسش هاي مقاله ي حاضر آمده، چارچوب نظري مناسب براي بررسي طرح ترويج، چارچوبي است كه بتواند:
الف- چگونگي ارتباط ميان ايده هاي حاكم و ذهنيت مخاطبان اين ايده ها را تبيين كند.
ب- چگونگي بازتوليد انديشه و ايده هاي موردنظر گروه هاي حاكم به مدد كنترل توليد ذهني افراد جامعه را شرح دهد.
ج- چگونگي شكل گيري ذهنيت گروه هاي تابع در جامعه را نشان دهد.
د- چگونگي عملكرد گروه هاي حاكم براي تضمين سيادت يا هژموني فكري خود بر ساير گروه هاي جامعه را بيان كند.
به اين منظور، با بهره مندي از آراي آلتوسر و گرامشي، مفاهيم كليدي ذيل براي ترسيم چارچوب نظري مقاله ي حاضر استخراج شده است:
3ـ1ـ نظريه ي بازتوليد آلتوسر
آلتوسر از جمله نظريه پردازاني است كه قائل به وجود رابطه ي نسبتاً جبرگرايانه اي ميان نهادهاي ايدئولوژيك و سوژه هاي اجتماعي در فرآيند بازتوليد قدرت و در نتيجه تكوين ذهنيت سوژه هاي اجتماعي است. وي متأثر از ماركس به بررسي چگونگي ارتباط ايده هاي حاكم و ذهنيت مخاطبان اين ايده ها در جامعه ي سرمايه داري پرداخته است. در نظريه ي ماركس مفهوم توليد و بازتوليد مفهومي كليدي است. به نظر ماركس، در يك جامعه ي سرمايه داري طبقه ي حاكم صرفاً به سبب در اختيار داشتن مالكيت انحصاري ابزار مادي توليد، «ابزار تكوين و شكل دهي به ذهنيت ساير گروه ها و طبقات اجتماعي را نيز داراست، [بنابراين،] توليد و توزيع فكر و انديشه تماماً در دست كساني است كه صاحبان ابزار توليدند و چنين مالكيتي توان توليد و بازتوليد انديشه و ايده هاي دلخواه را تضمين مي كند»(رضايي، 1386، 33).
در نظريه ي آلتوسر «چگونگي شكل گيري سوژه هاي انساني با مفهوم بازتوليد شرايط توليد همبسته است»(همان، 36). اين سخن نشان مي دهد كه «نقطه ي عزيمت آلتوسر، در نظريه ي بازتوليد است»(همان جا) چندانكه بدون آن امكان دوام هيچ صورت بندي اجتماعي را ممكن نمي داند. در واقع، صورت بندي اجتماعي را كمك و مددي براي بازتوليد نيروهاي توليدي و روابط توليدي قلمداد مي كند. وجه فارق آلتوسر از ماركس، يا بهتر است بگوييم وجه تكميل كننده ي آراي ماركس توسط آلتوسر، توجه آلتوسر به بازتوليد قدرت كار يا نيروي توليدكننده در بيرون از كارخانه است كه اين افزون بر بازتوليد ابزار يا شرايط مادي توليد در سطح كارخانه است كه ماركس متأثر از بحث زيربنا و روبنا و تلقي شرايط اقتصادي به مثابه بنيان و پايه ي اصلي به آن پرداخته است.
آلتوسر در تأكيد و تمركز بر بازتوليد نيروي كار به فرآيندي نظر دارد كه نظام سرمايه داري، نيروي كاري خود را هم به لحاظ مهارت هاي حرفه اي و شغلي، هم قواعد رفتاري و اخلاقي و مدني آموزش مي دهد، به گونه اي كه خروجي يا برآيند فعاليت هاي دستگاه هاي ايدئولوژيك اين نظام در بخش فرهنگي، آموزشي، تربيتي، حرفه اي و...، نيروي كاري مطيع، آشنا به قواعد نظم موجود و در عين حال داراي آگاهي هاي حرفه اي است. به اين ترتيب، روابط و مناسبات قدرت نه فقط مستقيماً ميان كارگر و كارفرما در محيط كاري، بلكه غيرمستقيم و به مدد «بازتوليد اطاعت نيروي كار از قواعد نظم موجود... و بازتوليد تبعيت كارگران از ايدئولوژي حاكم و بازتوليد توان دستكاري كارآ و موثر ايدئولوژي حاكم توسط عاملان استثمار و سركوب»(همان، 37، به نقل از آلتوسر، 1971) همچنان حفظ مي شود.
3ـ1ـ1ـ دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت
تمايز و تفكيكي كه آلتوسر ميان دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت و دستگاه هاي دولت قائل مي شود، براي تحليل او از چگونگي بازتوليد روابط و مناسبات قدرت در سطح جامعه بسيار مفيد است. او «دستگاه هاي دولت را شامل حكومت، ادارات، ارتش، پليس، دادگاه ها و زندان ها»(همان جا) مي داند و عملكرد آن ها را توأم با خشونت و سركوب و متعلق به حوزه ي عمومي ارزيابي مي كند. حال آن كه به نظر وي دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت به رغم پراكندگي و عدم تمركز، يكپارچه و هماهنگ اند و به حوزه ي خصوصي تعلق دارند. فهرستي كه او از اين دستگاه ها عرضه مي كند شامل «دستگاه هاي مذهبي، دستگاه هاي آموزشي، دستگاه خانواده، دستگاه حقوقي، دستگاه هاي مربوط به حوزه ي سياسي، اتحاديه هاي تجاري، رسانه هاي ارتباط جمعي، دستگاه هاي فرهنگي»(همان، صص 37ـ38، به نقل از آلتوسر، 1971) است.
آلتوسر با اين تفكيك نه تنها بر دوگانه انگار ي خشونت و ايدئولوژي كه از جمله ماركس به آن پاي بند بود، صحّه نمي گذارد، بلكه همچون فوكو همه ي دستگاه هاي دولتي را به نوعي ايدئولوژيك مي خواند. اين چيزي است كه فوكو به طور دقيق تر و عميق تر به آن پرداخته و از تغيير شكل حوزه ي رويت پذير قدرت در جامعه ي مدرن سخن گفته و بر آن است كه «قدرت انضباطي، برعكس انواع قديمي قدرت، در حالي كه موضوع خود را رويت پذير مي كند، خودش رويت ناپذير است»(دريفوس و رابينو، 1382، 28). در واقع، تبيين فوكو براي پرهيز از تقابل خشونت و ايدئولوژي او را به اين نظر رسانده است كه صرف «آگاهي فرد از تحت نظارت بودن ضامن عملكرد خود به خودي قدرت انضباطي غيرفردي است»(همان جا). به ديگر سخن، «فرد تحت نظارت، خود روابط قدرت را بر پيكر خويش حك مي كند و عامل انقياد خويش مي شود»(همان جا). بنابراين، به نظر فوكو، مكانيسم هاي انضباطي، «مكانيسم قدرت يا آناتومي سياسي [اند] كه.... مجموعه اي از نهادهاي گوناگون را به دستگاه هايي تبديل [مي كنند] كه در درون آن ها قدرت و دانش در رابطه ي متقابل با يكديگر واقع شده اند»(همان جا).
در نظريه ي آلتوسر از ميان دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت، كه پيش تر از آن ها ياد شد، نقش دستگاه هاي آموزشي خصوصاً در دوره ي سرمايه داري پيشرفته از همه برجسته تر است. در واقع، به زعم وي از جمله پيامدهاي پيشرفت سرمايه داري، جاي گزيني دستگاه هاي آموزشي به جاي دستگاه هاي مذهبي در ايفاي كاركردهاي متنوع فرهنگي، ارتباطي و مذهبي است. آلتوسر دستگاه هاي آموزشي را عمده ترين دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت در بازتوليد نظام سرمايه داري غربي مي داند و اهميت آن ها را به مراتب بيش تر از دستگاه هاي سياسي ايدئولوژيك قلمداد مي كند.
3ـ1ـ2ـ قدرت ايدئولوژي در بازنمايي
براي ادراك بهتر آن چه تاكنون گفته شد ضروري است معناي ايدئولوژي در نظريه ي آلتوسر به شكل عميق تري توضيح و تبيين شود. «آلتوسر براي ايدئولوژي كاركرد و ساختاري ثابت و تغييرناپذير در نظر مي گيرد. ايدئولوژي در اين معنا، واقعيتي غيرتاريخي يا به عبارت ديگر، هميشه حاضر در تاريخ و البته ايجابي است»(رضايي، 1386، 41). به نظر وي، «ايدئولوژي ابدي است«(همان، 42).
ايده ي محوري آلتوسر درباره ي ساختار و كاركرد ايدئولوژي متضمن دو تز است: تز اول، ايدئولوژي را بازنمود رابطه ي خيالي افراد با شرايط واقعي هستي آنان مي داند و لذا وجه سلبي براي ايدئولوژي قائل است. چون شرايط واقعي وجود انسان ها را در نظر نمي گيرد بلكه رابطه ي انسان ها با اين شرايط را از منظر ايدئولوژيك مهم تلقي مي كند. و اما براساس تز دوم، ايدئولوژي داراي وجود مادي است چون ايده ها يا بازنمايي هايي كه ايدئولوژي ها را مي سازند، هستي مادي دارند. به همين سبب، هستي آن ها در يك دستگاه يا مجموعه اي از كردارها و رويه هاي منظم قابل رويت است. بنابراين، اين كردارها را بايد بازنمود كردارهاي دستگاه هاي ايدئولوژيك و نتيجه ي آگاهي اي قلمداد كرد كه ايدئولوژي به افراد بخشيده است و در ادامه، اين آگاهي را سرمنشأ باورهايي دانست كه شخص را وادار به انجام اعمالي خاص مي كند، بي آن كه خود فرد هرگز بداند كه كردارهايش تحت كنترل آدابي خاص قرار دارد. هم از اين رو خود را سوژه اي آزاد تصور مي كند.
به نظر آلتوسر، ايدئولوژي از اين حيث وجه ايجابي دارد. چون موجب خلق سوژه، آگاهي سوژه، و باورها و كنش ها و كردارهاي او مي شود. آلتوسر با اين استدلال بر آن است كه: «هيچ كرداري وجود ندارد مگر از طريق و در ايدئولوژي، و هيچ ايدئولوژي اي وجود ندارد جز از طريق و براي سوژه ها»(همان، 43).
3ـ1ـ3ـ برساختگي سوژه ها- برساختگي آگاهي
سخن فوق نه تنها اساس اعتقاد آلتوسر به وجود رابطه اي دوسويه ميان ايدئولوژي و سوژه را بنا مي نهد، بلكه در عين حال فرضيه ي استدلال او را براي بحث درباره ي چگونگي يا فرآيند تبديل شدن افراد عادي به سوژه هاي موردنظر ايدئولوژي فراهم مي كند. براي توضيح اين فرآيند لازم است به چهار مفهوم ذيل متوسل شويم:
3ـ1ـ3ـ1ـ ايدئولوژي به مثابه نظام سوژه ساز
نظام سوژه ساز، نظامي است كه همچون ساختار، انسان ها را حتي قبل از زاده شدن در بر مي گيرد. هم از اين رو آن ها از بدو تولد سوژه هاي برساخته ي ساختارهاي ايدئولوژيك محسوب مي شوند. به اين ترتيب، تبديل افراد عادي به سوژه جزو كاركردهاي اصلي ساختارهاي ايدئولوژيك به شمار مي رود.
3ـ1ـ3ـ2ـ ايدئولوژي و تكوين ذهنيت
منظور از تكوين ذهنيت، شكل دهي به ذهن و ضمير و باور افراد به قصد ايجاد آگاهي هاي خاص در آن هاست كه خود برآيند دروني سازي ايدئولوژي ويژه اي از ميان ساير ايدئولوژي ها توسط سوژه هاست كه به موجب آن، هركس ايدئولوژي خويش را كه منجر به شكل گيري آيين ها و مرام ها و كردارها و رويه هاي خاص در او شده است، درست تلقي مي كند و ساير ايدئولوژي ها را كاذب، خيالي، نادرست و ايدئولوژيك مي خواند.
3ـ1ـ3ـ3ـ فراخوانده شدگي
فراخوانده شدگي ناظر بر اهتمام ايدئولوژي به ايجاد نوعي يكسان سازي در ميان سوژه هاست، چندانكه هر يك خود را مخاطب فراخوان ايدئولوژي تلقي مي كند. در حالي كه جز اين نيست كه ايدئولوژي از طريق مكانيسم همذات پنداري، افراد را به جايگاه و موقعيتشان فرامي خواند و آن ها را متوجه مكان و جايگاه و موقعيتشان مي كند و به آن ها هويت مي بخشد(همان، 45، به نقل از مك دانل).
