نگاه اسلام به اقشار آسيب پذير(مطالعه ي موردي فرزندان شاهد)
دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۰۶:۰۷
والدين اولين كساني هستند كه در ارضاي عواطف انساني و فراهم ساختن معيشت اقتصادي كودكان و ساختن آينده ي درخشان آن ها نقش كليدي داشته و هميشه در تلاش و تكاپو هستند. اما ممكن است شهادت پدر، اين تلاش را متوقف سازد و كودك نسبت به آينده ي خويش احساس دلسردي و نااميدي كرده و در انواع بيماري هاي روحي فرو رود.
با توجّه به ويژگي هاي اين قشر و حقوقي كه شهيدان بر همه ي مسلمين دارند، آيا اسلام كه دين جامع و جهاني است به آينده ي كودكان شاهد از نظر اقتصادي و عاطفي و فرهنگي توجه نموده است؟ چگونه؟ در اين مقاله نويسنده با رجوع به قرآن و حديث و سيره ي معصومين عليهمالسلام، كوشيده است تا نگاه اسلام را به اين قشر آسيب پذير مورد بررسي و تحليل قرار دهد.
چكيده
والدين اولين كساني هستند كه در ارضاي عواطف انساني و فراهم ساختن معيشت اقتصادي كودكان و ساختن آينده ي درخشان آن ها نقش كليدي داشته و هميشه در تلاش و تكاپو هستند. اما ممكن است شهادت پدر، اين تلاش را متوقف سازد و كودك نسبت به آينده ي خويش احساس دلسردي و نااميدي كرده و در انواع بيماري هاي روحي فرو رود.
با توجّه به ويژگي هاي اين قشر و حقوقي كه شهيدان بر همه ي مسلمين دارند، آيا اسلام كه دين جامع و جهاني است به آينده ي كودكان شاهد از نظر اقتصادي و عاطفي و فرهنگي توجه نموده است؟ چگونه؟ در اين مقاله نويسنده با رجوع به قرآن و حديث و سيره ي معصومين عليهمالسلام، كوشيده است تا نگاه اسلام را به اين قشر آسيب پذير مورد بررسي و تحليل قرار دهد.
طرح مسأله
بي شك شهادت يك شهيد، تأثير عميقي بر جسم و جان نزديكان، به ويژه بر فرزندان او دارد. فرزندان شاهد كه تا ديروز مورد تمجيد پدر و حمايت هايش از نظر عاطفي و اقتصادي برخوردار بودند اكنون آن تكيه گاه نيرومند را از دست
داده اند، ديگر پدر دلسوز حضور ندارد تا نيازهاي زيستي، مثل تغذيه و پوشاك و مسكن مناسب را برآورده كند و از نظر عاطفي او را سيراب نمايد، شايد او در غم و اندوه عميقي فرو رود و جنب وجوش و بازي هاي كودكانه ي خود را فراموش كرده افسرده و منزوي شود. براي كودكي كه از سايه ي محبت پدر محروم شده است گريه و غم خواري، طبيعي ترين راه دستيابي به سكون و آرامش است، اما اگر گريه ي اوطولاني شود، ممكن است به سردرد، خستگي ، بي اشتهايي و يا به عادات نامناسبي منجر شود.
كمبود عاطفي، اساس و ريشه ي بسياري از مشكلات و دشواري هاي تربيتي است، اشخاصي كه در دوران كودكي از عاطفه ي مناسب محروم بوده اند بعدها اشخاصي شده اند كه نتوانستند به ديگران محبت كافي داشته باشند. برخي از آنان سر از وِلگردي، دزدي، انحراف جنسي و برخي از آن ها به بزه كاري پيوستند. دروغ گويي، لاف زني و خودستايي، سوگندهاي غليظ و شديد، جلوه هايي از كمبود عاطفه است.
مشكل ديگر كودكان شاهد، نياز به معاشرت و رفتار عاشقانه باآن ها است كه اگر براساس ضوابط درست انجام گيرد سبب رشد شخصيت آن ها مي شود، ولي اگر پس از شهادت پدر، اين رفتار به سرعت قطع گردد و جاي گزيني براي آن پيدا نشود فاجعه آفرين است. بنابراين فرزندان شاهد از اين بابت كه بعد از مرگ پدر، با مشكلات اقتصادي و عاطفي و اجتماعي فراواني روبه رو مي شوند جزء اقشار آسيب پذير جامعه محسوب مي شوند. در اين مقاله نويسنده كوشيده است تا نگاه اسلام را به صورت عام به اين قشر آسيب پذير بررسي كند، و توجّه معصو ميين عليهم السلام را به فرزندان شاهد به صورت خاص، كه زيرمجموعه ي يتيمان به حساب مي آيند تحليل نمايد. بنابراين سؤالات ذيل محور پژوهش خواهد بود:
1.اسلام براي پركردن خلاء فرهنگي- عاطفي و اقتصادي ناشي از فقدان پدر چه دستوراتي داده است؟
2.پيشوايان ديني دراين خصوص با فرزندان شاهد چگونه رفتار كرده اند؟
با توجّه به بررسي هاي نگارنده ي كتاب خاصي در ارتباط با موضوع نوشته نشده، ولي كتب ذيل را مي توان نام برد كه به نوعي با محور پژوهش در ارتباط هستند.
