سرلشکر خلبان شهید «نصرت الله آقایی»؛ آسمان، بال و پرش در تب آغوش تو گم شد...
به گزارش نوید شاهد، هفدهم دی 1359 روز شهادت مرغان آسمان عشق خداوندی است که بال از میان شعله آتش گشودند و آب حیات از چشمه شهادت نوش کردند و محرم بزم وصال جانان شدند. پرواز سرخ خلبانان شهید: محمود یزدان پناه، نصرتالله آقایی، احمدرمضانی و علی اصغر ملائک صفت، در روز 17 دی 59، تصویرگر حماسه قهرمانانه تیزپروازانی است که در اولین روزها و ماههای جنگ تحمیلی، چنان شجاعانه و شیردلانه و آنچنان از سر غیرت و شرف، حماسه آفریدند و دشمن را از خیال خام تجاوز، نومید گرداندند که نامشان در تاریخ دفاع مقدس، آمیزهای شگفت از شجاعت و شهادت طلبی در عین مظلومیت، برای همیشه ترسیم کرد. در این حادثه دلخراش اما سرشار از شکوه شهامت و شهادت، چهار خلبان ورزیده، کارآمد و فدایی دین و وطن، برای حمل مجروحان و جانبازان دلیرمرد سپاه پاسداران، به کرمانشاه رفته بودند که توسط مزدوران متجاوز بعثی، آسمانی شدند و وسعت پروازشان از آنسوی ابدیت گذشت.
از همافری تا کسب مدرک خلبانی در فرانسه و آمریکا
سرلشکر خلبان شهید نصرت الله آقایی، فرزندعبادالله، در روز پنجم فروردین سال1327 در شهرستان ساوه به دنیاآمد. پس از طی دوران طفولیت، تحصیلات ابتدایی را تا پایه چهارم در ساوه گذراند و پس از آن به همراه خانواده به شهر مقدس قم مهاجرت نمود. در آن شهر تحصیلات خود را با موفقیت ادامه داد و در سال 1345 موفق به اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان شیخ صدوق شد. سال بعد جهت ادامه تحصیل به تهران رفت و به عنوان همافر در نیروی هوایی مشغول کار و تحصیل گردید. درسال 1346 درآزمون دانشکده افسری شرکت کرد و پس ازقبولی به دانشکده افسری رفت و سه سال بعد به عنوان خلبان فارغ التحصیل شد و به نیروی هوایی پیوست.
او پرواز راتجربه کرد و پس از آن به آموزش خلبانی پرداخت در همین زمان بود که برای فراگیری دورههای تکمیلی خلبانی به آمریکا اعزام شد و با توانایی و استعدادی که از خود نشان داد، موفق به کسب دو مدرک عالی از آمریکا و فرانسه شد. پس از بازگشت به وطن در تهران اقامت و ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نامهای آرش و آناهیتا بود.
با لباس مبدل در تظاهرات انقلابی شرکت میکرد و ترسی از دستگیری نداشت
درسال1342، زمانی که محصل و نوجوان بود با شخصیت و نهضت امام خمینی (ره) و نهضت بزرگ او در پانزدهم خرداد آشنا شد و زمانی که در دانشکده افسری به تحصیل اشتغال داشت با مبارزان سیاسی تماس و تعامل یافت. در جلسات سخنرانی دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد، شرکت میکرد. کتب شهید مطهری را مطالعه میکرد و مدام در تکامل و تعمیق بینش خود و آگاهی از معارف اسلامی و فرهنگ اعتقادی اصیل تشیع و مکتب اهل بیت (ع) همت داشت. او علاقه و عشق زیادی به نهجالبلاغه داشت و با این زمینه فکری و روحی به صحنه مبارزات علنی علیه رژیم طاغوتی وارد شد. برادر شهید آقایی در این باره میگوید: «نصرت الله از تهران میآمد، با لباس مبدل به تظاهرات میرفت و هیچ ترسی از دستگیری نداشت.» او یکی از مخلصترین و پرشورترین پیوستگان به انقلاب امام (ره) بود و در مسیر مبارزه، شب و روز نداشت و همه همت خود را وقف این معجزه بزرگ قرن کرده بود.
مامور حمل مجروحان از مناطق جنگی به پشت جبهه
در سال 1359، همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به دلیل شغل حساس خود (خلبان جنگنده) به صحنه نبرد رفته و با کمکرسانی به خط مقدم جبهه و نقاط درگیری و حمل مجروحین به پشت جبهه خدمت میکرد. انجام هر مأموریتی را وظیفه و تعهد خود به اسلام و ایران میدانست و معتقد بود که اسلام حقی برتر و بیشتر بر همگان دارد و هر فرد مسلمان، متعهد و مکلف بر ادای دین خود نسبت به دین خود است. سخت ترین ماموریتها را داوطلبانه بعهده می گرفت و ترسی از مرگ نداشت. به قلب خطر میزد و در متن بحران، انجام وظیفه میکرد و ذکر همیشه او این بود: «علی وار زیستن، علی وار بودن و علی وار مردن را باید سرلوحه زندگی قرار داد و از هیچ چیزی در این راه نترسید.»
تا اینجا آمده ام. دیگر برنمی گردم!....
برادر شهید آقایی درباره نحوه شهادت او میگوید: «نصرت الله تازه از مأموریت برگشته بود که به او خبر دادند یک پرواز مهم داریم و خلبان آن هنوز نیامده در صورتی که شما میتوانید پرواز را انجام دهید، اعلام آمادگی کنید. نصرت الله بدون تأمل پذیرفت و با وجود خستگی از مأموریت قبل، کار جدید را آغاز نمود، در همین لحظه قبل از پرواز، خلبانی که از ابتدا قرار بود این پرواز را انجام دهد حاضر شده و میگوید که: شما میتوانید برگردید لیکن او نپذیرفته و اظهار میدارد که: تا اینجا آمدهام و دیگر بر نمیگردم.» و برنگشت تا...
لحظهی آغاز من، رویید در پرواز من...
در روز هفدهم دی ماه سال 1359 به بندر ماهشهر پرواز کرد و مهماتی را که قرار بود به آنجا برساند تخلیه کرد.
در راه بازگشت به تهران، از فرودگاه کرمانشاه طی تماسی برای حمل مجروحین تقاضا شد و او به طرف کرمانشاه تغییر مسیر داد، هنوز به فروردگاه کرمانشاه نرسیده بود که وضعیت قرمز اعلام شد، پس مسیر خود را به سمت تهران، عوض کرد، اما مجددا اطلاع داده شد که خطر رفع شده است و او دوباره به سمت کرمانشاه تغییر جهت داد، اما در همین حین هواپیما توسط دشمن جنایتکار بعثی هدف گرفته شد و امیر سرلشکر خلبان نصرت الله آقایی به همراه سه یار و همکار خود: خلبانان شهید: «یزدان پناه»، «رمضانی» و «ملائکصفت»، سوخته بال و خونین جامه به دیدار حق شتافتند و پرواز آخر را تا بهشت، به آخر رساندند: «که به خورشید رسیدیم و غبار، آخر شد»
یاد این خلبان شهید و سه همسفر آسمانی شهادتش، چراغ چشم جان باد...
انتهای پیام/