3ـ1ـ3ـ4ـ طبيعي شدگي
طبيعي شدگي منشي كاملاً ايدئولوژيك دارد و در تعيين جايگاه افراد در مقام فاعلان اجتماعي نقش مهمي ايفا مي كند. اين فرآيند، متضمن مفروضات يا پيش فرض هايي درباره ي روابط اجتماعي است كه خود شالوده ي اعمال تعاملي اند. طبيعي شدگي اين مفروضات به اين معناست كه «افراد عموماً از وجود آن ها بي خبرند، نه مي دانند كه چگونه آن ها را درباره ي ايشان به كار مي برند، نه مي دانند كه خود چگونه آن ها را درباره ي ديگران به كار مي برند»(فركلاف، 1379، 20). بيش ترين ميزان طبيعي شدگي در ايده هايي بازنمايي مي شود كه «همه ي آحاد جامعه آن را مفروض مي گيرند و به آن چونان چيزي مي نگرند كه صحتش را منطقي عموماً پذيرفته شده تضمين مي كند»(همان، 32).
آلتوسر از درهم كرد يا آميزش چهار زيرمجموعه ي مربوط به برساختگي سوژه ها- برساختگي آگاهي نتيجه مي گيرد كه فراخوان ايدئولوژي امري ابدي است و به لحاظ زماني امري ماتقدم نسبت به سوژه محسوب مي شود. به همين سبب سوژه ها در مقام فاعلان اجتماعي در ايدئولوژي زندگي مي كنند و دانش و معرفت و ذهنيت آن ها در ايدئولوژي شكل مي گيرد و نيز به همين سبب ايدئولوژي به واسطه ي ويژگي هميشگي بودنش نظامي سوژه ساز به شمار مي رود.
3ـ2ـ نظريه ي هژموني گرامشي
نظريه ي بازتوليد آلتوسر و جبرگرايي ايدئولوژيك او چنانچه به عنصر مفهومي ديگري نپيوندد كه به موجب آن، عامليت و آگاهي انسان به درستي ايفاي نقش كند، يقيناً نخواهد توانست توضيح دهد كه ايدئولوژي به رغم يكدستي و انسجام در مرحله ي توليد ايده ها، چرا هنگامي كه به مرحله ي مصرف ايده ها مي رسد و پاي مخاطبان به ميان مي آيد، پاره پاره و متفرق و ناهمگون مي شود.
به نظر مي رسد، كاستي موجود در نظريه ي بازتوليد آلتوسر را با افزودن عامليت انساني و آگاهي ذهني و مفهوم بنيادي گرامشي- يعني هژموني - بتوان مرتفع كرد. به عبارت ديگر، به سبب محدوديت هايي كه درباره ي ايدئولوژي وجود دارد، كه يكي از آن ها ضرورت فراتررفتن از تبيين هاي ساخت گرايانه از ايدئولوژي است، موضوعات مربوط به ايدئولوژي را در چارچوب گسترده تري از نظريه ها و تحليل ها درباره ي قدرت بايد بررسي كرد كه به اين منظور تأكيد بر مفهومي از هژموني كه گرامشي طرح كرده است، مفيد مي نمايد. مفهوم ضمني اين سخن اين است كه در مطالعات ايدئولوژي بايد بر تغيير عمل و ساختارها، كه خود جنبه اي از تغيير در موازنه ي نيروهاي اجتماعي است، تأكيد شود(فركلاف، 1379، 93).
آن چه گرامشي را به مفهوم هژموني رهنمون كرد، بي پشتوانه ي تلاش هاي نظري آلتوسر هرگز نمي توانست صورت تحقق يابد. در واقع، گامي كه آلتوسر در تغيير كانون توجه از حوزه ي توليد(زيربنا) به حوزه ي بازتوليد(روبنا) برداشته بود، موجب شد ذهن گرامشي بيش تر معطوف كشف سازوكارهايي شود كه در قلمرو بازتوليد، از شكل گيري ذهنيت انقلابي در طبقه ي كارگر ممانعت مي كند. پيش تر آلتوسر نيز در اين باره درنگ كرده و دانسته بود كه دستگاه هاي نظام سرمايه داري ذهنيت مردم را به گونه اي شكل مي دهند كه آن ها خود در طريق ابقا و استمرار سرمايه داري گام برمي دارند. اما نكته ي افزوده ي گرامشي در نظريه ي هژموني، مفهوم رضايت يا رضايتمندي در پيروي از نظم بورژوايي است كه كاملاً با اعمال زور يا خشونت مستتر در مفهوم قدرت متفاوت است است يا مي توان گفت نوعي اعمال رضايتمندانه ي زور است كه لازمه ي آن نفوذ و ايجاد رابطه ي دوسويه است.
از مفهوم هژموني به مثابه مفهوم بنيادين نظريه ي گرامشي مي توان مفاهيم اساسي تر ديگري را به شرح ذيل استنباط و احصا كرد:
3ـ2ـ1ـ رضايت خودجوش
گرامشي، رضايت خودجوش يا خودانگيخته را دال بر وضعيتي روان شناختي مي داند كه متضمن پذيرش نظم سياسي- اجتماعي يا جنبه هاي حياتي اين نظم است و از آن رو آن را خودجوش تلقي مي كند كه حاصل آموزش نظام مند گروهي از قبل پيشرو و آگاه نيست بلكه حاصل تجارب روزانه است و از رهگذر معرفت عاميانه شكل مي گيرد. گرامشي ايجاد اين نوع رضايت را مولود تلاش نهادهاي فرهنگي(نظير مدرسه) قلمداد مي كند كه ضمن ترغيب جامعه به پذيرش نظم موجود، سلطه ي خود را نيز مشروعيت مي بخشند( رضايي، 1382، 69، زيرنويس، به نقل از گرامشي، 1971).
به نظر گرامشي، فقدان رضايت خودجوش يا فقدان مكانيسم هاي لازم براي توليد اجماع و توافق بر سر چگونگي سامان دهي جامعه، دولت را وادار مي كند تا به قوه ي قهريه متوسل شود(همان جا، به نقل از باتيس ، 2002).
با ملاحظه ي آن چه گفته آمد، مفهوم رضايت در مركز تحليل گرامشي از هژموني قرار دارد. از اين روي مي توان گفت هژموني، سلطه ي يكي از طبقات بر كل جامعه در اتحاد با نيروهاي ديگر اجتماعي است. به همين سبب، سلطه ي هژموني همواره به صورت ناقص و موقت و به عنوان يك تعادل ناپايدار حاصل مي شود. زيرا هژموني پيش از آن كه درصدد تسلط صرف بر طبقات فرودست باشد، به دنبال آن است كه از رهگذر اعطاي امتيازات و استفاده از ابزارهاي ايدئولوژيك دست به اتحاد و ادغام با آنان بزند و رضايتشان را به دست آورد(فركلاف، 1379، 101). در سايه ي اين اعتماد است كه گرامشي، هژموني را رضايت خودجوش توده هاي عظيم جمعيت از رهبري و نظارت گروه هاي مسلط بر زندگي اجتماعي خويش مي داند. بدون آن كه توده ها به جنبه ي تحميل كننده ي اين نظارت وقوف داشته باشند. زيرا رضايت آن ها به لحاظ تاريخي به تدريج و از رهگذر اعتماد شكل گرفته است.
به اين ترتيب، هژموني هم يك الگو، هم يك قالب براي تحليل در اختيار گرامشي مي نهد. هژموني به مثابه يك الگو، عملكرد گروه هاي مسلط براي اعمال قدرت بر گروه هاي فرودست به واسطه ي جلب اعتماد و رضايت آن ها را در جهت ايجاد تعادلي ناپايدار تحليل مي كند. و هژموني به مثابه يك قالب، موفقيت گروه هاي مسلط را مديون ميزاني از يكپارچگي و همگوني ميان گروه هاي فرادست و فرودست مي داند كه در سايه ي روابط هژمونيك امكان پذير است.
3ـ2ـ2ـ رهبري اخلاقي و فكري جامعه
به زعم گرامشي، هژموني نوعي رهبري ايدئولوژيك است كه براساس آن برتري يا سيادت و نفوذ يك طبقه بر ساير طبقات به مدد كنترل باورهاي عامه و جهان بيني آن ها صورت مي گيرد. در واقع، به اين ترتيب پرهيز از خشونت و زور و اجبار، عرضه ي فلسفه اي درباب زندگي را كه براي عموم پذيرفتني باشد و آن ها را اقناع و مجاب كند، ضروري مي سازد.
گرامشي، رهبري اخلاقي و فكري را خاص جامعه ي مدني مي داند و بهره گيري از زور و قواي قهريه را به قلمرو جامعه ي سياسي يا دولت نسبت مي دهد. گرچه جدايي اين دو حوزه به گفته ي پري اندرسون فقط مي تواند كاربرد تحليلي داشته باشد وگرنه در عمل فقط شكل غالب عملكرد اين دو قلمرو- يعني عمل براساس زور يا عمل براساس رضايت- قابل رويت است. ضمن اين كه اساساً گرامشي خود نيز دولت را پديده اي اخلاقي و فرهنگي و دستگاه كاملي در فعاليت هاي نظري و عملي تلقي مي كند كه در عين توجيه و حفظ سلطه ي خويش، براي كسب رضايت فعالانه ي متابعان نيز مي كوشد(رضايي، 1382،73، نقل از پانويس).
دليل سوم براي دشواري تمايز ميان دو حوزه ي دولت يا جامعه ي سياسي و جامعه ي مدني اين است كه در بيش تر اوقات نهادهاي جامعه ي مدني نيز به منظور كسب اقتدار هژمونيك در جهت بازتوليد هژموني گروه هاي مسلطي كه در يكي از اين دو حوزه قرار دارند، عمل مي كنند و اين دقيقاً نقطه ي وقوع نبرد ايدئولوژيك و تلاش گروه هاي متعدد براي سامان دهي كنش افراد به شكل ايدئولوژيك با هدف در اختيار گرفتن منابع اقتدار به مدد كسب رضايت متابعان است(گرامشي، 1377، برداشت آزاد). منتهي رضايتي كه به گفته ي باتي گيگ پيامد انتخاب آزاد نيست(رضايي، 1382، 74)، بلكه امري مصنوع يا برساخته ي نهادهاي جامعه ي مدني است، حتي اگر از سوي متابعان، رضايتي خودخواسته و آزادانه تلقي شود. زيرا آن ها اساساً در موقعيت فهم چگونگي برساختگي اين رضايت قرار ندارند يا به سازوكارهاي آن ناآگاه اند.
3ـ2ـ3ـ پذيرش هژموني از سوي عقل سليم
گرامشي بر آن است كه ابتناي هژموني بر رضايت خودانگيخته ي گروه هاي تابع، قادر است به تدريج قابليت و فرودستي توده هاي مردم را به امري طبيعي، جهان شمول و ازلي تبديل كند(همان، 70، به نقل از گرامشي، 1971). نزد گرامشي، ايدئولوژي ها در پرتو عقل سليم ضمن اين كه طبيعي و خودكار مي شوند، به نتايج عمل گره مي خورند. در نتيجه، به جاي ارزش حقيقي و راستين، برحسب آثار و نتايج اجتماعي در بوته ي قضاوت قرار مي گيرند(فركلاف، 1379، 102). با اين ملاحظه مي توان گفت، هژموني به مدد جلب عقل سليم به سوي خود، ايدئولوژي را به نظام آگاهانه ي ايده ها و باورها تبديل مي كند و سپس به كل فرآيند اجتماعي- كه فرآيندي سامان يافته به مدد ارزش ها و معاني مسلط و خاص است- حاكميت مي بخشد.
3ـ2ـ4ـ خصلت گفت و گويي و مذاكره اي
گرامشي در بيان وجه فارق ايدئولوژي و هژموني، هژموني را رضايت حاصل از توجه گروه هاي مسلط به منافع گروه هاي فرودست مي داند. توني بنت در توضيح اين مفهوم نزد گرامشي آن را سازگاري گروه هاي مسلط با ارزش ها و فرهنگ طبقات فرودست و(احياناً) مخالف مي داند كه قصد و غايت آن هژمونيك شدن است(رضايي، 1382، 71، به نقل از پانويس). به نظر گرامشي، ساختارهاي قدرت تا زماني كه مشروعيت و مقبوليت گفتماني نداشته باشند و خصلت مذاكره اي و گفت وگويي پيدا نكنند، نمي توانند هژمونيك باشند و اين خصلت زماني پديد مي آيد كه به گفته ي تري ايگلتون ، گروه هاي حاكم بتوانند به مدد شيوه هاي سياسي چنين بنمايانند كه قادرند به مخاطبان خود خودگراني را اعطا كنند و ظاهراً قدرت سياسي را از حيات اجتماعي و اقتصادي آن ها منفك سازند(همان جا، به نقل از پانويس).