1.اليتيم في القرآن والسنّة- نوشته ي عزالدين بحرالعلوم.
2.يتيم در قرآن و حديث- نوشته ي مليحه علمچي ميبدي.
3.كودكان شاهد- دكترعلي قائمي.
4.كودكان فراموش شده- شهريار آ ريا شمس مستوفي.
5.ايتام از ديدگاه اسلام- غلامحسين رحيمي اصفهاني.
6.بررسي موضوعي آيات يتيم در قرآن- حميد جزءمطلبي.
علاوه برآن در لا به لاي كتب تفسيري و روايي مي توان مطالب فراواني در ارتباط با موضوع به دست آورد و نويسنده ي مقاله نيز همين روش را در اين تحقيق پي مي گيرد.
1. جايگاه يتيم در اسلام
يتيم در لغت به معناي منفرد و تك آمده است و در افراد انسان به انقطاع وجدايي كودك از پدر قبل از بلوغ اطلاق مي شود(ابن فارس، مقائيس اللغة، 6/154)، هرچيزي كه مفرد و تك باشد يتيم اطلاق مي شود مثل درّة يتيمه(يعني مرواريد بي نظير) و بيت يتيم به همان شباهت به خانه ي مفرد و جدا از ساير خانه ها اطلاق مي شود و در حيوانات حيواني كه مادر را از دست داده است يتيم اطلاق مي شود(خليل، العين، 3/1994).
اما علي اكبر دهخدا، يتيم را مرد بي پدر مي داند؛ يعني آن كودكي كه پدر را از دست داده است وبه حد مردان نرسيده است. اما طفلي كه پدر و مادر ندارد آن را يتيمالطرفين مي گويند(لغت نامه ، 14/2.99.). وبه قول زبيدي او را "لطيم" مي گويند(تاج العروس 9/113)
پس يتيم به كسي اطلاق مي شود كه قبل از رسيدن به سن بلوغ پدر را از دست داده است و كسي كه در اين سن پدر و مادر را با هم از دست داده باشد در اصطلاح «لطيم» ناميده مي شود.
2. يتيم در عصر جاهليّت
قرآن روزگار قبل از اسلام را «دوره ي جاهليّت » نام نهاده است، بدان جهت كه در آن روزگاران مردم غالباً به جاي علم جهل، و به جاي حق يك سلسله آراي سفيهانه و باطل بر آنان حكومت مي كرد و قريب به اتّفاق آنان پيرو هيچ شريعت و ديني از شرايع انبياي گذشته نبوده اند(آلوسي البغدادي، بلوغ الارب في معرفة احوالالعرب، 2/286)، بت مي پرستيدند، مُردار مي خوردند و مرتكب فحشاء مي شدند، به ويژه در مال يتيمان ، تصرف نابه جا مي نمودند، زيرا درآن جا هر ضعيفي طعمه ي زورمندان بود(ابوالحسن علي الحسن الندوي، سيره ي خاتمالنبي، ص77).
به قول «جواد علي» مورخ معروف عرب، ارث در جامعه ي جاهلي مخصوص فرزندان ذكور مي شد كه قدرت حمل سلاح را داشته باشند و بتوانند بر اسب سوار شده و در جنگ ها شركت كنند و در غيراين صورت نزديكان ديگر متوفّي ارث مي برند و فرزندان صغير و زنان از ارث محروم بودند(المفصل في تاريخ العرب قبلالاسلام ، 5/562).
روزي قبل از نزول آيه ي ميراث ، مردي از انصار به نام «اوس بن ثابت» از قبيله ي «بني خطمه» فوت كرد و دو دختر و يك پسر و طبق نقلي چهار دختر از او باقي ماند، پسرعموهاي وي آن ميراث را گرفته و ميان خود تقسيم كردند، همسر اوس خدمت پيامبر(ص) رسيد و شكايت كرد كه اين دختران گرسنه بدون ارث نزد من مانده اند درحالي كه پسرعموهايش ارث را برده اند. حضرت فرمود: به خآن هات برگرد تا منتظر دستور وحي الهي باشم به دنبال اين قضيه آيه ي ارث: • •(نساء/7) و سپس آيه ي شريفه ي يوصيكم الله في اولاءكم للذكر مثل خظ الانثيين(نساء/11) نازل شد(الميزان، 4/2.4 ذيل آيه : بحث روايي/تفسير نمونه ، 3/ هم چنين نقل شده كه همسر «سعدبن ربيع » با دو دختر يتيماش خدمت پيامبر اكرم رسيد و عرض كرد پدر اين دو دختر در جنگ اُحُد در ركاب شما شهيد شد ند و اكنون عموي آن ها ميراث را تصرّف كرده است و مي دانيد كه اين دو دختر بدون مال قادر به ازدواج نخواهند بود، سپس آيه ي شريفه ي ميراث نازل شد و پيامبر دستور لازم را صادر كرد(سبحاني، نظامالارث في الشريعة الاسلاميه الغراء، ص8).
