نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
«عبداله علیمرادی» از آزادگان سرافراز استان ایلام با گذراندن ۱۰ سال دوران سخت اسارت در بیان خاطرات ی از ماه محرم در اسارت می‌گوید: بعثی ها «ماه محرم آب را بر رویمان قطع می‌کردند، ما این محدودیت ها را با جان دل می‌خریدیم، چون احساس می‌کردیم بیشتر به امام حسین (ع) و یارانش نزدیک تریم.» فیلم خاطرات این آزاده سرافراز از دوران اسارت تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۴۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۴

خاطره نگاری آزادگان
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «حسن سیفی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۷۴۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۴

در مراسمی از کتاب «آقای شوفر» به قلم مصطفی زمانی فر در یزد رونمایی شد.
کد خبر: ۵۷۴۰۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۴

پدر شهید «مجید صدیقها»
«هر وقت از پسرم پرسیدم، وضعیت سردشت چه طور است؟ پاسخ می‌داد همه چیز خوب است بعد از شهادتش وضعیت سردشت را جویا شدم، گفتند امکانات به شدت محدود است، به دلیل حضور منافقان و دمکرات هفته به هفته غذا به پایگاه نمی‌رسید، مجبور بودیم نان خشک‌ها را به آب بزنیم و بخوریم. برف‌ها را برای نوشیدن آب می‌کردیم. با شنیدن این حرف‌ها تعجب کردم، زیرا مجید هیچ کدام از این سختی‌ها را برای خانواده تعریف نکرد ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های پدر شهید «مجید صدیقها» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۴۰۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۹

آزاده سرافراز «امير اميری» روایت می‌کند
آزاده سرافراز «امير اميری» در خاطره‌ای از روزهای سخت اسارت روایت می‌کند و می‌گوید: «ارديبهشت سال 1367 به منطقه شلمچه اعزام شدم. مسئول شناسايی محور شلمچه بودم. در کل من جز مفقودين جنگ بودم و حتی مراسم ختمم نیز برگزار شد و زمانی که به کرمان اعزام شدم، خانواده‌ام متوجه زنده بودنم شدند و...» متن این گفتگو را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۵۷۴۰۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳

خاطره‌نگاری آزادگان؛
آزاده و جانباز «ابوالقاسم علمدار» در فیلمی به بازگویی خاطرات دوران اسارت با موضوع، تهیه مُهر تربت کربلا توسط فرمانده شیعه برای اسرا پرداخته که به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر این فیلم باشید.
کد خبر: ۵۷۴۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۷

خاطره‌نگاری آزادگان
همزمان با سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر فیلمی از آزاده و جانباز «احمد آذرنوشان» با موضوع عنایت امام زمان (عج) و شفای یکی از اسرا در اسارت باشید.
کد خبر: ۵۷۴۰۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۶

خاطره‌نگاری آزادگان؛
در آستانه سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر فیلمی از آزاده و جانباز «ابوالفضل زارعی» با روایتی از ناگفته‌های شکنجه‌های دوران اسارت باشید.
کد خبر: ۵۷۴۰۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۵

مادر شهید «حسین فوادیان» نقل می‌کند: «چند روز بعد نامه‌ای از حسین به دستم رسید که هفت خط بیشتر نبود. نوشته بود: مادرجان! غم مخور، حضرت زهرا(س) سر ما را میان دامنش گرفته و می‌گوید: غم مخورید اگر مادرتان نیست من هستم. نگران نباشید!»
کد خبر: ۵۷۴۰۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳

خاطره‌نگاری آزادگان
آزاده و جانباز «ابوالقاسم علمدار» در فیلمی به بیان نحوه اسارتش پرداخته که در آستانه سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر این فیلم باشید.
کد خبر: ۵۷۴۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۴