اين همان چيزي است كه فركلاف به درستي از آن تحت عنوان «دموكراتيك سازي علني»(فركلاف، 1379،107) ياد مي كند و آن را متضمن كاهش نشانه هاي آشكار عدم تقارن قدرت ميان افراد داراي قدرت نهادي نابرابر مي داند. نيز تحت عنوان «شخصي سازي تصنعي»(همان جا) از آن نام مي برد كه مقصود، گفتماني است كه مخاطب آن توده ي مردم است ولي با گفتمان خصوصي رودررو و فرد در برابر فرد شبيه سازي شده است.
3ـ2ـ5ـ روشنفكران؛ كاتاليزور تأثيربخشي هژموني در جامعه
به نظر مي رسد همه ي آن چه درباب تحقق رضايت خودجوش و خودانگيخته و آزاد متابعان از اعمال اقتدار گروه هاي حاكم گفته شد و نيز آن چه امكان سيادت و برتري فكري و اخلاقي گروهي خاص را نزد تبعيت كنندگان ميسر مي كند و عقل سليم را به پذيرش آقايي و سروري شان فرامي خواند يا نزد توده ها چنين مي نماياند كه آن ها در نسبت و موقعيت و جايگاهي برابر با گروه حاكم شنود و گفت مي كنند، بدون احتساب نقش روشنفكران، تحليلي است كه نبود يك حلقه ي مهم و اساسي در آن، مانع انسجام پاره هاي مذكور مي شود.
روشنفكران در ديدگاه گرامشي راجع به هژموني، به مثابه همان حلقه ي واسط اند كه گرامشي در مقام بيان كاركرد آن ها، پايداري يا تغيير اجتماعي را مديون آن ها مي داند. زيرا نقش آن ها را در شكل گيري آگاهي و جهان نگري مردم نقشي اساسي تلقي مي كند.
معياري كه گرامشي براي تمايز روشنفكر و غيرروشنفكر در نظر مي گيرد، ما را با برداشتي وسيع از مفهوم روشنفكر در نظريه ي وي روبه رو مي كند. به نظر او، روشنفكران گروهي هستند كه «فعاليت حرفه اي آن ها گرايش به گسترش فكري دارد»(رضايي، 1382، 70). اين برداشت به گرامشي اجازه مي دهد همه ي كساني را كه آلتوسر آن ها را در قالب دستگاه هاي سياسي، مذهبي، آموزشي، فرهنگي، حقوقي، رسانه ي جمعي و... ديده و دستگاه هاي ايدئولوژيكشان خوانده بود، در نظريه ي هژموني خويش، با در نظرگرفتن ظرفيت هاي فني بالاي اين افراد و استقرارشان در حوزه هاي توليد، فرهنگ و حوزه هاي اجرايي و سياسي و نقششان در عرضه ي رهنمودها و راهكارها، ذيل مفهوم روشنفكر بگنجاند(نظير رهبران سياسي، روحانيان، كشيشان، مديران، معلمان، ژورناليست ها و...). البته تقسيم بندي او از روشنفكر سنتي و ارگانيك، تاحدي دايره ي وسيع اين مفهوم را محدودتر مي كند و تأكيد و تمركز او را بر روشنفكران ارگانيك نشان مي دهد؛ روشنفكراني كه با هر طبقه ي اجتماعي متولد مي شوند، يا بهتر است گفته شود، هر طبقه ي نوظهور، روشنفكر ارگانيك خاص خويش را پرورش مي دهد. ويژگي هاي روشنفكران ارگانيك با برداشت آزاد از صفحات 76ـ78 كتاب «ناسازه هاي گفتمان مدرسه» عبارت اند از:
الف- اغلب صاحب تخصص و مهارت در فعاليت هاي جديدي هستند كه به همراه ظهور طبقه ي جديد شكل مي يابند.
ب- در جهت ايجاد آگاهي همگون در طبقه عمل مي كنند.
ج- فقط ايدئولوگ و فيلسوف را شامل نمي شوند بلكه طيفي از فعالان سياسي، تكنسين هاي صنعتي، اقتصاددانان و معلمان را نيز دربرمي گيرند،
د- برخلاف روشنفكران سنتي از عامه ي مردم فاصله ندارند بلكه فعالانه در زندگي اجتماعي سهيم اند.
هـ- سازمان دهنده اند تا انديشه ورز صرف و در واقع، حلقه ي ارتباط ميان فلسفه و مردم اند. زيرا قادرند مسائل سياسي و فلسفي پيچيده را به زبان روزمره و زبان توده ها نزديك كنند.
و- مي توانند عقايد و ايده هاي هژمونيك را در تجربه ي زندگي روزمره ي مردم نفوذ دهند و منتشر كنند و آن را به معرفت عاميانه مبدل سازند و سپس عقايد هژمونيك را همچون بلوك هِژمونيك در ساخت زندگي اجتماعي به كار برند.
ح- در مقام بسط دهنده ي جنبه ي نظري شبكه ي نظريه- كردار عمل مي كنند. يعني به مدد نهادها و سازمان هايي كه در آن ها به كار و فعاليت مشغول اند(نظير نهاد مطبوعات يا كل صنعت نشر، كتابخانه ها، مدارس، انجمن ها، كلوپ ها و... كه گرامشي آن ها را ساختار مادي ايدئولوژيك مي خواند)، وجه نظري هژموني را نشر و گسترش مي دهند و از اين طريق آن را به صورت عيني و ملموس درمي آورند. به اين ترتيب، توليدكننده ي هژموني اند.
ط- در عين حال توليدكننده ي ضدهژموني نيز هستند. به اين معنا كه اين توانايي را دارند كه آگاهي نايكدست، نامنسجم و ناموزون گروهاي فرودست جامعه را كه ناشي از دو نوع برداشت متضاد آن ها از جهان است(نخست، برداشت القاشده از سوي مفاهيم رسمي و حاكميت و دوم، برداشت حاصل از تجربه ي عمل و زندگي روزمره)، به صورت فلسفه يا جهان بيني روشن و منسجمي ارتقا دهند. در اين صورت، نقش آن ها، نقش ايدئولوگ است كه با ايجاد تغييرات بنيادين در ايدئولوژي هژمونيك و دگرگوني در نقش و فرم دولت، موجب بسط ايدئولوژي آزادي خواهانه مي شوند.
آميزه ي آراي گرامشي و آلتوسر اين موقعيت را براي چارچوب نظري مقاله ي حاضر فراهم مي كند كه باب امكان توليد و بازتوليد ايده ها و انديشه هاي دلخواه را فقط به روي گروه هاي حاكم و دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت گشوده نبيند، بلكه نشان دهد توده هاي مردم نيز با ايده هاي متفاوتي روبه رو هستند كه اين ايده ها هر يك براي كسب اقتدار و هژموني تلاش مي كنند و مردم مجاز به انتخاب آن ها هستند. به اين ترتيب، امكان تبيين تغييراتي كه در جامعه به رغم سلطه ي گروه هاي حاكم پديد آمده است، بهتر فراهم مي شود.
4ـ كاربست مفاهيم نظري در بررسي آسيب شناختي طرح ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
به اختصار يادآوري مي شود كه ابتدائاً گفته شد در يك مطالعه ي آسيب شناختي سه پرسش مهم حول موضوع موردنظر دور مي زند:
الف- پرسش درباره ي منابع معرفتي شكل دهنده ي معرفت درباره ي موضوعي خاص،
ب- پرسش درباره ي خروجي اين منابع معرفتي درباره ي موضوع موردنظر،
ج- پرسش درباره ي محدوديت هاي معرفت حاصله درباره ي موضوع،
همچنين گفته شد طرح مسأله با عنايت به اين سه پرسش به سه محور نظر دارد:
الف- شناسايي رمزگان يا كدهاي فرهنگي برجسته شده در طرح ترويج و شناسايي منابع معرفتي صدور اين رمزگان يا پيام ها،
ب- شناسايي نوع معرفت حاصله از اجرا و انجام طرح ترويج درباره ي فرهنگ ايثار و شهادت،
ج- شناسايي محدوديت ها يا آسيب هاي معرفتي درباره ي فرهنگ ايثار و شهادت ناشي از اجراي طرح ترويج،
تا به ترتيب نشان دهد:
الف- اين پيام ها چه كردارها و رويه ها يا اعمال و آدابي را در طرح ترويج براي فراخوان سوژه هاي خود به خدمت مي گيرند؟
ب- طرح ترويج اين پيام ها را چگونه در متن جامعه نهادينه مي كند؟
ج- در طرح ترويج چگونه هنجارهاي ايدئولوژيك بازتوليد مي شوند؟
د- روند طبيعي سازي هنجارهاي هژمونيك گروه هاي حاكم در طرح ترويج چگونه است؟
هـ - اجراي طرح ترويج در سطح جامعه به عنوان يك طرح كلان يا طرح ملي منجر به چه نوع معرفتي درباره ي فرهنگ ايثار و شهادت شده است؟
و- موانع تحقق فرهنگ ايثار و شهادت، به رغم اجراي طرح ترويج در سطح كلان جامعه، چيست؟
افزون بر اين، گفته شد مفروض هاي مقاله با عنايت به رويكرد آسيب شناختي و طرح مسأله ي فوق عبارت اند از:
الف- منابع صدور گزاره ها يا رمزگان و پيام هاي معرفتي در طرح ترويج به سبب آن كه قصد نهادينه كردن، دروني سازي، طبيعي سازي و بازتوليد ارزش هاي انقلاب اسلامي را دارند، اساساً منابع ايدئولوژيك اند.
ب- ماهيت ايدئولوژيك اين منابع موجد معرفت ناقص درباره ي فرهنگ ايثار و شهادت يا رواج ادعاهاي معرفتي در اين باب است،
ج- ماهيت ايدئولوژيك طرح ترويج مانع ترويج يا دشواري ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است و اين خود مهم ترين آسيب يا محدوديت طرح ترويج است.
پرسش ها با عنايت به سه محور فوق و مفروض هاي مقاله و با نظرداشت مفاهيم نظري طرح شده در آراي آلتوسر و گرامشي عبارت اند از:
الف- چه چيز موجب شكل گيري اين مفروض در ذهن ايده پردازان اوليه و حمايت كنندگان طرح ترويج شده است كه اساساً عرضه ي فلسفه اي خاص درباب فرهنگ ايثار و شهادت، وجه قبول عام و همگاني خواهد يافت و پذيرش آن با چالشي روبه رو نخواهد شد؟
شكل ديگر اين سؤال عبارت است از اين كه چرا در طرح ترويج، تأثير اراده ي آزاد كنشگران و مخاطبان طرح ناديده گرفته شده است؟
ب- چرا ساختار طراحي ترويج از نوع «چه- چگونه»اي است، نه «چرا- بايد»ي؟
شكل ديگر اين سؤال عبارت است از اين كه چرا انتظار مي رود اين طرح عمدتاً مخاطبان خود را راهنمايي كند كه چگونه فرهنگ ايثار و شهادت ترويج يابد، نه اين كه به آن ها مجال دهد دريابند چرا بايد اين فرهنگ ترويج يابد؟
ج- چرا اين طرح در تحكيم پايه هاي نظري خود در جهت تعريف سوژه ها و ابژه هاي اين فرهنگ و شيوه هاي ترويج و تبليغ و تكريم از آراي روشنفكرانِ نافذ نظام بي بهره است؟
گفته شد فرضيه هاي مقاله ي حاضر با عنايت به سه دغدغه ي عمده ي آسيب شناختي و نيز محورها، مفروض ها و پرسش هاي سه گانه ي فوق عبارت اند از:
الف- تأكيد بر عرضه ي قرائت يكسان از كنش هايي چون شهادت و ايثارگري و كنشگراني چون ايثارگران و اسرا و آزادگان و... در طرح ترويج، به جاي تأكيد بر پيامد اراده هاي اين كنشگران و مخاطبان طرح مذكور، يكي از موانع عمده در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است.
ب- تأكيد بر برجسته كردن نقش دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت در طرح ترويج، به جاي تمركز بر تبعات تسلط ساختارهاي ايدئولوژيك در طرح مذكور، موفقيت اين طرح را در اجرا و عمل با مشكل مواجه كرده است.
ج- تأكيد بر تقويت وجه نظري هژموني در طرح ترويج به مدد بهره گيري از آراي صاحب نظران موافق اين طرح، به جاي بهره مندي از آراي روشنفكران يا ناقدان دستگاه فكري و ايدئولوژيك حاكم بر طرح مذكور، از جمله علل عدم ترويج فرهنگ ايثار و شهادت است.
در ادامه، هر يك از پرسش ها به ترتيب و با عنايت به طرح ترويج در خدمت پاسخ به فرضيه هاي مقاله قرار خواهد گرفت.