پس ملاحظه گرديد كه در ميان اعراب جاهلي زورسالاري در قانون ارث حاكم بود و حتي در اوايل اسلام قبل از نزول آيه ي ارث فرزندان شهيد، از اموال پدر محروم بودند و با نزول آيه ي ارث چالش هاي اقتصادي احتمالي كه ممكن است فراروي فرزندان يتيم قرار گيرد، برداشته شد.
3- نگاه قرآن به يتيمان
فرزندان شاهد كه در زمره ي ايتام محسوب مي شوند، با ازدست دادن پدر، ممكن است با چالش هاي فرهنگي و عاطفي و اقتصادي فراواني روبه رو شوند، اما اگر دستورات اسلام در نحوه ي رفتار مسلمانان با فرزندان شاهد، عملي گردد درصد زيادي از اين چالش ها برطرف مي گردد. اين دستورات در محورهاي ذيل دسته بندي مي شوند:
3-1. سرپرستي يتيمان
كودكان يتيم به خاطر ضعف و ناتواني كه دارند، به يك حامي مهربان و دلسوز نيازمندند كه آن ها را نگهداري و سرپرستي كنند و از حقوق مادّي و معنوي شان دفاع نمايند، اين حمايت بايد تا سن رشد و بلوغ، ادامه يابد. شانه خالي كردن از سرپرستي يتيمان به خصوص فرزندان شهيد، كار درستي نيست بلكه به قول قرآن هر اقدامي كه به سود و خير آن ها باشد بايد عملي گردد. (و يسئلو نك عن اليتامي قل اصلاح لهم خيرٌ(بقره/22.)- اهميت موضوع به اندازه اي است كه رسول گرامي سرپرست يتيم را هم نشين خود دربهشت، اعلام نموده است و فرمود: من و آن كسي كه سرپرستي يتيمي را بپذيرد در بهشت به سان اين دو انگشت در كنار يكديگر خواهيم بود. (سپس اشاره به دو انگشت سبابه و انگشت وسط نمود). شيخ عباس قمي، سفينة البحار و مدينتة الحكمه والاثار، 4/731
و هم چنين فرمود: «هركس از شما سرپرستي يتيمي را برعهده گيرد و حق آن را ادا كند و دستي بر سر يتيمي كشد خداوند به عدد هر مويي حسنه براي او مي نويسد و به هر مويي گناهي از او كم مي كند و به هر مويي درجه اي به او مي بخشد»(همان، 2/731).
امامان شيعه در پركردن خلاء ناشي از فقدان پدر كه ممكن است در زندگي يتيمان رُخ دهد فراوان به مهرباني با يتيمان و سرپرستي آن ها توصيه كرده اند.
امام علي (ع) در وصيّت پيش از شهادت خود فرمود: در باره ي يتيمان از خدا بترسيد و مبادا يك روز سيرشان كنيد و يك روز گرسنه بمانند مبادا با حضور شما، آنان از بين بروند، زيرا از رسول خدا شنيدم كه فرمود: هركس يتيمي را سرپرستي كند تا آن كه بي نياز شود خداوند عزّو جَلّ با اين كار بهشت را بر او واجب گرداند، هم چنان كه آتش دوزخ را بر خورنده ي مال يتيم واجب ساخته است.
و هم چنين فرمود: سرپرست و كفيل يتيم در پيشگاه خدا از نزديكان خاص به شمار مي رود(احسان بخش، آثارالصادقين، 1376، ج3.، ص45).
خداوند در مورد پيامبر اسلام(ص) كه در دوران كودكي پدرش را از دست داده بود مي فرمايد: الم يجدك يتيما فآوي(ضحي/6). آيا تو را يتيم نيافت و پناه نداد؟ پس معلوم مي شود كه «ايواء» و پناه دادن يتيم كار پسنديده اي است و لازم است در جوامع گسترده ي امروزي، مسلمانان به كارهاي فردي درخصوص پناه دادن به ايتام و فرزندان شهيد، اكتفاء نكنند، بلكه نيروهاي خود را متمركز ساخته و تحت عنوان بنيادشهيد، يا مؤسسه ي ديگر، امور اقتصادي و فرهنگي و سياسي فرزندان شاهد را سامان دهند.
3-2. ارزش نهادن به اموال يتيمان
فرزندان شاهد مصداق روشن يتيمان هستند و بايد اموال آن ها را گرامي داشت و ارج نهاد و از حيف و ميل نمودن آن جلوگيري كرد(• - نساء، آيه 1.). در حقيقت كساني كه اموال يتيمان را به ستم مي خورند، جز آن نيست كه آتشي در شكم خود فرو مي برند، و به زودي در آتش فروزان در آيند.