برگی از خاطرات اسارت شهید «لشگری»؛
«شب صدای نازک زنانه‌ای نظر من را جلب کرد. بیشتر دقت کردم متوجه صحبت نگهبان‌ها با چند زن شدم که به فارسی تکلم می‌کردند از اینکه چند زن ایرانی اسیر شده بودند خیلی ناراحت شدم. بعد‌ها متوجه شدم آن‌ها توسط دشمن غافل‌گیر و اسیر شده‌اند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۳۹۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۴

برگی از خاطرات اسارت شهید«لشگری»؛
«به سالنی هدایت شدیم که قبلاً در آنجا شکنجه شده بودم. همه با چشم و دست بسته دور هم بودیم. به هر نفری یک پتوی کهنه و مندرس دادند. آن‌قدر ما را به این طرف و آن طرف برده بودند که از خستگی و گرسنگی جانی برایمان نمانده بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۳۹۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳

خاطره نگاری آزادگان
آزاده و جانباز «ابوالفضل پورسلطانی» در فیلمی به بازگویی خاطرات آزادگان در دوران اسارت که به زیارت حرم مطهر امام حسین(ع) در کربلا مشرف شدند و نیروهای بعثی با کتک زدن، آنها را از حرم بیرون کردند، پرداخته که در آستانه سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی و اربعین حسینی از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر این فیلم باشید.
کد خبر: ۵۷۳۹۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳

کتاب «ساعت ۵ بود»؛ به قلم حسینعلی احسانی، خاطرات آزاده «حسین سهمی» از کودکی تا اسارت در اردوگاه‌های دشمن بعثی است.
کد خبر: ۵۷۳۹۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳

برگی از خاطرات شهید رئیس‌جمهور «رجایی»؛
«یکی از محافظان سریعتر از ماشین پیاده شد و در ماشین را برای ایشان باز کرد تا عمو پیاده شود. اما ایشان پیاده نشد و در ماشین را بست ...» ادامه این خاطره از شهید رئیس‌جمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۳۹۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۱

«هیچ‌وقت ندیدم پدرم جلوی من گریه کند. خانه عمه‌ام نزدیک مسجدی بود که پدر می‌رفت آن‌جا برای نماز خواندن. عمه می‌گفت بعضی وقت‌ها نماز که تمام می‌شه و مسجد خلوته، پرده رو کنار می‌زنم می‌بینم داداش سر به سجده گذاشته و های‌های گریه می‌کنه ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی حواء (منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۳۸۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۲

خاطرات شفاهی دوران اسارت
«محمدرضا فرجی» متولد ۱۳۳۹ از آزادگان سرافراز استان ایلام است که نزدیک به ۱۰ سال دوران سخت اسارت را با امید به خدا و عشق به امام حسین (ع) گذرانده است. در ادامه خاطرات شنیدنی از ماه محرم در اسارت را از این آزاده سرافراز تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۳۸۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۲

از سوی نشر شاهد
کتاب «نخل‌های زینتی» روایتی از خاطرات آزاده سرافراز «حمیدرضا قنبری» است که به قلم خودش از سوی نشر شاهد به چاپ خواهد رسید.
کد خبر: ۵۷۳۸۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۶

خواهر شهید «ابراهیم شبستانی» نقل می‌کند: «آمده بود مرخصی؛ اما همه فکر و ذکرش جبهه بود. مدام از رزمنده‌ها تعریف می‌کرد. از دوستان خوبی که پیدا کرده بود، می‌گفت. تکیه کلامش هم شده بود شهادت.»
کد خبر: ۵۷۳۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۲

«می‌خواستیم برویم منزل مادر فرح. آن روز بدترین و سخت‌ترین روز زندگی‌ام بود. مردم همه ساک به دست آواره، سواره و پیاده سرگردان جاده‌ها بودند. دود و خاک و غبار همه جا را برداشته بود تا رسیدیم منزل مادر فرح، زندگی آن بیچاره‌ها هم زیر خاک بود و گریه‌زاری می‌کردند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی حواء (منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۳۷۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۱