4ـ1ـ فرضيه ي اول(تأكيد طرح ترويج بر عرضه ي قرائت يكسان از سوژه هاي فرهنگ ايثار و شهادت متأثر از ايدئولوژيك بودن منابع صدور رمزگان يا پيام هاي طرح ترويج)
4ـ1ـ1ـ شناسايي رمزگان يا پيام ها يا گزاره هاي برجسته شده در طرح ترويج
براي پي بردن به مهم ترين گزاره ها يا پيام هايي كه در طرح ترويج برجسته شده اند، شايسته است به عنوان اين طرح توجه كنيم:
«طرح ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و تجليل و بزرگداشت ياد شهيدان و تجليل از ايثارگران حماسه ي دفاع مقدس و اعطاي تسهيلات فرهنگي و هنري به خانواده هاي معظم شاهد و ايثارگران».
در اين عنوان گزاره هاي مبنايي و محوري عبارت اند از: ترويج، تجليل، بزرگداشت، حماسه، اعطاي تسهيلات فرهنگي و هنري، اين گزاره ها دقيقاً گزاره هايي هستند كه در ويراست سوم اين طرح، تحت عنوان محورهاي شمول طرح باصراحت از آن ها ياد شده است:
ـ ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، بزرگداشت ياد شهيدان و تجليل از ايثارگران و حماسه ي دفاع مقدس،
ـ ارائه ي تسهيلات و خدمات فرهنگي و هنري،(ص 49).
اين پنج كلمه در ارزيابي هاي بعدي نقش بسيار اساسي ايفا مي كنند و در واقع، كليد فهم بهتر و ادراك عميق تر ماهيت ايدئولوژيك طرح مذكور را در اختيار مي نهند.
4ـ1ـ2ـ شناسايي منابع صدور گزاره ها يا رمزگان و پيام ها در طرح ترويج
استناد طراحان و پيشنهاددهندگان اوليه ي طرح ترويج به بيانات مقام معظم رهبري و برجسته كردن اين بيانات در صفحات آغازين آيين نامه ي طرح ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، كه در سال 1382 از سوي نشر شاهد به صورت كتابچه اي مستقل چاپ و در اختيار همگان قرار داده شد، عالي ترين منبع صدور گزاره هاي طرح ترويج را نشان مي دهد:
آن چه كه مهم است، حفظ راه شهداست. يعني پاسداري از خون شهدا. اين، وظيفه ي اول ماست، در قبال شهدا همه هم موظفيم؛ نه اين كه بعضي وظيفه دارند و بعضي نه. البته كساني كه مسؤوليتي دارند و شانه هاي آن ها زيربار مسؤوليت هاي بزرگ يا كوچك قرار گرفته است، وظيفه ي بيش تري دارند(بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با خانواده هاي سرداران شهيد استان تهران، 17/2/1376).
در بيانات فوق، كلمات و شبه جملات حفظ، پاسداري، وظيفه ي اول بودن، موظف بودن همگان، كساني كه مسؤوليت دارند، كلمات كليدي براي ساخته شدن گزاره هايي است كه پيش تر از آن ها ياد شد. در واقع، گزاره ي بنيادي «ترويج» برآمده از بطن دو كلمه ي «حفظ» و «پاسداري» است و تبديل طرح به صورت طرح ملي و جامع چندانكه همه ي نهادها و موسسات و مراكز و سازمان هاي كشور مشمول اجرا و انجام آن شناخته شوند، از روح و جان مايه ي شبه جملات «وظيفه ي اول بودن»، «موظف بودن همگان»، و «كساني كه مسؤوليت دارند» احصا و استنباط شده است. همچنين «تجليل»، «بزرگداشت»، «اعطاي تسهيلات» و «كاربرد حماسه به جاي جنگ» گزاره ها يا رمزگاني هستند كه در قالب كنش هاي راهبردي براي اجراي طرح جامع به منظور تحقق «حفظ» و «پاسداري» برجسته شده اند.
در نمونه ي ذيل از همان منبع(آيين نامه طرح ترويج، 1382) پنج گزاره ي برجسته شده ي مذكور، در مقايسه با جمله ي بالا شكل تلويحي تر و پنهان تري به خود گرفته اند:
گاهي رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهيد، از خود شهادت كم تر نيست. رنج سي ساله ي امام سجاد(عليه الصلاه و السلام) و رنج چندين ساله ي زينب كبري(س) از اين قبيل است. رنج بردند تا توانستند اين خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ي ائمه(عليهم السلام) تا دوران غيبت، اين رنج را متحمل شدند. امروز ما چنين وظيفه اي داريم. البته شرايط امروز، با آن روز متفاوت است؛ امروز بحمدالله حكومت حق- يعني حكومت شهيدان- قائم است. پس ما وظايفي داريم(بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با خانواده هاي سرداران شهيد استان تهران، 17/2/1376).
در بيانات فوق، شبه جملات «رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهيد»، «كم تر نبودن ارزش نگاهداشت خون شهيدان از شهادت»، «رنج سي ساله ي امام سجاد(ع) و رنج چندين ساله ي زينب كبري(س)»، «اهتمام همه ي ائمه به حفظ و پاسداري خون شهيدان»، «موظف بودن ما به حفظ و پاسداري خون شهيدان»، «حكومت شهيدان به مثابه حكومت حق»، «قائميت حكومت حق در ايران» نقشي بسيار محوري و حساس در شكل گيري گزاره ها و رمزهاي پنج گانه ي پيش تر گفته شده دارند. در همه ي شبه جملات مذكور، روح كلمه ي «ترويج» وجود دارد. همچنين اين بيانات متضمن نوعي «تجليل» و «بزرگداشت» ياد و نام كساني است كه در صدر اسلام اين وظيفه را برعهده داشته اند. افزون براين، يادآوري اهتمام همه ي ائمه به حفظ خون شهيدان تا دوره ي غيبت، گوياي برداشتي حماسي از واقعه ي عاشوراست كه چون در ادامه ي بيانات فوق، شهيدان جنگ هشت ساله ي ايران و عراق نيز در پيوند و اتصال با اين واقعه ديده شده اند، تلقي جنگ مذكور به حماسه ي دفاع يا حماسه ي دفاع مقدس كاملاً احصاشدني است. در اين بيانات نيز «اعطاي تسهيلات»، در واقع به مثابه كنشي راهبردي براي تحقق امر مهم ترويج، قابل استحصال و استنباط است.
4ـ1ـ3ـ شناسايي كردارها و رويه ها و آداب و اعمال خاص در طرح ترويج براي فراخوان سوژه ها
دست يابي به مناسب ترين شيوه ي فراخوان سوژه ها چندانكه در پي اجرا و كاربست آن، هر يك از سوژه ها بي آن كه خود متوجه باشد، خويش را طرف خطاب اين طرح تلقي كند، امري حياتي و ضرورتي انكارناپذير است. به اين منظور ابتدا بايد كردارها و اعمالي خاص برجسته و پيوندي تنگاتنگ با سوژه ها پيدا كنند. اين ضرورت ايجاب كرد كه طرح مذكور در ويراست دوم، فصل اول تحت عنوان «كليات و تعاريف»، ظاهراً به تعريف ابژه(موضوع شناسايي) و سوژه هاي خود و باطناً به تعيين كردارها و اعمال و آداب خاصي كه به آن ها نظر دارد، بپردازد نمونه ي زير، تعريف ابژه(كه در اين جا فرهنگ ايثار و شهادت است) را از ديد طراحان طرح ترويج نشان مي دهد:
فرهنگ ايثار و شهادت: مجموعه ي آگاهي ها، باورها، آداب و اعتقادات و اعمالي كه موجب وصول انسان به عالي ترين و راقي ترين درجه ي كمال يعني انتخاب آگاهانه «مرگ در راه خدا» مي گردد و نيز هرگونه آثار باقيمانده از شهدا و درباره ي شهيد و شهادت و نيز سيره، روش و پيام شهيدان و تربت پاك و مقدس آنان بخشي از اين فرهنگ مي باشد و تجليات آن در عمل شهيدان به شرح زير است:
ـ خدامحوري در مقابل خود محوري...،
ـ ترجيح دادن منافع ديگران به منافع خود...،
ـ ترجيح دادن آخرت به دنيا،
ـ اطاعت بي چون و چرا از مقام ولايت و مرجعيت تا پاي جان،
ـ حركت در مسير كمال،
ـ صبر و استقامت در مقابل مشكلات...،
ـ سازش ناپذيري در مقابل دشمنان خدا و خلق،
ـ حضور در صحنه هاي دفاع از حق ..،
ـ سازش ناپذيري در مقابل دشمنان خدا و خلق،
ـ...
و نيز شايسته است به تعريف سوژه ها در اين طرح توجه شود:
شهيد: كشته در راه خدا، آن كه به شهادت دست يافته در راه خدا... بدان جهت كه ملايك رحمت، او را حاضر شوند يا آن كه الله تعالي و فرشتگان، او را شاهدند. از براي او به بهشت، يا آن كه او از جمله ي آن كساني است كه شاهدي از آن ها طلب كرده خواهد شد در روز قيامت.
جانباز: جان بازنده، كسي كه با جان خود بازي مي كند و آن را معرض خطر قرار مي دهد، دليري، مردانگي، فداكاري.
آزاده: آن كه بنده نباشد، حرّ، حرّه،...
ايثارگر: كسي كه منافع ديگران را بر منافع خويش مقدم مي دارد و عالي ترين فرد آن كسي است كه از جان خويش براي مصالح جامعه بگذرد(صص 7ـ8)
در ماده ي دو از فصل اول، ويراست دوم طرح ترويج، تحت عنوان «مصاديق فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه»، علاوه بر آن كه سوژه ها وضوح بيش تري يافته اند، كردارها و رويه ها و اعمال خاصي كه سوژه ها به آن ها شناخته و ممتاز مي شوند، آشكارتر شده است:
شهيدان: كساني هستند كه جان خود را در راه انقلاب اسلامي و حفظ دستاوردهاي آن و يا دفاع از كيان جمهوري اسلامي ايران در مقابل تهديدات و تجاوزات دشمن و عوامل ضدانقلاب و اشرار نثار نموده و يا مي نمايند.
جانبازان: كساني كه در جريان تكوين و شكوفايي انقلاب اسلامي و حفظ و حراست از دستاوردهاي ارزشمند آن از تعرض و تجاوز عوامل داخلي و خارجي يا هرگونه حوادث مستقيم ناشي از آن ها و طول جنگ تحميلي به اختلالات و نقصان هاي عارضي جسمي و رواني دچارشده يا بشوند و در نتيجه در روند زندگي فردي و اجتماعي با محدوديت هايي مواجه مي باشند.
آزادگان: به كساني اطلاق مي گردد كه به سبب مأموريت محوله در طول جنگ تحميلي و در جهت دفاع از انقلاب اسلامي و استقلال و تماميت ارضي كشور جمهوري اسلامي ايران توسط عوامل دشمن در داخل يا خارج از كشور اسير گرديده، و پس از مقاومت دليرانه آزاد شده باشند.
ايثارگران: آن دسته از مردان و زنان، پسران و دختراني كه به صورت آگاهانه و داوطلبانه براساس اعتقاد به انقلاب اسلامي در پايگاه هاي بسيج(نيروي مقاومت) و جهادسازندگي در دوران دفاع مقدس حضور و ثبت نام نموده و بدون هرگونه توقع مادي در مناطق جنگي و عملياتي از حريم كشور و ملت و نظام پاسداري كرده اند(صص 10ـ11).
با درنگ در اين جملات، كردارها و رويه ها و اعمال خاص سوژه ها به شرح زير است:
ـ جان باختن در راه انقلاب اسلامي،
ـ حفظ دستاوردهاي انقلاب اسلامي،
ـ دفاع از كيان جمهوري اسلامي،
ـ تلاش براي تكوين و شكوفايي انقلاب اسلامي،
ـ ايستادگي در برابر تعرض و تجاوز دشمنان داخلي و خارجي جمهوري اسلامي،
ـ پذيرش اختلالات و نقصان هاي جسمي و رواني و اسارت در راه دفاع از انقلاب اسلامي،
ـ اعتقاد به انقلاب اسلامي،
ـ پاسداري داوطلبانه و آگاهانه از نظام جمهوري اسلامي،
اين كردارها و رويه ها و اعمال و آداب ضمن اين كه سوژه هاي موردنظر اين طرح را- كه بازتوليد انسان انقلاب اسلامي است- برجسته مي كنند، همگي رو به سوي يكي از پنج رمزگان يا پيام هاي كليدي اين طرح- يعني ترويج- دارند و سوژه هايي كه در اين راه كوشيده اند يا مي كوشند، درخور كنش راهبردي تجليل طرح ترويج و بزرگداشت و اعطاي تسهيلات شناخته مي شوند.