ديدگاه قرآن در مورد اين حيف وميل اين است كه عمل انسان دو صورت دارد:
صورتي آشكار و صورتي پنهان، صورت آشكار آن مال دنيا است؛ و صورت پنهان آن آتش است. گرچه ممكن است صورت ظاهر عمل، خوردن غذاي لذيذ و خوش مزه باشد ولي باطن در قيامت به صورت آتش تجسّم خواهد يافت. از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده كه در روز رستاخيز گروهي از قبر برمي خيزند درحالي كه از دهان آن ها آتش بيرون مي ريزد. وقتي از حضرتش سؤال كردند كه اين گروه كيانند؟ پيامبر آيه ي مذكور را تلاوت كرد(سبحاني ، منشور جاويد، 13/161/16.).
( - نساء/ آيه 2): مال يتيمان را با اموال خويش مخلوط نكرده و نخوريد، چرا كه اين كار گناه بزرگي است.
برخي يتيمان را به شيوه اي ديگر چپاول مي كردند، آنان مال خوب يتيم را با مال كمارزش خود عوض مي كردند و قرآن اين گروه را با خطاب زير تهديد مي كند:
( - نساء/ آيه2): اموال يتيمان را به خود آنان بدهيد، هرگز مال خوب آن ها را بال بد خود عوض نكنيد.
قرآن هرگونه دخل و تصرّفي در مال يتيم كه به ضرر او باشد را نهي مي كند، مگر اين كه به نفع و فايده ي او باشد( - اسراء/ آيه 34).
در مواردي كه يتيمان به سن رشد و بلوغ نرسيدند و توانايي حفظ و نگهداري اموال را ندارند بايد براي آن ها وكيل گرفت و شخص وكيل به عنوان فرد امين اصل مال آن ها را نگه مي دارد و زماني كه به سن بلوغ رسيدند مال را به آن ها برمي گرداند(فادفعو اليهم اموالهم / نساء/ آيه 16).
با توجه به آيه ي پنج سوره ي نساء كه خداوند دستور مي دهد از اموال يتيمان، نفقه و آذوقه و لباس براي يتيمان تهيه كنيد( •- نساء/5). ممكن است كسي بگويد كه اين مال تا زمان بلوغ در اثر مصرف چيزي باقي نمي ماند تا به يتيمان پس از بلوغ برگردانند. در پاسخ مي گوييم كه ولي يتيم وظيفه دارند با مال يتيم تجارت و كسب و كار كنند و توليد ثروت نمايد و سود و بهره ي آن را به مصرف يتيم برساند و اصل مال را حفظ كند ودر زمان بلوغ به او مسترد نمايد. اين نكته ي لطيفي است كه جارالله زمخشري از تعبير كلمه ي(فيها) به جاي(منها) استفاده كرده و مي گويد: رمز اين كه در آيه كلمه ي فيها آمده نه منها اين است كه بايد با مال يتيم تجارت كنند و سود آن را تا سن بلوغ به مصرف يتيم برسانند نه اصل مال را(كشاف ، ج1، ص472).
3-3. اطعام و انفاق بر يتيمان
گاهي ممكن است شخص يتيم تحت سرپرستي خويشان يا افراد ديگري قرار بگيرد ولي ممكن است بودجه ي آن ها كفاف خرج زندگي را نكرده و تمام هزينه هاي زندگي را فراهم نسازد، ازاين رو ساير مؤمنان وظيفه دارند به صورت آبرومندانه آن ها را كمك كنند به ويژه فرزندان شاهد كه به دليل موقعيت خاص اجتماعي، حقوق بيشتري نسبت به ساير يتيمان دارند. زيرا پدران خويش را به خاطر حفظ اسلام از دست داده اند. قرآن كريم ايتام را در زمره ي كساني مي داند كه بايد به آن ها كمك مالي كرد. « »(بقره/215).
بگو، آن چه انفاق مي كنيد از خيرات به والدين و نزديكان و يتيمان و بيچارگان(انفاق كنيد كه مورد رضايت خدا است.)گاهي دستور مي دهد كه بخشش به آن ها از طريق اطعام صورت بگيرد. وشخص كريم يتيم را بر سر سفره ي خود بنشاند و با او غذا بخورد تا او در خود احساس شادابي كند.
(و يطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيما و اسيراً- نساء آيه8): طعام را درحالي كه دوست مي دارند به بيچاره و يتيم و اسير مي دهند.
قرآن با اين دستورهاي روشن خود، ضعيف نوازي را مشخصّه ي مهمّي مي شناسد و به اين وسيله، چهره ي عاطفي خود را نشان مي دهد و ثابت مي كند كه برخلاف انديشه ي مسيحيان ، آيين اسلام، آيين مهرو محبت و عاطفه است و جايي كه مهر و عاطفه لازم باشد از عاطفه ي انساني استفاده مي كند(نك، سبحاني، منشور جاويد، 13/158/157).
قرآن كريم برخورد خشونت آميز با يتيمان و راندن آن ها از سفره ي غذا را نشانه ي بي ايماني به خدا و روز رستاخيز مي داند و در سوره ي ماعون مي گويد: (آيه1تا3).
