نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
همرزم «شهید قاسم دل خوش بادله» می‌گوید: دفاع از مملکت و نوامیس را از وظایف شخصی و دینی می‌دانست و همه‌ی دوستان را در این زمینه تشویق و سفارش می‌کرد.
کد خبر: ۵۵۸۲۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۲

به مناسبت هفته وحدت،
به مناسبت هفته وحدت، بزرگداشت شهدای اهل تسنن در قزوین برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۲

همسر «شهید حسین قمی تبار چلندری» می‌گوید: تولد طیبه (فرزند شهید) با تولد امام زمان یکی بود و شب ۱۴ ماه شعبان به دنیا آمد.
کد خبر: ۵۵۸۲۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۱

خواهر «شهید ابراهیم برزگر» می‌گوید: من و پدرم نشسته بودیم داشتیم رادیو گوش می‌دادیم که اول در مورد شهدا صحبت کرد و بعد اسامی شهدا را نام می‌برد که در این بین اسم ابراهیم را هم خواند.
کد خبر: ۵۵۸۲۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۱

خاطره‌‌ای از شهید «علی عوض‌پور»
مادر شهید تعریف می‌کند: «پسرم علی رو به رویم می‌نشست و می‌گفت «مادر من شهید می‌شوم، وقتی که شهید شدم برایم گریه نکنید. من غیر از شهادت راهی را نمی‌شناسم.»»
کد خبر: ۵۵۸۲۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۰

خاطره‌‌ای از شهید «حسن رئیسیان بشکردی»
خواهر شهید تعریف می‌کند: «او تصمیم گرفته بود که به اتفاق دوستانش به جبهه برود اما وقتی این حرف را به من زد در آن لحظه بسیار گریه کردم و با رفتنش مخالفت کردم.»
کد خبر: ۵۵۸۲۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۰

خاطره‌‌ای از شهید «ابراهیم عیدی‌زاده»
مادر شهید تعریف می‌کند: «او با همه‌ی بچه‌هایم فرق داشت، مرتب نماز شب‌ می‌خواند. همیشه تو کارهای خانه به من کمک می‌کرد و ...»
کد خبر: ۵۵۸۱۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹

مراسم گرامی‌داشت یاد و خاطره شهدای وحدت در استان کرمانشاه برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۱۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹

محفل خاطره گویی شهدا با عنوان «یادِ یاران» در شهرستان سرپل ذهاب برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۱۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹

خاطره‌‌ای از شهید «محمدباقر محبوبی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «در آن زمان محمدباقر 17 سال بیشتر نداشت که شور جبهه به سرش افتاد. مدام توی خانه راه می‌رفت و از جبهه حرف می‌زد.»
کد خبر: ۵۵۸۱۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۸

خاطره‌‌ای از شهید «قاسم احمدی طیفکانی»
خواهر شهید تعریف می‌کند: «برادرم به شهادت که آرزوی همیشگی‌اش بود دست پیدا کرد و در آخر به آن چیزی که دوست داشت رسید.»
کد خبر: ۵۵۸۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۵

بسیجیان پایگاه امیرآباد نو به مقام والای شهید مدافع حرم الیاس چگینی ادای احترام کردند.
کد خبر: ۵۵۸۰۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۵

به مناسبت بزرگداشت هفته دفاع مقدس؛
به مناسبت بزرگداشت هفته دفاع مقدس، مراسم آبروی محله در راستای گرامیداشت شهیدان عباس جهانی‌پور و داود نوری‌نژاد با حضور مردم شهیدپرور سگزآباد برگزار شد.
کد خبر: ۵۵۸۰۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۵

خاطره‌‌ای از شهید «اسحاق مهربان‌طلب»
دوست شهید تعریف می‌کند: «همیشه به همه و مردم روستا احترام زیادی می‌گذاشت و درس فداکاری و ایثار را به ما می‌آموخت. ما از این شهید عزیز خیلی درس گذشت و ایثار گرفتیم.»
کد خبر: ۵۵۷۹۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۱

خاطره‌‌ای از شهید «پیرک جعفری»
همسر شهید تعریف می‌کند: «مهربانی و سخاوت همسرم را نباید از من، بلکه از مردم محله یا از فقرا و یتیمان که برایشان پدر، حامی و دوستی مهربان بود باید پرسید.»
کد خبر: ۵۵۷۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۱

به مناسبت هفته دفاع مقدس، برنامه فرهنگی «جنگ پرمَلات» هرشب تا پایان هفته دفاع مقدس در مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس استان سمنان برگزار می‌شود. این برنامه فرهنگی شامل خاطره ‌گویی، روایتگری، نقاشی کودکان، دورهمی‌های دفاع مقدس، ایستگاه صلواتی و پخش فیلم است. در ادامه پوستر این مراسم را ببینید.
کد خبر: ۵۵۷۹۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۱

خاطره‌‌ای از شهید «علیشاه احمدشاهی حکمی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «آب را پشت سرش ریختم و رفت تا یاری کوچک باشد در خیل لشکران فدایی رهبرش و جان نثاری برای کشورش باشد.»
کد خبر: ۵۵۷۹۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۱

در روایت از شهید مرندی آمده است:
«شهید رضا مرندی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. در روایت از او آمده است وی درحالیکه به فرزندانش در عید نوروز قول داده بود کنار هم باشند و عیددیدنی بروند، با اعلام نیاز در مسجد به رزمنده در جبهه لباس رزم پوشیده و به جبهه می‌رود.
کد خبر: ۵۵۷۸۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۹

خاطره‌‌ای از شهید «دادمحمد محرم‌زاده»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «شهید گفت پسرم دانش‌آموزان در کلاس‌های درس و مدرسه‌ها بیشتر به امدادگری شما احتیاج دارند، چون امکان بمباران مدرسه‌ها هم هست و آن‌ها آینده‌سازان انقلاب هستند.»
کد خبر: ۵۵۷۸۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۹

هم‌رزم شهید «محمد فرح‌زاد» نقل می‌کند: «گفت: تو پسر شهید هستی و مامانت چشم به راهته! اینجا هم خطرناکه! تو برو! برگشتم عقب. راننده آمبولانس گفت: یک آقایی به اسم فرح‌زاد شهید شد. یاد حرفش افتادم که می‌گفت: تا بیست و چهار ساعت دیگه شهید می‌شم!»
کد خبر: ۵۵۷۸۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۸