4ـ2ـ فرضيه ي دوم(تأكيد طرح ترويج بر برجسته كردن نقش دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت)
4ـ2ـ1ـ شناسايي چگونگي نهادينه شدن پيام ها و رمزگان خاص در طرح ترويج
براي ادراك بهتر از چگونگي فرآيند نهادينه شدن پيام ها و رمزگان خاص در طرح ترويج بايد به دستگاه هاي مشمول اين طرح كه در خدمت ترويج فرهنگ ايثار و شهادت قرار گرفته اند، دقت كرد:
منظور از دستگاه هاي مشمول بند(د) تبصره ي 159 قانون برنامه ي سوم توسعه كليه وزارتخانه ها، سازمان ها، موسسات و شركت هاي دولتي، بانك ها، شهرداري ها، نهادهاي انقلاب اسلامي، نيروي مقاومت بسيج، نهادهاي عمومي غيردولتي، نيروهاي مسلح و ساير دستگاه ها و سازمان هايي كه به نحوي از بودجه ي عمومي دولت استفاده مي كنند، مي باشد(آيين نامه ي طرح ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، 1382، 2).
علاوه بر دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت كه صراحتاً موظف به همكاري لازم در جهت ترويج فرهنگ ايثار و شهادت شناخته شده اند، شورايي نيز تحت عنوان «شوراي هماهنگي و نظارت بر امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و ارائه ي تسهيلات و خدمات فرهنگي و هنري به ايثارگران» با تركيب زير در خدمت اين طرح قرار گرفته است:
عضو و رئيس شورا كه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي است، اعضاي شورا مركب از: وزير علوم، تحقيقات و فناوري؛ وزير آموزش و پرورش؛ وزير كشور؛ وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي(كه اين چهار وزير اخير حق دارند به جاي خود معاون ذي ربط را در تركيب شورا قرار دهند)؛ روساي بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس؛ بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي؛ بنياد شهيد انقلاب اسلامي؛ ستاد رسيدگي به امور آزادگان؛ سازمان ملي جوانان؛ سازمان تبليغات اسلامي يا سازمان صدا و سيما؛ سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور(كه سه رئيس اخيرالذكر حق دارند به جاي خود معاون ذي ربط را در تركيب شورا قرار دهند)؛ شهردار تهران يا معاون ذي ربط؛ يكي از مشاوران رئيس جمهور به انتخاب رئيس جمهور، و سرانجام دبير شوراي فرهنگ عمومي در مقام مسئول دبيرخانه ي شورا(همان، 3).
تعدد و تنوع دستگاه هاي مشمول طرح ترويج، با توجه به ابزار و امكاناتي كه هر يك از اين دستگاه ها در اختيار دارند، چگونگي نهادمند شدن طرح ترويج را به خوبي بازمي نمايد. اما علاوه بر آن، دو نمونه نامه ي ذيل- كه نخستين آن از سوي معاون پژوهش و تبليغات بنياد شهيد و ديگري از سوي نماينده ي ولي فقيه و رئيس بنياد شهيد- ارسال شده است، مي تواند فرآيند نهادينه شدگي طرح ترويج را به طور آشكارتري بازنمايد. نامه ي اول خطاب به:
جناب آقاي مسجد جامعي(قائم مقام وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي)، جناب آقاي رحمان دوست(مشاور رياست جمهوري در امور ايثارگران)، جناب آقاي فروزنده(رئيس بنياد جانبازان و مستضعفان)، جناب آقاي وكيلي(رئيس ستاد امور آزادگان)، جناب آقاي سردار افشار(رئيس بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس)، جناب آقاي بنيانيان(معاون امور فرهنگي، آموزشي و پژوهشي سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور)
... به استحضار مي رساند در اجراي بند «د» ماده ي 159 قانون برنامه ريزي سوم توسعه... پيش نويس پيشنهاد «طرح ترويج...» از منظر بنياد شهيد انقلاب اسلامي كه متأثر از تحقيقات علمي انجام شده از سوي اين نهاد و... به منظور كارآمد كردن خدمات و رويه هاي جاري نهادهاي ايثارگري و نهادينه كردن و جلب مشاركت مردم و ساير دانشگاه ها... و ارائه خدمات ويژه به ايثارگران و زدودن... عوارض منفي تبليغ ارائه اين خدمات، در بين آحاد مردم تدوين و به پيوست ايفاد مي گردد.
... سعي شده... با تلاش وزارت... فرهنگ و ارشاد اسلامي و مشاركت نهادها و ارگان هاي ايثارگري... شاهد آكندن عطر ملكوتي شهادت و ايثارگري در فضاي مقدس جامعه باشيم.
مديركل محترم بنياد شهيد انقلاب اسلامي استان
... در راستاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت به عنوان حقيقتي مقدس و ارزشمند در بطن تمامي اركان جامعه ي اسلامي، به ويژه نهادهاي فرهنگي، اجتماعي، برنامه ريزي و اجرايي دولتي و غيردولتي و به منظور پاسداشت و تبليغ فرهنگ شهادت و ايثارگري و ايجاد زمينه ها و بسترهاي قانوني مناسب و رفع موانع در راه فراگيرشدن اين فرهنگ و... جلب مشاركت عمومي در اين خصوص... آيين نامه ي طرح ترويج... جهت اطلاع و اقدام لازم ابلاغ مي گردد.
اميد است با... تلاش همه جانبه ي جناب عالي و همكاران تلاشگر در بنياد شهيد شاهد بالندگي و آكنده شدن فضاي جامعه از عطر ملكوتي ايثار و شهادت و بازشناخته شدن حرمت و منزلت شهيدان و ايثارگران گرانقدر در جامعه باشيم.
در اين دو نامه، كلمات و عبارات و جملات و شبه جمله هاي ذيل مي توانند بازنمود اشكال متفاوت نهادينه شدگي به شمار آيند:
ـ متأثربودن طرح ترويج از تحقيقات علمي،
ـ نهادينه كردن طرح ترويج،
ـ جلب مشاركت مردم و ساير دستگاه ها به ارائه ي خدمات ويژه به ايثارگران،
ـ زدودن عوارض تبليغ منفي درباره ي ارائه اين خدمات به ايثارگران،
ـ ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در بطن همه ي اركان جامعه ي اسلامي،
ـ تأكيد ويژه بر نهادهاي فرهنگي، اجتماعي، برنامه ريزي و اجرايي دولتي و غيردولتي،
ـ پاسداشت و تبليغ فرهنگ شهادت و ايثارگري،
ـ ايجاد زمينه ها و بسترهاي قانوني مناسب براي ترويج،
ـ رفع موانع از سر راه فراگيرشدن فرهنگ ايثار و شهادت،
همچنين كاربست كلماتي چون: «عطر ملكوتي شهادت و ايثارگري»، «فضاي مقدس جامعه»، «حقيقتي مقدس و ارزشمند»، «حرمت و منزلت»، «گرانقدر»، كه همگي در خدمت عادي يا طبيعي سازي شرايط ترويج اين فرهنگ در جامعه قرار دارند، روند نهادينه شدگي رمزگان يا پيام هاي كليدي طرح ترويج را تسريع مي كنند.
4ـ2ـ2ـ شناسايي چگونگي بازتوليد هنجارهاي ايدئولوژيك در طرح ترويج
به منظور فهم عميق تر چگونگي بازتوليد هنجارهاي ايدئولوژيك شايسته است به ويراست سوم طرح ترويج، فصل اول، «گستره و پوشش طرح» توجه و تمركز بيش تري صورت گيرد. دراين قسمت گستره ي طرح ترويج و افراد تحت پوشش اين طرح به شرح ذيل مشخص شده است:
مصاديق ماده ي قانوني: شهدا، اسرا، مفقودالاثرها و خانواده هاي آنان(والدين، همسر و فرزندان، برادران و خواهران)، جانبازان و خانواده هاي آنان(همسر و فرزندان)، آزادگان، رزمندگان(ص 92).
همچنين ضروري است به ويراست دوم طرح ترويج، فصل اول، «معرفي مظاهر فرهنگ شهادت و ايثار» دقت شود:
ـ مشاهد شهادت: اماكني است كه يك يا چند شهيد در آن جا به فيض شهادت نائل آمده اند. مانند شهرها و مناطق جنگي جنوب و غرب كشور كه بر اثر درگيري مستقيم يا بمباران يا بمب گذاري و يا ترور دشمنان انقلاب اسلامي، خون انساني بي گناه بر روي زمين جاري شده است.
ـ مزار شهيدان: اماكن و موقعيت هاي ويژه كه محل حضور ايثارگران و شهادت طلبانه ي رزمندگان اسلامي در مقابله با دشمن بوده(مانند مسجد و پل خرمشهر، معابر ورودي شهرهاي گيلانغرب و مهران...).
ـ بناهاي يادبود و يادمان هاي خاص كه به نام شهيدان يا به منظور ترويج فرهنگ ايثار و شهادت احداث مي شود.
ـ ستادهاي معراج، اماكن و ميادين تشييع پيكر شهيدان و مراكز تخليه ي مجروحين و بيمارستان هاي بزرگِ پذيرش رزمندگان و مجروحين دوره ي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس،
ـ آثار فرهنگي به جا مانده از شهيدان مانند وصيت نامه ها، آثار هنري و قلمي، تصاوير و...
ـ علام و نشانه هاي مرتبط با شهادت و ايثار مانند پرچم هاي ويژه، تابلوهاي اماكن و معابري كه به نام ايثارگران و شهيدان ثبت شده،
ـ تصاوير مبارك شهيدان و ايثارگران و شعارهاي ديوارنوشته، سنگ نوشته و...،
ـ اهل بيت شهيدان و ايثارگران به عنوان حاملان فرهنگ ايثار(صص 8ـ9).
شواهد مثال هاي فوق نشان مي دهد كه طرح ترويج چگونه با مشخص كردن حدود و گستره و دامنه هاي نفوذ خويش، قلمرو بازتوليد هنجارهاي ايدئولوژيك خود را مشخص مي كند و سپس با معرفي مظاهر فرهنگ شهادت و ايثار و تجسد بخشيدن به مفاهيم انتزاعي اين فرهنگ در صحنه ي زندگي روزمره و در عرصه ي عين و عمل، به طبيعي سازي روند بازتوليد هنجارهاي ايدئولوژيك در ذهن و زبان و زندگي افراد مي پردازد. در واقع، از رهگذر تأمل و درنگ بر گستره ي تحت پوشش طرح ترويج و مظاهر فرهنگ ايثار و شهادت مي توان دريافت كه گزاره يا پيام كليدي ترويج چگونه به يك هنجار ايدئولوژيك تبديل شده و اِعمال كنش هاي راهبردي تجليل و بزرگداشت و اعطاي تسهيلات به «حاملان فرهنگ ايثار»- آخرين بند از شاهدمثال هاي فوق- نيز به تبع آن، چگونه به هنجاري ايدئولوژيك تغيير چهره داده است.
4ـ2ـ3ـ بازنمايي روند طبيعي سازي هنجارهاي ايدئولوژيك در طرح ترويج
توجه به جدول شرح فعاليت هاي طرح ترويج، محورهاي مربوط- كه شامل سه محور «ترويج»، «تجليل» و «تسهيلات» است- و دستگاه هاي مجري طرح، مندرج در صفحات 8ـ43 كتاب آيين نامه ي طرح ترويج فرهنگ ايثار و شهادت مي تواند در فهم روند طبيعي سازي هنجارهاي ايدئولوژيك در طرح ترويج بسيار موثر باشد. اين فعاليت ها- كه شكل دسته بندي شده ي همان 112 بند اهمّ اقدامات اجرايي است كه در ويراست چهارم طرح ترويج از آن سخن به ميان آمد- عبارت اند از:
ـ سياست گذاري و حمايت در برنامه ريزي كلان كشور،
ـ تأليفات و انتشارات،
ـ فعاليت هاي هنري، سينمايي، سمعي و بصري،
ـ رسانه ها و ارتباطات جمعي،
ـ يادواره ها، جشنواره ها، مراسم، مجامع و برنامه هاي تكريم از ايثارگران،
ـ موسسات و صنوف فرهنگي،
ـ پژوهش و اطلاع رساني،
ـ برنامه هاي زيارتي و سياحتي،
ـ آموزشگاه هاي فرهنگي،
ـ موزه ها و ميراث فرهنگي،
ـ يادمان ايثار و شهادت و گلزار شهدا،
ـ جمع آوري و حفظ و احياي آثار مربوط به شهدا و ايثارگران حماسه ي دفاع مقدس،
در جدول مذكور، ذيل هر يك از محورهاي دوازده گانه ي فعاليت هاي ترويجي، تجليلي، تسهيلاتي فهرستي از كنش هاي راهبردي نيز به صورت دستورالعمل برشمرده شده كه به اقتضاي بحث و به منظور نشان دادن روند طبيعي سازي هنجارهاي ايدئولوژيك، در هر فعاليت محوري فقط به برخي از كنش هاي راهبردي اشاره مي شود:
 محورهاي مربوط به فعاليت سياست گذاري:
ـ متناسب سازي ساختار و تشكيلات دستگاه هاي اجرايي با مأموريت محول شده درباره ي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت،
ـ زمينه سازي براي تصدي مسؤوليت هاي اجتماعي توسط ايثارگران و فرزندان شاهد،
ـ برنامه ريزي براي جلب همكاري و مشاركت نهادهاي ديني،
 محورهاي مربوط به تأليفات و انتشارات:
ـ حمايت از تأليف و انتشار كتب مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت،
ـ اولويت در صدور مجوز چاپ كتاب درباره ي فرهنگ ايثار و شهادت،
ـ اولويت در صدور مجوز تأسيس چاپخانه و واحدهاي وابسته ي مرتبط با موضوع فرهنگ ايثار و شهادت،
ـ تدوين و تأليف و انتشار آثار شهدا و موضوعات مربوط به حماسه ي دفاع مقدس،
 محورهاي مربوط به فعاليت هاي هنري و...:
ـ تهيه برنامه هاي راديويي و تلويزيوني از زندگي و سيره ي عملي شهدا و ايثارگران دفاع مقدس،
ـ ايجاد و توسعه فضاهاي فرهنگي و هنري براي نمايش آثار مربوط به ايثار و شهادت و حماسه ي دفاع مقدس،
 محورهاي مربوط به رسانه ها و ارتباطات جمعي:
ـ اولويت درصدور نشريه براي ايثارگران...