شأن نزول آيه بنابر قول بعضي از مفسّرين در باره ي افراد بخيل قريش، چون ابوجهل و ابوسفيان نازل شد كه هر روز دو شتر نحر مي كردند و خود و اطرافيانش از آن مي خوردند اما همين كه يتيمي مي آمد و تقاضاي چيزي مي كرد با عصايش بر وي مي زد و او را دور مي كرد و آيه ي فوق نازل شد(طبرسي، مجمع البيان، 1./547).
احتمال دارد كه مراد آيه مطلق يتيمان باشد چون سوره ي مكّي است و يتيمان مسلمان در مكّه كمتر بوده اند، حال اگر اين يتيمان فرزندان شهدا باشند كه به گردن مسلمانان پدرانشان حقوق فراواني دارند، راندن آن ها از كنار سفره ي غذا گناه نابخشودني به حساب مي آيد.
پيامبر گرامي اسلام فرمود: «مَنْ كفّلَ يَتيما مِن َ المُسلمين َ فادخله الي طعامه و شرابه ادخله الله الجنة البتة» هركس كودك يتيمي را به خانه ي خود ببرد و در خوردني ها و نوشيدني ها او را شريك خود سازد خداوند او را به بهشت مي برد(سبحاني، منشور جاويد، 13/155).
3-4. نحوه ي رفتار با يتيمان
در دستورات اسلامي پناه دادن به يتيمان، مهرباني و عطوفت ، تعليم و تربيت آن ها و هرگونه رفتار بر مبناي عدالت نسبت به آنان سفارش شده است. قرآن در دوجا در كنار دستور احسان به والدين، احسان به يتيم را گوشزد كرده است. و بالوالدين احساناً و بذي القربي واليتامي والمساكين (نساء، آيه 36 و بقره آيه 83). نيكي به يتيمان مصاديق فراواني دارد كه يكي از مصاديق مهمّ آن تعليم و تربيت است. اميرالمؤمنين(ع) به يكي از دوستان خود دستور مي دهد:
«ادب اليتيم بما تؤدَّب منه ولد ك»: حرعاملي، وسايلالشيعه /148 يتيم را آن گونه تربيت كن كه فرزند خويش را تربيت مي كني. وجود كودكان يتيم كه پدر خود را از دست مي دهند به ويژه در جوامع اسلامي كه قدرت هاي بزرگ امروزي جنگ را بر آن ها تحميل مي كنند اجتناب ناپذير است. اگر اين كودكان از جهات مختلف مورد حمايت واقع نشوند از آسيب هاي جدي ايثار و شهادت قلمداد مي شود زيرا مسلمانان كه نوعاً انسان هاي اخلاقي و عاطفي هستند آينده ي مبهم و تاريك فرزندانشان بعد از شهادت، گام هاي آن ها را در مبارزه با دشمن مي لرزاند. ولي اگر كمبودهاي عاطفي فرزندان شاهد پر گردد كودكاني سالم و بانشاط پرورش مي يابند و سر تأكيد محبّت به ايتام، از سوي پيشوايان ديني، رمز و راز آن همين نكته است.
در حديثي از پيامبر(ص) نقل شده است كه فرمود:
هنگامي كه يتيمي گريه مي كند عرش خدا به لرزه در مي آيد. خداوند به فرشتگان مي فرمايد : اي ملائكه چه كسي اين يتيم را كه پدرش در خاك پنهان شده است به گريه در آورده است؟ ملائكه مي گويند: خدايا تو آگاه تري! خداوند مي فرمايد: اي ملائكه شما را گواهي مي گيرم كه هركس گريه ي او را خاموش و قلبش را خشنود كند من روز قيامت او را خشنود خواهم كرد». مجمع البيان ، 1/385
و نيز پيامبر(ص) فرمودند: «هيچ سفره اي بركتش بزرگ تر از آن سفره اي كه يتيمي در كنارش نشسته باشد نيست». متقي هندي، كنز العمال، 3/177
علاوه برآن، پيشوايان ديني عملا، در نوازش به يتيمان، مهر و محبّت نسبت به آنان، به خصوص فرزندان شهيد الگو بودند و پيوسته آن ها را مورد تفقّد و دلجويي قرار مي دادند.
جامع ترين سخني كه قرآن در باره ي قيام در امر يتيمان دارد اين است كه هرنوع معاشرت با آنان بايد بر پايه ي ميانه روي و عدالت اسلامي باشد. چنان كه مي فرمايد:(وان تقوموا لليتامي بالقسط) در باره ي امور مربوط به يتيمان قسط را به پا داريد(نساء/6).
از اين جهت قرآن ازدواج با زناني كه يتيماني در آغوش دارند و مرد از قيام به قسط در باره ي آنان بيم داشته باشد، باز مي دارد و مي گويد:(وان خفتم الاتُقسطوا في اليتامي فانكحوا ما طاب لكم من النساء- اگر از اين ترس داشتيد كه در باره ي يتيمان عدالت را رعايت نكنيد، با زناني ازدواج كنيد كه دل خواهتان باشند- نساء/127)(سبحاني ، منشور جاويد، 13/165).
4. كودكان شاهد در سيره ي پيشوايان
كودكان شاهد به دليل ويژگي هاي خاص ممكن است با چالش هاي عاطفي و اقتصادي فراواني روبه رو گردند و در مقابل آن ها بلغزند ازاين رو همه ي مسلمانان به طور عام و كساني كه در ارتباط با آن ها مسؤوليت دارند مثل بنياد شهيد و فاميلان نزديك به طور خاص ، بايد آن ها را همانند فرزندان خود بدانند و به گونه اي آن ها را تربيت نمايند كه اين مشكلات برطرف گردد، پيشوايان ديني كه خود الگوي عملي اسلام هستند هم در گفتار، مسلمانان را به يتيم نوازي سفارش كرده اند و هم در عمل در برخورد با يتيمان به ويژه كودكان شاهد، مهربان و دلسوز بودند. حضرت محمّد(ص) در ضمن خطبه اي در ماه مبارك رمضان مسلمانان را به رقّت و دلسوزي و محبّت به ايتام امر مي كند(بحار، 72/5) و هم در عمل آن ها را مي نوازد.
4-1. برخورد پيامبر(ص) با فرزندان شهيد
روزي پيامبر در شاه راه مدينه مي گذشت كه ديد چندين كودك ، طفلي را دور كرده و او را سرزنش مي كنند كه تو پدر نداري درحالي كه پدر ما فلان است و داراي چنان شأن و مقامي است. كودك بناي گريستن گذاشت، حضرت نزد او رفت و پرسيد: چرا چنين درمانده اي؟ گفت من فرزند فلان هستم كه در جنگ اُحُد كشته شد، مادرم شوهر كرده و مرا از خود رانده و خواهرم فوت كرده است، حضرت محمّد(ص) او را نوازش كرد و آرام كرد، و فرمود: اگر پدرت را كشتند من پدر تو هستم و همسرم مادرت و فاطمه خواهرت است، كودك شاد شد و آوازي برآورد كه هان، اي كودكان مرا سرزنش نكنيد كه پدر ومادر و خواهر من از شما بهتر و برتر است. حضرت او را به فاطمه(س) سپرد، او نيز نوازشش كرد و پاكيزه نمود و جامه ي پاك پوشاند و تا رحلت پيغمبر در خانه ي فاطمه(س) بود(كشف الاسرار، ج1، ص594). يكي از رازهاي ازدواج مكرّر پيامبر اسلام با زنان پير و سالخورده ، پرورش دادن و يتيم نوازي فرزندان آن ها بوده است.
4-2. ماجراي علي(ع) با دختر شهيد
شخصي به نام «عبدالواحدبن زيد» مي گويد: روزي به سفر حج رفتم و در گرد خانه در حال طواف بودم ناگاه دو كنيز ديدم كه درحال طواف هستند. يكي با جملات زيبايي خدا را سوگند مي دهد و مي گويد: خدايا تو را به حق «المنتجب للوصية» و «القاسم بالسويّه» و «العادل في القضيّه » و «بعل فاطمة الزكية المرضية»؛ با تعجّب از او پرسيدم ، اين صفات چه كسي است؟ گفت: اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع). درياي علم، داناي احكام و تقسيم كننده ي بهشت و جهنم!، گفتم از كجا او را مي شناسي؟ گفت چگونه نشناسم ! پدرم در جنگ صفين در سپاه او شهيد شد او به خانه ي ما آمد و از مادرم پرسيد اي امايتام! چگونه صبح كردي؟ مادرم عرض كرد: به خير، سپس من و همين خواهرم را فرا خواند درحالي كه من بينايي چشم خود را از دست داده بودم، وقتي كه علي(ع) به من نظر كرد ناله اي از درون كشيد و اين شعر را انشاء كرد.
ما ان تأو هت من شي رزئت به
قدمات والدهم من كان يكفلهم
كما تأوهت للاطفال في الصغر
في النائبات و في الاسفار والحضر
يعني هيچ مصيبتي برايم درد ناك تر ز اين مصيبت نيست كه اطفال دردوران كودكي پدر را از دست داده باشند. پدر آن ها اكنون مرده است چه كسي آن ها را در سختي ها وسفرها وحضرها مواظبت نمايد.
سپس دست مبارك خود را بر صورتم كشيد و در همان لحظه بينايي دو چشمم برگشت. به خدا قسم، به بركت وجود او، من الان شتر تيره رنگيني را در شب تاريك مي بينم(بحارلانوار، 33/47). از ظاهر روايات ديگر استفاده مي شود كه اين فرد دختر عمارياسر بوده است كه پدر او در جنگ صفين شهيد شده است و نيز برآمدن ناله ي علي(ع) از سوز دل ، هنگام روبه رو شدن با دختر شهيد كه دو چشم خود را از دست داده بود، نشان دهنده ي آزادگي علي از اسارت نفس و حسّاسيت روح آن بزرگوار نسبت به كودكان شهيد است.
4-3. برخورد حسين (ع) با دختر مسلم بن عقيل
مسلم بن عقيل سفير امام حسين(ع) به كوفه بود، كوفيان وقتي نامه هاي فراواني براي امام(ع) نوشتند و او را به حكومت كوفه دعوت نمودند، امام براي اتمام حجّت، پسرعموي خويش مسلم را بفرستاد تا صحت ادعاي آن ها را امتحان كند. مسلم در كوفه غريبانه كشته شد، امام حسين(ع) بعد از باخبرشدن از شهادت مسلم به اهل بيت خود دستور داد كه دختر مسلم را نزد آن جناب ببرند، دختر مسلم را آوردند، حضرت او را بر دامن محبّت نشاند، و بسيار نوازش كرد، دختر عرض كرد عموجان، مگر من يتيم شده ام كه مرا هم چون يتيمان مي نوازي؟ حضرت اشكش جاري شد! و فرمود: اي نور ديده ي من پدر تو شهيد شده، اما من به منزله ي پدر تو، و بچه هايم به منزله ي خواهر و برادر تواند. سپس دست محبّت بر سر و روي او كشيد تا آرام گرفت(علي قرني، منهاج الدموع، ص279).
عبدالرحمن خزاعي نقل مي كند: روز عاشورا زخمي بر شانه ي امام حسين (ع) ديده شد كه از ضربه ي سلاح نبود از امام زين العابدين پرسيدند، امام فرمود: اين زخم اثر انبآن هايي است كه پدرم بر دوش مي گرفت و به خانه ي بيوه زنان، فقرا و يتيمان مي برد(بحارالانوار، 72/9).
4-4. برخورد امام سجاد(ع) با فرزند عباس بن علي "س" (علمدار كربلا)
از ثمالي(ثابت ابن ابي صفيه نقل شده است كه روزي امام زين العابدين (ع) به عبيدالله فرزند شهيد كربلا، عباس بن علي (س) فرمود:
هيچ روزي سخت تر بر رسول خدا(ص) غير از روز جنگ اُحُد نبود كه عمويش حمزه كشته شد و سپس روز جنگ موته بود كه پسرعمويش جعفربن ابي طالب به شهادت رسيد.
سپس فرمود: هيچ روزي مثل روز حسين(كربلا/ نبود كه سي هزار مردان جنگي كه مي پنداشتند مسلمان هستند بر او هجوم آوردند و با ريختن خون او مي خواستند به خدا نزديك شوند و امام(ع) آن ها را نصيحت مي كرد ولي آن ها نپذيرفتند تا اين كه از روي ظلم و دشمني و ستم او را كشتند.
سپس امام سجاد(ع) فرمود: خدا عباس را رحمت كند و آزمايش خوبي پس داد و جان خويش را فداي جان برادرش حسين(ع) كرد تا اين كه دو دست او را قطع كردند؛ و خداوند به جاي آن دو بال در بهشت مي دهد كه ملائكه پرواز مي كند هم چنان كه اين دو بال را به جعفربن ابي طالب داده است. همانا براي عباس مقامي نزد خداوند است كه همه ي شهدا در روز قيامت از آن غبطه مي خورند(بحار ، 44/298).
ملاحظه مي شود كه در سخن امام سجاد(ع) تسلّي و تسكين است و هم حماسه و ايثار و هم بيداري و آگاهي و هم غصه و درد از جهل و ناداني مردم.
4-5. امام خميني(ره) و فرزندان شاهد
وجود امام خميني سرشار از مهر و محبّت و عاطفه نسبت به فرزندان شاهد بود، آنان را هم چون فرزندان خويش دوست مي داشت، نوازش مي كرد، هديه و انعام مي داد. فاطمه ي طباطبايي مي گويد: «در مواقعي كه امام استراحت مي كرد اتفاق مي افتد كه بعضي از فرزندان شهدا يا خانواده ي شهدا را به اتاق ايشان مي بردم، امام بلند مي شدند و فرزندان شهدا را مورد تفقّد قرار مي دادند. به آن ها مهرباني مي كردند و انعام مي دادند»(رجايي، برداشت هايي از سيره ي امام خميني، 2.1). آقاي عيسي جعفري مي گويد: چند نفر از فرزندان شهدا را به بيت امام آوردند كه من آن ها را خدمت امام مي بردم. آقا هم كه اين ها را مي ديدند به دست و صورتشان دست مي كشيدند و نفري 5..تومان به آن ها هديه مي دادند. هر وقت به امام عرض مي شد با روي گشاده مثل گل اين بچه ها را مي پذيرفتند و آن ها را نوازش مي كردند و مي بوسيدند و از آن ها مي پرسيدند اسمتان چيه؟ پدرتان چي شده؟ بعد به آن ها انعام مي دادند و گاهي براي دلداري آن ها مي گفتند من هم پدرم را نديدم(همان، 2.2).