ـ... پوشش خبري مناسب... در اعلام اخبار و گزارش هاي مربوط به فرهنگ ايثار و شهادت،
ـ اختصاص بخشي از زمان آگهي هاي صدا و سيما به پخش رايگان آگهي هاي نهادهاي متولي امور ايثارگران با موضوع فرهنگ ايثار و حماسه دفاع مقدس،
 محورهاي مربوط به يادواره ها و جشنواره ها...:
ـ ايجاد و تقويت حسينيه ها و خانه هاي شهيد در منازل خانواده ي شهدا... براي اجراي مراسم معنوي به صورت مردمي،
ـ برگزاري همايش هاي علمي، پژوهشي، فرهنگي و هنري براي تبيين ابعاد مختلف فرهنگ ايثار و شهادت و دفاع مقدس،
ـ مشاركت در .. مراسم... غبارروبي و گلباران گلزار شهدا،
ـ اولويت در ارزشيابي آثار مربوط به ايثار و دفاع مقدس در جشنواره ها و اعطاي جوايز ويژه به اين آثار...،
ـ شناسايي اشخاص حقيقي و حقوقي موثر در نشر آثار و ارزش هاي فرهنگ ايثار و شهادت و دفاع مقدس،
ـ معرفي چهره هاي تابناك شهيدان و ايثارگران... در برنامه هاي مختلف و به طور خاص براي كودكان و نوجوانان،
 محورهاي مربوط به صنوف فرهنگي:
ـ طراحي سازوكارهاي مناسب براي تقويت پيوند ميان فرزندان شاهد و ايثارگر با مساجد و هيئت هاي مذهبي و بسيج،
ـ حمايت از... تشكل هاي فرهنگي، هنري و مطبوعاتي مربوط به فرهنگ ايثار و شهادت و حماسه ي دفاع مقدس،
ـ رعايت اولويت در صدور مجوز ساخت سالن سينما و ساير مراكز فرهنگي و هنري به ايثارگران،
 محورهاي مربوط به پژوهش و اطلاع رساني:
ـ حمايت .. از پروژه هاي تحقيقاتي و پايان نامه هاي دانشجويي مربوط به موضوع ايثار و شهادت و دفاع مقدس،
ـ طراحي و انتشار تمبر از تصاوير شهيدان و ايثارگران شاخص و آثار مربوط به حماسه ي دفاع مقدس،
ـ طراحي خط سراسري تلفن گويا با هدف معرفي مناسبت هاي دفاع مقدس و انتشار پيام شهدا و ايثارگران به جامعه،
ـ درج پيام هايي با مضامين مربوط به فرهنگ ايثار و شهادت بر روي تعرفه ها، كارنامه ها، قبوض حقوق كاركنان، قبوض آب و برق و گاز و تلفن بليت ها، فيش هاي بانكي و مالي و...
 محورهاي مربوط به برنامه هاي زيارتي و سياحتي:
ـ اولويت در صدور مجوز ساخت هتل و مجتمع هاي سياحتي براي ايثارگران،
ـ اولويت در صدور مجوز دفاتر خدماتي ايرانگردي و جهانگردي براي ايثارگران،
ـ تهيه و انتشار جزوه و پوستر و كارت پستال براي معرفي جاذبه هاي زيارتي و سياحتي مربوط به مناطق جنگي و گلزار شهيدان،
ـ برنامه ريزي براي هدايت قشرهاي مختلف مردم براي بازديد از مناطق عملياتي
 محورهاي مربوط به آموزش هاي فرهنگي:
ـ... هدايت تحصيلي داوطلبان شاهد و ايثارگران براي ورود به دانشگاه ها و حوزه هاي علميه،
ـ... درج آثار شهدا و آثار مربوط به فرهنگ ايثار و شهادت و حماسه ي دفاع مقدس در كتب درسي،
ـ اولويت گذاري در ارائه ي تسهيلات لازم به ايثارگران در استفاده از خدمات آموزش و پژوهش،
 محورهاي مربوط به موزه ها و ميراث فرهنگي:
ـ ثبت آثار شهدا و آثار مربوط به فرهنگ ايثار و گلزار شهدا در رديف مواريث فرهنگي و ملي و...،
ـ تجهيز و توسعه ي كمي و كيفي گنجينه ي شهدا و دفاع مقدس و...،
 محورهاي مربوط به يادمان ايثار و شهادت و گلزار شهدا:
ـ انجام تبليغات در اماكن و معابر براي آكندن عطر شهادت و ارزش هاي دفاع مقدس در فضاي جامعه،
ـ تعميق و توسعه ي تبليغات شهري با لحاظ كردن شرايط اقليمي... براي انجام تبليغات درباره ي فرهنگ ايثار و شهادت،
ـ تذكر ياد و نام شهيدان و يادآوري حماسه ي هشت سال دفاع مقدس در آغاز پروازهاي داخلي و بين المللي هواپيماها،
ـ همكاري در طراحي و ساخت و نصب يك اثر حجمي هنري در شهرهاي بزرگ به عنوان يادمان هنري دفاع مقدس،
 محورهاي مربوط به جمع آوري و حفظ و احياي آثار شهدا و...:
ـ همكاري با نهادهاي ايثارگري در امر حفظ و نگهداري اسناد به جا مانده از شهدا و حماسه ي دفاع مقدس،
ـ شناسايي نقاط مهم هشت سال دفاع مقدس جهت ثبت و ساخت تابلو و سنگ نوشته و نصب در آن نقاط،
در مقام جمع بندي و نتيجه گيري از بحث بازنمايي روند طبيعي سازي هنجارهاي ايدئولوژيك در طرح ترويج با عنايت به شرح فعاليت هاي مذكور و محورهاي مربوطه، بجاست كه به بخش ضميمه ي اين طرح توجه شود. زيرا آن چه در اين بخش آمده، جملات و عبارت هايي را در اختيار مي نهد كه كاملاً بازنمود روند طبيعي سازي است:
... به منظور استقرار سازوكارهاي قانوني با استفاده از نظرات انديشمندان و صاحب نظران فرهنگي، اجتماعي براي توسعه ي فرهنگ و ارزش هاي اسلامي در كشور كه... ايثارگران و شهيدان و بازماندگان ايشان... تبلور عيني اين فرهنگ در جامعه اند، فعاليت گسترده اي را براي قانون مندساختن امر ترويج فرهنگ شهادت در جامعه و نهادينه ساختن اين پيام انقلاب اسلامي و جلب مشاركت آحاد جامعه در ظروف سازماني و مردمي آغاز [كرده است] تا با شناخت حوزه ي عملكرد اين فرهنگ ضمن تضعيف موانع رشد و تقويت عوامل ترويج اين فرهنگ... سعي وافر [كند] براي فراگيرسازي و جلب مشاركت جامعه براي آكندن عطر شهادت در... فضاي مقدس جامعه(آيين نامه ي طرح ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، 1382، ضمايم).
در بند فوق، جملات و شبه جملات ذيل از حيث كنش هاي راهبردي براي طبيعي سازي هنجارهاي ايدئولوژيك قابل توجه اند:
ـ استقرار سازوكارهاي قانوني به منظور قانون مندساختن امر ترويج فرهنگ شهادت در جامعه،
ـ استفاده از نظرات انديشمندان و صاحب نظران فرهنگي و اجتماعي،
ـ جلب مشاركت آحاد جامعه،
همچنين بند فوق اهدافي را كه كنش هاي راهبردي مذكور به مدد طبيعي سازي و نهادينه كردن هنجارهاي ايدئولوژيك، آن را نشانه گرفته اند، به خوبي بازمي نمايد:
ـ توسعه ي فرهنگ و ارزش هاي اسلامي در كشور،
ـ نهادينه ساختن پيام انقلاب اسلامي،
ـ فراگيرسازي شهادت،

افزون بر اين، بند فوق بيانگر بنيادي ترين مفروض طرح ترويج است:
ـ ايثارگران و شهيدان و بازماندگان ايشان تبلور عيني فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه اند.
اين مفروض، در عين حال نشان مي دهد كه نسخه بدل هاي انسان انقلاب اسلامي، چه كساني هستند و چرا طرح ترويج عمدتاً آن ها را نشانه رفته است.
4ـ3ـ فرضيه ي سوم(تأكيد طرح ترويج بر تقويت وجه نظري هژموني به مدد بهره گيري از آراي صاحب نظران موافق طرح مذكور)
4ـ3ـ1ـ شناسايي چگونگي به خدمت گرفته شدن روشنفكران در طرح ترويج به منظور بازتوليد قدرت و حفظ هژموني هنجارهاي ايدئولوژيك
پيش تر در بيان آراي گرامشي گفته شد كه وي، روشنفكران ارگانيك را جنبه ي نظري شبكه ي نظريه ـ كردار مي بيند كه از طريق ايجاد آگاهي همگون موجب رشد و گسترش وجه نظري هژموني گروه هاي حاكم مي شوند. به منظور مشاهده ي اين امر، خوب است به پرسش هاي سيزده گانه اي دقت شود كه پس از تهيه و تدوين و تكميل طرح ترويج با كارشناسان و نخبگان و صاحب نظران فرهنگي و اجتماعي و مديران سطوح متعدد درباب اين طرح در ميان گذاشته شده است. به استثناي دو پرسش نخست كه به تعريف مفهومي ايثار و فرهنگ ايثار و شهادت اختصاص دارد، يازده پرسش ديگر همگي در جهت بسط وجه نظري آراي هژمونيك دست اندركاران طرح ترويج و ايجاد آگاهي همگون و يكپارچه در اين زمينه ميان خود و توده ي مردم به واسطه ي روشنفكران ارگانيك قرار دارد:
راه كارهاي تقويت و نهادينه ساختن فرهنگ ايثار و شهادت را در جامعه تشريح كنيد و...
وجه نظري هژموني: تقويت و نهادينه ساختن فرهنگ ايثار و شهادت
موانع فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت را در جامعه بيان فرموده و براي مقابله با اين موانع چه راه كارهايي را پيشنهاد مي كنيد:
وجه نظري هژموني: مقابله با موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
به منظور استفاده از بسترهاي قانوني براي تقويت عوامل رشد... فرهنگ ايثار و شهادت و مقابله با موانع آن چه روش هايي را پيشنهاد مي كنيد و...
وجه نظري هژموني: استفاده از بسترهاي قانوني
نقش نهادهاي فرهنگي، سازمان ها و... مجامع علمي و فرهيختگان و هنرمندان را براي فراگيرساختن فرهنگ و الگوسازي ايثارگران و شهيدان براي جامعه بيان فرماييد.
وجه نظري هژموني: فراگير ساختن فرهنگ ايثار و شهادت و الگوسازي از ايثارگران و شهيدان
چه راه كارهايي را براي تكريم و تجليل از مقام ايثارگران و شهيدان پيشنهاد مي كنيد؟
وجه نظري هژموني: تكريم و تجليل از مقام ايثارگران و شهيدان
خصوصيات يك سازمان ويژه براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت را تعريف كنيد... آيا براي عمومي كردن اين فرهنگ يك واحد سازماني توانايي انجام اين مهم را خواهد داشت؟
وجه نظري هژموني: ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و عمومي كردن اين فرهنگ
... بنياد شهيد از چه بسترها و برنامه ها و سازوكارهايي مي تواند براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت استفاده كند؟
وجه نظري هژموني: بهره گيري از بسترها و برنامه ها و سازوكارهاي مناسب براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
 چه سياست ها و سازوكارهايي را در قبال فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه به مسئولين فرهنگي و سياسي كشور پيشنهاد مي كنيد؟
وجه نظري هژموني: بهره گيري از سياست ها و سازوكارهاي مناسب براي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت
... به سازمان ها و نهادها چه وظايفي را در راستاي تكريم و تجليل از مقام شهدا و ايثارگران عضو سازمان متبوعشان پيشنهاد مي كنيد؟
وجه نظري هژموني: تكريم و تجليل از مقام شهدا و ايثارگران
 چگونگي تعميم روش هاي مختلف ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در سطوح مختلف جامعه با تأكيد بر وظايف دستگاه هاي اجرايي، تقنيني و قضايي... را بيان فرماييد.
وجه نظري هژموني: تعميم و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت با مددگيري از قواي سه گانه
 چنانچه در نظر باشد به ايثارگران تسهيلات و خدمات ويژه ي فرهنگي و هنري ارائه گردد، بستر اين خدمات و انواع آن را چگونه پيشنهاد مي كنيد؟
وجه نظري هژموني: اعطاي تسهيلات و خدمات ويژه ي فرهنگي و هنري به ايثارگران
جالب است دانسته شود تحليل محتوايي اين طرح كه در انتهاي طرح ترويج به عنوان طرح مكمل آمده، براساس پرسش هاي سيزده گانه ي مذكور صورت گرفته و ابتناي طرح مذكور بر تحقيقات علمي(كه در نمونه ي نامه ي ارسالي از آن ياد شد)، اشاره به اين تحقيق دارد. همچنين خوب است دانسته شود به رغم ادعاي مجري طرح در مقدمه ي آيين نامه ي طرح ترويج، صفحه «و»، بند دوم، مبني بر اين كه طرح تفصيلي با بهره گيري از آراي 110 تن از استادان، كارشناسان خبره ي رشته هاي مديريت، فقه و حقوق، فلسفه، الهيات، ادبيات، تاريخ، روان شناسي، جامعه شناسي و... و مديران كل حوزه هاي ستادي و استاني و انجام مطالعه ي كتابخانه اي و ميداني تكميل شده، در تحليل محتواي طرح ترويج آمده كه از ميان 110 تن كه پرسشنامه ي مذكور براي آن ها ارسال شده، فقط 38 تن پاسخ داده اند. در نتيجه، هم با عنايت به جامعه ي آماري نمونه ي اين طرح، هم استاندارد نبودن پرسش ها، قاعدتاً نمي توان ادعاي تحقيق علمي بودن اين طرح را پذيرفت.
5ـ جمع بندي
اين مقاله در مقام پاسخ گويي به سه فرضيه ي پيش تر گفته و در چارچوب مفاهيم نظري مورد بحث، فرازهاي مهم به دست آمده از اين فرضيه ها را به شرح زير برمي شمارد:
ـ ايدئولوژيك بودن منبع صدور گزاره هاي اصلي و رمزگان كليدي موجود در طرح ترويج،
ـ نقش دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت در نهادينه سازي، دروني سازي و طبيعي سازي اين گزاره ها به منظور تضمين هژموني فرهنگي و سياسي دولت،
ـ به خدمت گرفتن همه ي كساني كه فعاليت حرفه اي آن ها گرايش به گسترش فكري دارد در جهت تداوم و استمرار هژموني گروه هاي حاكم،
ـ تلاش براي عرضه ي فلسفه اي خاص در باب فرهنگ ايثار و شهادت به منظور كنترل باورهاي عامه و جهان بيني آن ها از رهگذر كنترل فرهنگ و در نهايت حفظ اقتدار خود بر گروها ي متفاوت جامعه،
ـ كوشش در جهت اقناع مخاطبان و بازنمايي تابعيت و فرودستي آن ها به امري طبيعي و جهان شمول و ازلي،
ـ دستكاري نظام باورها و اعتقادات مردم درباره ي ابژه اي به نام فرهنگ ايثار و شهادت و سوژه هايي تحت عنوان شهيد و جانباز و ايثارگر و آزاده به منظور كسب مشروعيت و مقبوليت براي گفتمان دولت كه در طرح ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، گزاره هاي اين گفتمان برجسته و موكد شده است،
نگاهي به بندهاي فوق نشان مي دهد، آن چه نزد طراحان و كارشناسان طرح ترويج مفروض گرفته شده و به همين سبب، صرف اجرا و انجام طرح ملي و جامع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت به مدد بسيج همه ي دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت شرط كافي و لازم براي تحقق فرهنگ ايثار و شهادت در صحنه ي عمل و زندگي روزمره به شمار آمده، عبارت است از اين كه كل جامعه، اين طرح را بدون چالش خواهند پذيرفت. به عبارت ديگر، مفروض طرح ترويج اين است كه گزاره هاي گفتماني اين طرح از قدرت لازم براي جلب توافق عامه بهره مند است كه بتواند آن ها را به سوي نظم قدرت خواسته بكشاند چندانكه آن را نظمي خودخواسته تلقي كنند. در حالي كه طرحي كه در پي عرضه ي معرفتي خاص درباره ي موضوعي خاص به جامعه است، ناگزير از ملاحظات معرفت شناختي به هنگام طراحي طرح مذكور است.
اين ملاحظات ايجاب مي كند پيامد اراده ها و كنش هاي كنشگران يا مخاطبان اين طرح- كه مصرف كنندگان پيام ها يا رمزگان طرح مذكور هستند- با پيامد ساختارهاي ايدئولوژيك- كه توليدكنندگان و توزيع كنندگان اين پيام ها هستند- توأمان در نظر گرفته شود(اين يك درنگ معرفت شناختي است). همچنين به موازات اين كه كنش هاي عملي و زباني و فكري افراد در قبال فرهنگ ايثار و شهادت، محصول و متأثر از ساختارهاي ايدئولوژيك طرح ترويج به شمار مي آيد(و هم از اين رو به طرق مستقيم يا غيرمستقيم، كم ترين فرصت براي ايفاي نقش در جهت كنترل كنش ها به افراد داده مي شود)، مقتضي است سهم قابل توجهي نيز براي انتخاب عقلاني يا اراده هاي فاعلان خودمختار در نظر گرفته شود(اين يك درنگ هستي شناختي است).
از درهم كرد دو ملاحظه ي معرفت شناختي و هستي شناختي فوق، دو مقدمه ي منطقي به شرح زير شكل مي گيرد:
الف- نوع نگاه و شيوه ي عمل مخاطبان طرح ترويج درباره ي فرهنگ ايثار و شهادت، فقط در زمينه يا بافتي كه دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت آن را عميقاً ساختمند كرده اند، محدود و منحصر نمي شود.
ب- اين طرح شايد بتواند دامنه ي بالقوه ي انتخاب ها و راهبردها درباره ي فرهنگ ايثار و شهادت را از سوي دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت مشخص كند، اما به طور قطعي و يقيني نتايج را تعيين نمي كند. چون مخاطبان اين طرح به هر حال با آگاهي ها و شناخت هاي پيشين خود و با اطلاعات زمينه اي، كه از دسترس قلمرو نفوذ اين طرح به دور است، و نيز با قرارداشتن در بافت هاي متفاوت، پيش بيني قطعي نتايج اجرا و انجام اين طرح را ناممكن مي كنند.
نتيجه ي اين دو مقدمه(كه تعامل ديالكتيكي پيچيده اي را ميان مخاطبان طرح ترويج و ساختار تحميل كننده ي ايدئولوژيك طرح مذكور ايجاب مي كند و كنشگران صاحب اراده و آگاهي و در عين حال محاط شده توسط ساختارهاي ايدئولوژيك دولت را در مقابل زمينه هاي از پيش شكل گرفته يا ساختارمندشده اي كه كنشگران، تحت سلطه و استيلا و نفوذ آن به سر مي برند، قرار مي دهد)، توجه به يك نقطه ي بسيار حساس به لحاظ معرفت شناختي است كه در اين طرح مغفول مانده و همين موجب محدوديت و آسيب آن شده است. آن نقطه عبارت است از:
الف- بررسي آثار و پيامدهاي ناشي از اجرا و انجام طرح ترويج بر زمينه هاي ساختارمندشده اي كه كنش هاي كنشگران طرح ترويج در آن ها رخ مي دهد،
ب- بررسي آثار و پيامدهاي ناشي از اجرا و انجام طرح ترويج بر كنشگراني كه مخاطب اين طرح هستند،
در حالت نخست، زمينه هاي ساختارمندشده در نتيجه ي اجرا و انجام طرح ترويج متحول مي شوند و دگرگوني هاي متعددي را در ابعاد فرهنگي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و... تجربه مي كنند. در حالت دوم، كنشگران پس از اجرا و انجام طرح مذكور، به رغم محدوديت هاي اين طرح به آگاهي هاي جديد دست مي يابند. در واقع، محدوديت هاي ناشي از اين طرح، در عين حال فرصت هاي جديدي نيز براي كسب آگاهي هاي جديد در اختيار آن ها مي گذارد كه مهم ترين آن ها، آگاهي به وجود تناقض هاي آشكار ميان قول و فعل فاعلان و متوليان طرح ترويج است. به اين ترتيب، ما شاهد نوعي دانش راهبردي گسترش يافته يا يادگيري جديد در پي اجرا و انجام طرح مذكور هستيم كه با تحقق آن، نه كنشگر طرح ترويج، همان كنشگر پيش از اجرا و انجام اين طرح است، نه زمينه هاي دوباره ساختمندشده همان زمينه هاي دستكاري شده توسط مبدعان و طراحان اين طرح است. روي ديگر اين سخن نشان مي دهد، با توجه به هدفي كه اين طرح دنبال مي كند- بازتوليد هنجارهاي ايدئولوژيك و طبيعي سازي آن ها نزد مخاطب- و وجوهي كه در پي هدف مذكور پنهان كردن آن ها ضرورت مي يابد، تلقي از معرفت صحيح به فرهنگ ايثار و شهادت فقط معطوف و منحصر به معرفتي مي شود كه در خدمت اين بازتوليد قرار داشته باشد. در نتيجه، معرفت هاي ديگر به اين موضوع- كه قطعاً بايد آن را ناشي از آگاهي به وجوهي دانست كه ماهيت ايدئولوژيك طرح، پنهان نگاه داشته شدن آن ها را اقتضا و ضرور مي كند- در زمره ي معرفت هاي ناصحيح تلقي و ناديده انگاشته مي شود يا رشد و ظهور آن ها به مثابه عوامل مخل يا موانع ترويج به شمار مي آيد. حال آن كه از رويكرد آسيب شناسانه، صرف وجود اين نوع تلقي از شكل گيري معرفت هاي جديد به معرفت هاي ناصحيح، خود يك آسيب معرفت شناختي جدي يا يك ادعاي معرفتي است از آن حيث كه مدعي است به معرفت راستين درباره ي موضوع دست يافته است و كاذب است چون برآيند غفلت از دانش ها، معرفت ها و آگاهي هاي جديد حاصل از اجراي طرح مذكور است. بنابراين، آن چه به اشتباه موانع ترويج قلمداد مي شود، صورت بندي جديد از مجموعه اي از معرفت ها يا تركيبي از آن هاست؛ معرفت هايي كه نتيجه ي بازسازي نظم تحميلي در عرصه ي تضادهايي هستند كه زندگي اجتماعي آن ها را ايجاب مي كند. توده ي مردم براي خارج شدن از تنگناي حاصل از اين تضادها ناگزيرند قراردادهاي نظم تحميلي را با شيوه هاي نو درآميزند و بسا كه ظهور معرفت هاي جديد از موضوع فرهنگ ايثار و شهادت در قالب صورت بندي هاي اجتماعي نوين، هژموني ستيز و در قالب مقاومت عليه طرح باشد يا هژموني خواه و در قالب ترفند شخصيت ساز در چارچوب طرح مذكور.
6ـ نتيجه گيري
من در اين مقاله كوشيده ام تا نشان دهم طرح ترويج فرهنگ ايثار و شهادت چگونه در قالب هدف ترويج اين فرهنگ و تجليل از فاعلان فرهنگ مذكور و اختصاص تسهيلاتي ويژه به آن ها در واقع نظر به ايجاد و استقرار نظمي خاص و اعمال قدرت در سايه ي نظم مطلوب خويش دارد. به همين سبب طرح ترويج نه فقط ابزارهاي مناسب و قانوني براي توجيه يا موجه ساختن نظم قدرت خواسته و بازنمايي آن به مثابه نظمي مردم خواسته در اختيار قدرت حاكم قرار مي دهد، كه زمينه هاي حفظ سيادت يا هژموني آن ها را نيز فراهم مي آورد.