آقاعلي ثقفي مي گويد: امام تازه به جماران تشريف آورده بودند. اوايل جنگ بود بين كساني كه مي آمدند براي ديدن امام، زن جواني بود كه تازه شوهرش را از دست داده بود و يك دختر چندساله هم همراهشان بود و دختر خيلي بي تاب بود و گريه كرده بود. از صبح فرياد زده بود تمام سروصورتش خاكي بود و اشك در گونه هايش موج مي زد. مادرش ناراحت بود و دلش مي خواست كه به يك نحوي اين كودك را به خدمت امام برساند، بلكه دست محبّت امام كارساز باشد و اين كودك پدر از دست داده را ساماني ببخشد. زن مي گفت من هيچ ناراحت نيستم و خودم مقدمات رفتن به جبهه ي همسرم را فراهم كردم. اما چه كنم كه اين بچّه آزارم مي دهد و فكر مي كنم تنها راه اين باشد كه امام عنايتي بفرمايند. آن وقت برادر من دست بچّه را گرفت و رفتيم خدمت امام كه در حياط قدم مي زدند. وقتي بچه ها را ديدند ما انتظارمان همين بود كه دستي به سر ايشان بكشند و ما او را پيش مادرش برگردانيم. اما وقتي كه امام اين دختر را گريان ديدند روي سنگ هاي كنار حوض نشستند و اشك هايش را پاك كردند و مدتي با اين بچه مشغول بودند، بعد وقتي كه خوب آرامش در بچه حاكم شد او را رها كردند و ما به مادرش رسانديم(همان، 2.3).
نتيجه گيري
والدين مطمئن ترين ستون هاي عاطفي- فرهنگي و اقتصادي خيمه گاه زندگاني فرزندانند، كه اگر يكي از ستون ها فرو ريزد زندگي كودكان با چالش هاي فراوان و خطرناكي روبه رو خواهد شد؛ اسلام كه دين عاطفه و محبّت است نسبت به اين امر غفلت نكرده و مسلمانان را نسبت به يتيمان به طور عام و نسبت به فرزندان شاهد به صورت خاص به احكامي مكلّف كرده است كه اگر اين احكام عملي گردد هم نيازهاي عاطفي- فرهنگي آن ها برطرف خواهد شد و هم با توليد ثروت با اموال آن ها، ديگر محتاج نخواهند بود.
پيشوايان ديني كه خود الگوي عملي اسلام هستند هم با زبان پيروان خويش را به اجراي اين احكام فرا خواندند و هم در عمل، خود نسبت به ساير مسلمانان در اين امر پيشتاز بوده اند.
منابع و مآخذ
-قرآن كريم
-الالوسي، محمود شكري(بي تا)، بلوغ الارب في معرفة احوالالعرب، مصر، دارالكتاب القربي.
-احسان بخش رشتي، صادق(1376)، آثارالصادقين، نشر صادقين.
-الحرالعاملي، محمّدبن الحسن(1376ه-. ق)، وسايلالشيعه الي تحصيل مسايلالشريعه، تصحيح عبدالرحيم رباني، بيروت، دارالحياء التراث العربي.
-الحسن النوري، ابوالحسن(14.8ه-. ق)، سيره ي خاتمالنبي، بي جا، چاپ يازدهم ، مؤسسه ي رسالت.
-جوادعلي(197.م.)، المفصل في تاريخ العرب قبلالاسلام، بيروت، دارالعيمالملايين، چاپ ششم.
-دهخدا، علي اكبر(1372ش)، لغت نامه ، چاپ اول، مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
-رجايي، غلامعلي (1378)، برداشت هايي از سيره ي امام خميني، مؤسسه و نشر عروج.
-رشيدالدين ميبدي، ابوالفضل(1378)، كشف الاسرار وعدة الابرار، تهران: چاپخانه ي دانشگاه تهران.
-زبيدي، محمّدمرتضي(136.ه-. ق)، تاج العروس، دارالمكتبة الحياة.
-سبحاني، جعفر(1383)، منشور جاويد، چاپ اول، مؤسسه ي امام صادق (ع).
-سبحاني، جعفر(1415ق)، نظامالارشافي الشريعة الاسلاميه الغراء، مؤسسه ي امام صادق(ع)
-طباطبايي، محمّدحسين(14.2ه-. ق)، تفسيرالميزان، ترجمه ي محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر نشر اسلاميه.
-عمر الزمخشري، امام جارالله محمودبن(رجب1413ق)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التأويل من منشورات البلاغه، الطبعة الاولي.
-فراهيدي، خليل بن احمد(141.)، كتاب العين، بيروت، مؤسسه ي المعجزه ، الطبعة الثانيه.
-فضل بن حسن الطبرسي، الشيخ ابوعلي (1415ه-) مجمع البيان في تفسيرالقرآن، بيروت، مؤسسه ي الاعلمي مطبوعات.
-گلپايگاني، علي قرني(مرداد1344)، منهاج الدموع، چاپ سوم، تهران: مطبوعات دين و دانش.
-متقي بن حسان الدين الهندي، علاءالدين(بي تا)، كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، بي جا، مؤسسه ي رسالت .
-مجلسي، محمدباقر، بهبودي، مصحح محمّدباقر(1386ه-. ق)، بحارالانوار، الطبعة الاسلاميه، بي جا.
-محمّدي ري شهري، محمّد(1377ه-. ش)، ميزان الحكمه، ترجمه ي حميدرضا شيخي، دارالحديث.
-مكارم شيرازي، ناصر(1372)، تفسير نمونه، طهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه ، زمستان.
نظر شما