اين سخن به خوبي نشان مي دهد كه هدفم در بهره گيري از آراي نظري آلتوسر و گرامشي، تهيه و تدارك نوعي چارچوب نظري درباب قدرت است كه بخش عمده اي از قدرت را ايدئولوژيك مي داند و ايدئولوژي ها را عمدتاً در ناگفته ها يا گزاره هاي تلويحي مي جويد و به اين منظور مي كوشد پيش انگاره ها يا پيش ساخته هاي آن ها را برملا كند. نيز به نشان دادن اين امر اهتمام دارد كه مجموعه هاي ايدئولوژيك چگونه از طريق تعريف و تبيين هنجارهاي ايدئولوژيك در واقع، هنجارهاي تعامل افراد با يكديگر را تعيّن مي بخشند، چگونه بازنمودهاي ايدئولوژيك مسلط، واقعيت را باواسطه تفسير مي كنند و آن را طبيعي جلوه مي دهند و به معرفي آن به مثابه يگانه شيوه ي ممكن براي فهم واقعيت مي پردازند.
با انتخاب مفهوم كليدي «دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت» از آراي نظري آلتوسر و ارجاع ساير مفاهيمي چون «طبيعي سازي»، «دروني سازي»، «نهادينه سازي»، «برساختگي سوژه ها» و «فراخوانده شدگي سوژه ها» به مفهوم مذكور و نيز انتخاب مفهوم «هژموني» از آراي نظري گرامشي و ارجاع ساير مفاهيمي چون «رضايت خودجوش»، «رهبري اخلاقي و فكري جامعه»، «بسط نظري هژموني به مدد روشنفكران» و «ايجاد آگاهي همگون در ميان توده ها» به مفهوم مذكور، و سپس كاربست اين مفاهيم نظري در بررسي طرح ترويج، نشان داده ام كه:
6ـ1ـ طرح ترويج با اين فرض كه احياي انسان انقلاب اسلامي، به معناي حفظ و استمرار قدرت حاكم است، بازتوليد هنجارهاي ايدئولوژيك در جهت تحقق هدف مذكور را در گرو جايگاه نابرابر افراد در شنودوگفت مي داند. گرچه ظاهراً با اعطاي امتيازات خاص و شبيه سازي از گفت وگوهاي رودررو و مستقيم، چنين مي نمايد كه به تأمين منافع گروه هاي فرودست جامعه نظر دارد و با آن ها به طور رودررو و برابر در گفت وگوست. حال آن كه درنگ درباره ي اين طرح، نافي برخورداري گروه هاي متعدد جامعه از قدرت برابر براي تعيين هدف هاي تعاملي است؛ هدف هايي كه مشخص مي كنند چه چيز حقيقت است، چه چيز موضوعيت دارد ،چه اطلاعاتي مناسب است و...
6ـ2ـ بنابراين، طرح مذكور ماهيتاً ايدئولوژيك است چون متضمن بازنمود فرهنگ ايثار و شهادت از ديد قدرت حاكم است. به همين سبب مي كوشد رابطه ي بين پنج گزاره ي اصلي اين طرح- «ترويج»، «تجليل»، «بزرگداشت»، «اعطاي تسهيلات» و «حماسه ي دفاع مقدس»-(از يك سو) و واقعيت(از سوي ديگر) را به طور غيرشفاف و با ميانجي گري عمل بازنمايي ترسيم كند.
6ـ3ـ نتيجه ي بازنمايي ايدئولوژيك از واقعيت اين است كه مخاطب، آن را بازتاب شفاف واقعيت فرهنگ ايثار و شهادت تلقي مي كند كه به نحو يكسان به همگان عرضه شده است.
6ـ4ـ به اين ترتيب، ايدئولوژي حاكم بر اين طرح، واقعيت را به عنوان معلول مي آفريند و سپس اين معلول ايدئولوژيك در زمينه اي كه تعامل در آن صورت مي گيرد، بازتوليد و تكميل و منعكس مي شود.
6ـ5ـ افزون بر اين، صورت بندي ايدئولوژيك موجود در اين طرح تمايلي در مخاطب خويش پديد مي آورد كه وي اين هنجارها را هنجارهايي عميقاً طبيعي شده و به مثابه هنجارهاي خويش تلقي كند. به همين سبب خود را فاعل خودمختار مي پندارد و ناآگاهانه در بازتوليد ايدئولوژي اين طرح به ايفاي نقش مي پردازد.
6ـ6ـ با وجود اين، فاعلان خودمختار كه ماهيت طرح ايدئولوژيك مي كوشد آن ها را شبيه به يكديگر سازد، جلوه اي خاص از عدم شفافيت مكنون در ذات ايدئولوژي نيز هستند.
6ـ7ـ پي بردن به اين عدم شفافيت مكنون در ذات ايدئولوژي همان نقطه ي معرفت و آگاهي و نقطه ي ظهور و بروز شكاف ميان منابع توليد و توزيع پيام هاي ايدئولوژيك طرح ترويج و مصرف كنندگان اين پيام هاست.
6ـ8ـ آسيب معرفت شناختي در نقطه اي رخ مي دهد كه آگاهي هاي جديد، به مثابه آگاهي هاي برآمده از انتخاب عقلاني و اراده هاي آزاد كنشگرانِ متعلق به بافت ها يا زمينه هاي متعدد تلقي نشوند بلكه به منزله ي عوامل مخل يا موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در نظر آيند و هم از اين رو وجود آن ها انكار شود يا تحت عنوان آسيب از آن ها ياد شود.
الف- كتابنامه
ـ دريفوس، هيوبرت(1382). فراسوي ساخت گرايي و هرمنوتيك، ترجمه ي حسين بشيريه، تهران: غزال، چاپ سوم.
ـ رضايي، محمد(1387). ناسازه هاي گفتمان مدرسه(تحليلي از زندگي روزمره ي دانش آموزي)، تهران: انتشارات جامعه و فرهنگ، چاپ دوم.
ـ فركلاف، نورمن(1379). تحليل انتقادي گفتمان، گروه مترجمان، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها.
ـ گرامشي، آنتونيو(1384). دولت و جامعه ي مدني، ترجمه ي دكتر عباس ميلاني، تهران: نشر اختران، چاپ دوم.
ـ مارش، ديويد و جري استوكر(1378). روش و نظريه در علوم سياسي، ترجمه ي اميرمحمد حاجي يوسفي، تهران: انتشارات پژوهشكده ي مطالعات راهبردي.
ـ مجموعه مقالات نخستين همايش علمي فرهنگ ايثار و شهادت(1386). شيراز: دانشگاه شيراز، سازمان بنياد شهيد استان فارس.
ـ مجموعه مقالات همايش آسيب شناسي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت(مهر 1386). دانشگاه مازندران، معاونت پژوهشي دانشگاه و دانشكده علوم انساني و اجتماعي.
ـ ون دايك، تئون(1382). مطالعاتي در تحليل گفتمان از دستور متن تا گفتمان كاوي انتقادي، گروه مترجمان، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها.
ب- پايان نامه ها
از ميان 720 عنوان پايان نامه ي موجود در بنياد شهيد، پايان نامه هاي ذيل مشخصاً به موضوع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت اختصاص داشته اند كه همه ي آن ها محل درنگ و مطالعه ي نگارنده براي پژوهش حاضر بوده است:
ـ اسدي، صغرا(1383). بررسي روش هاي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در بين جوانان شهرستان شيروان، كارشناسي علوم اجتماعي پيام نور بجنورد.
ـ اميرخاني، مريم(1383). بررسي ميزان پاي بندي و الگوپذيري جامعه از فرهنگ ايثار و شهادت در بين دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد زنجان، كارشناسي پژوهشگري علوم اجتماعي، دانشگاه آزاد واحد زنجان.
ـ اميني، فرزانه و زهرا خاتمي(1382). بررسي چگونگي الگو قراردادن شهدا توسط نسل نوجوان و جوان، كارشناسي مديريت آموزشي دانشگاه سيستان و بلوچستان.
ـ بيگي، فاطمه(1383). بررسي زمينه هاي ايجاد روحيه ي شهادت طلبي در جامعه ي معاصر ايران از تحليل محتواي وصيت نامه ي 28 تن از شهداي دانشجوي سبزوار، دانشگاه سبزوار.
ـ حاجي پور، عباس(1384). تأثير عكس هاي شهداي جنگ بر جامعه ي معاصر(تهران بزرگ)، كارشناسي ارشد عكاسي دانشكده ي هنرهاي كاربردي.
ـ خاكي، شهناز(1383). بررسي ميزان پاي بندي و الگوپذيري جامعه از فرهنگ ايثار و شهادت در بين دانشجويان دانشگاه اصفهان، كارشناسي علوم اجتماعي، اصفهان.
ـ خوب بخت، سرور و ساناز عطايي(1382). بررسي ميزان تأثيرگذاري تبليغات نوشتاري شهدا بر شهروندان تهراني منطقه ي 14، كارشناسي علوم اجتماعي دانشگاه آزاد واحد تهران مركز.
ـ درفشي، راضيه(1384). نقش رسانه هاي گروهي در ترويج فرهنگ شهادت، كارشناسي علوم اجتماعي دانشگاه آزاد واحد تهران مركز.
ـ رجبعلي، اسلام(1385). بررسي ابعاد نظري و عملي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و نقش آن در پيشگيري از جرم، كارشناسي ارشد حقوق دانشگاه قم.
ـ رضايي درزماني، معصومه(1382). قيام عاشورا و گسترش فرهنگ شهادت در جامعه، كارشناسي علوم اجتماعي دانشگاه آزاد واحد تهران شمال.
ـ سليماني آملي، صغرا(1385). مقايسه ي اثربخشي روش هاي مختلف آموزشي در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت بر دانش آموزان دوره ي راهنمايي شاهد پسرانه ي آمل، كارشناسي ارشد مديريت آموزش، دانشگاه آزاد واحد ساري.
ـ شاهيني، آزاده(1386). نقش شبكه هاي سراسري سيما در حفظ و تقويت فرهنگ ايثار و شهادت از ديدگاه دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوراسگان در سال تحصيلي 85ـ86، كارشناسي ارشد مديريت امور فرهنگي، دانشگاه آزاد خوراسگان.
ـ عشقي مطلق، معصومه(1380). بررسي و تبيين عوامل موثر بر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، كارشناسي علوم اجتماعي دانشگاه فردوسي مشهد.
ـ علمي مقدم، نرگس(1384). بررسي نقش ولايت در توسعه ي فرهنگ شهادت، كارشناسي علوم اجتماعي، دانشگاه شاهد.
ـ فلاح زاده، غلامحسين(1385). بررسي نگرش دانشجويان دانشگاه پيام نور مركز ساري در مورد موانع گسترش و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در محافل عمومي، كارشناسي علوم اجتماعي پيام نور ساري.
ـ ملايي، طيبه(1384). بررسي چگونگي الگو قراردادن شهدا توسط نسل نوجوان و جوان، كارشناسي علوم اجتماعي پيام نور.
ـ ميرجعفري، مسعود(1386). نقش مطبوعات در ترويج فرهنگ مقاومت پس از جنگ، كارشناسي ارشد ارتباطات اجتماعي.
ج- طرح هاي پژوهشي
از ميان 320 طرح پژوهشي موجود در بنياد شهيد، طرح هاي ذيل مشخصاً به موضوع بررسي عوامل و موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت اختصاص داشته اند كه محل مطالعه و درنگ نگارنده در مقاله ي حاضر بوده است:
ـ زاهد زاهداني، سعيد(1386). بررسي ميزان گسترش و فراگيري فرهنگ ايثار و شهادت در ميان اقشار مختلف جامعه.
ـ شريفي، رضا(1382). بررسي و شناسايي موانع رشد و توسعه ارزش هاي منبعث از فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه و ارائه ي راه هاي مقابله ي اصولي با آن ها.
ـ طبسي، محسن(1386). بررسي ميزان اثربخشي تبليغات محيطي در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و عوامل موثر بر آن در شهر مشهد.
ـ عباسپور، نورعلي(1382). بررسي روش هاي مختلف ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در زنده نگه داشتن ياد و نام شهدا و ايثارگران از سوي دستگاه هاي مختلف.
ـ فلاح صفري، محمد(1385). بررسي عوامل و موانع ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه از نظر شهروندان قزويني.
ـ محمدرضايي، علي اكبر(1385). شناسايي عوامل و موانع گسترش و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت در محافل عمومي و سازمان هاي دولتي استان گلستان.
ـ معدني، سعيد(1383). بررسي عوامل و موانع ترويج فرهنگ شهادت.
د- طرح هاي پژوهشي كه اساس تحقيق حاضر بوده اند
ـ بابازاده، پرويز(1379). طرح ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و تجليل و بزرگداشت ياد و نام شهيدان و تجليل از ايثارگران حماسه ي دفاع مقدس و اعطاي تسهيلات فرهنگي و هنري به خانواده معظم شاهد و ايثارگر، تهران: معاونت پژوهش و تبليغات بنياد شهيد انقلاب اسلامي.
ـ لايقي، غلامرضا(1381). مباني فقهي تشكيل بنياد شهيد در فقه شيعه و از ديدگاه امام خميني(ره)، تهران: معاونت پژوهش و تبليغات بنياد شهيد انقلاب اسلامي.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده