چمران؛ اندیشمندی که علیگونه زیست
لطفا در ابتدا خودتان را معرفي بفرماييد؟
مصطفي مصري اهل لبنان هستم، از شهر انصار در جنوب لبنان. تحصيلات اولیهام را در شهر نجف اشرف گذراندم و از همان زمان تحصيلات حوزوي را شروع كردم.
چه زماني مجددا به لبنان بازگشتيد؟
در سال 1975 ميلادي بود كه جنگ داخلي لبنان آغاز شده بود. نياز مردم در آن برهه از زمان به وجود علماي ديني و افراد مذهبي موجب شد كه پدرم به لبنان بازگردد .آن زمان مردم لبنان از وجود جناحهای چپ يعني كمونيستها و ملیگراها كه با سازمانهای فلسطيني آن زمان در ارتباط بودند، رنج میبردند. از سوي ديگر احزاب راست يعني احزاب مسيحي كه با اسرائيل همكاري می كردند بر سختیها و مشكلات مردم دامن میزدند.
در آن زمان شهيد چمران در لبنان به سر ميبردند؟
بله! شهيد چمران پنج سال قبل وارد لبنان شده و در آن زمان مسووليت سازمان مركزي جنبش محرومين و شاخه نظامي آن كه به نام «امل» معروف بود را برعهده داشتند.
اولين برخوردي كه با شهيد چمران داشتيد، چه موقعي بود؟
من در كلاسهاي عقيدتي – سياسي شهيد چمران كه به طور هفتگي تشكيل میشد، شركت ميكردم. اما رابطه صميمي ما از زماني شروع شد كه يك درگيري مسلحانه در شهر(در سال 1976 ميلادي)ميان سازمان امل و حزب كمونيستهاي لبنان به وجود آمد. در طي اين درگيري پدرم مورد اصابت گلوله هاي فراواني قرار گرفته بود به طوري كه لباسش پر از سوراخ شده بود. شهيد چمران به منزل ما آمد تا آن لباس را به عنوان يادگاري بگيرد. آن زمان وقتي فهميد من در رشته مديريت كار در لبنان تحصيل کردهام از من خواست تا در موسسه فني و حرف هاي جبلعامل به عنوان دفتردار و منشي او با وي همكاري كنم.
عمده كارهايي كه شهيد چمران در مدرسه جبلعامل داشت، چه بود؟
اين مدرسه، آن زمان مركز و نقطه شروع براي تمام كارها و فعاليتها به شمار ميآمد و از لحاظ تربيتي مدرسهاي بود كه 500 دانش آموز در آن تحصيل ميكردند كه اكثرا از ايتام و مستمندان بودند و در همين مدرسه شبانه روز خود را سپري میكردند. در همان زمان مدرسه به عنوان مركزي براي تمامي فعاليتهاي جنبش امل در سطح جنوب لبنان بود، يعني فرماندهي تمامي فعاليتهاي سياسي و نظامي جنبش را شهيد چمران در اين مدرسه به عهده داشت.
زماني كه درگيري نظامي به وجود آمد، شهيد چمران در مدرسه اعلام میكرد كه به تعدادي رزمندگان«امل»نياز دارد. به خاطر دارم كه اتومبيل شهيد چمران در آن زمان مقر فرماندهي سيار ميشد البته كارهاي فرهنگي و عقيدتي زيادي در اين مدرسه صورت ميگرفت كه شامل تمام اقشار جامعه میشد.
از ابتكارات شهيد چمران در مدرسه بگوييد؟
الان هر كسي وارد مدرسه بشود بسياري از ابتكارات او را مشاهده خواهد كرد. يك فواره زيبا با سنگهاي ريز در مقابل جايگاه نگهبان مدرسه با كمك دانشآموزان ساخته بود كه از نگهبانان در مقابل حملات و اصابت گلوله محافظت ميكرد و زيبايي خاصي را هم در محوطه ايجاد كرده بود. يك آدم آهني هم خاطرم هست كه ساخته بود كه خيلي آرام و مستمر روي زمين حركت ميكرد كه الان هم موجود است يا زمين بازي كه بي هيچ ابزاري و تنها با دستانش آن را براي بچهها درست كرد. اكثر ساختمانهاي مدرسه را بدون بنا و مهندس، خودش با كمك دانش آموزان ميساخت.
رفتار شهيد چمران با دانش آموزان بخصوص دانش آموزاني كه احيانا اشتباه مي كردند، چگونه بود؟
او براي دانش آموزانش مثل پدري مهربان بود. او پیگیر تمام كارهاي آنها بود، مراقب غذاخوردنشان، محل خوابشان و... خودش هميشه در صف، بين بچه ها قاشق و بشقاب به دست میگرفت براي غذا گرفتن هميشه با بچه ها بود. با آنها بازي و ورزش میکرد اما در مورد دانش آموزان خطاكار هرگز شخصا كسي را تنبيه نكرد. روش تربيتي او، مشاوره بود. گاهي يك ربع الي يك ساعت با دانش آموز صحبت میكرد و كاملا او را تحت تاثير قرار ميداد به طوريكه اين تغيير در شخصيت او كاملا محسوس بود.
بارزترين ويژگي شهيد چمران چه بود؟
دكتر چمران صفات و ويژگيهايي داشت كه منحصربه فرد بود و من را خيلي تحت تاثير قرار ميداد. من نمونه اين رفتارها را پس از او در هیچکس نديدم. وقتي با يك ديد سطحي و ظاهري به رفتار وي بنگريم، خيلي از رفتارهاي متضاد را در او خواهيم ديد ولي او انديشمندي است حامل يك پيام؛ زيستن علي گونه. گاهي اوقات كه افرادي وارد موسسه ميشدند كه مسئله دار بودند در چشمان دكتر خيره میشدم و در آن خشونتي ميديدم كه از آهن آبديده سختتر است. از سوي ديگر آنچنان با احساس بود و با عاطفه كه از مادر به فرزند نزديكتر میشد و با او ارتباط برقرارمیکرد و آنچنان تو را در آغوش میگرفت كه گويي سالهاست تو را نديده است، در حالي كه فقط ساعتي كنارش نبودهاي و يك مسئله خيلي مهمتر اينكه كلمه ترس در قاموس او وجود نداشت. من در زمان حمله اسرائيل به لبنان كنار دكتر بودم و حالاتي از شجاعت او را ميديدم كه با اشكهاي شبانهاش در يكجا جمع نمیشد.
دليل آمدن شهيد چمران به لبنان چه بود؟
من از صحبتها و رفتار دكتر فهميدم كه او تحت تاثير شخصيت حضرت علي (ع) است و تحت تاثير سيستم حكومتي او. او به منطقه طوري نگاه ميكرد كه گويا تمام اين درد و رنج را حس میكند. يك چشم به ايران داشت و نگران اوضاع آن بود و از سوي ديگر درد بشريت داشت و نمیتوانست فقط منحصر به ايران باشد، او در برابر مسئله حق و باطل مرز نمیشناخت.
شهيد چمران در لبنان براي ايران هم فعاليت خاصي داشت؟
بله، هم امام موسي صدر و هم شهيد چمران. خود ما از طريق همين دو بزرگوار با ايران و تاريخ سياسي آن آشنا شديم. قبل از انقلاب دكتر بسياري از رزمندگان لبناني را براي مبارزه به ايران میبرد و شهداي زيادي داريم از جمله شهيد علي عباس و... . فكر میکنم حدود 600 نفر را براي اين كار به ايران آورد. يا در جنگ عراق عليه ايران هم همينطور. افكار او ادامه افكار امام حسين (ع) بود. او براي مبارزه حد و مرز نمیشناخت.
از امام موسي صدر گفتيد، بفرماييد رابطه شهيد چمران با ايشان چطور بود و با مسئله ربوده شدن ايشان چطور كنار آمد؟
شهيد چمران ذوب در امام موسي صدر بود همانگونه كه در امام خميني قدس سره چنين بود. رابطه او با امام موسي صدر رابطه ماموم با امام بود و تسليم محض او و شيفته امام بود. ربوده شدنش براي دكتر خيلي سخت و گران بود. همين قدر ميدانم كه اگر چمران زنده بود الان به سادگي از كنار اين مسئله رد نمیشد خاطرم هست او يك نقاشي از امام موسي صدر كشيده بود كه تصور او را در هالهاي از نور قرار داده بود، تيرهاي زيادي كه به سمت او نشانه ميرفت را به نماد اتهامات عليه او ترسيم كرده بود. او تصميم داشت اين عكس را همراه سالنامه سال جديد پخش كند كه ايشان اجازه ندادند، چرا كه دوست نداشتند عليه چمران حساسيت ايجاد شود.
از ازدواج شهيد چمران بگوييد؟
آن زمان خانمهاي زيادي با موسسه همكاري داشتند. كارهاي پرستاري و اطلاعاتي حتي يا خيلي كارهاي ديگر، خانم غاده جابر هم از طريق آقاي غروي با موسسه و دكتر آشنا شدند. ايشان حجاب مناسبي نداشتند اما افكار اسلامي داشتند و كتابشان به نام« زن در قيام امام حسين(ع)» دكتر را خيلي تحت تاثير قرار داده بود دكتر از من خواست با ايشان درباره حجاب صحبت كنم و او را قانع كنم، من يك روز تمام از ساعت 8 صبح تا غروب خورشيد و يك نصف روز با خانم غاده جابر درباره اين مسئله صحبت كردم و بحث و مناظره كرديم و ايشان بالاخره قانع شد و محجبه شد. پس از اين ماجرا دكتر از وي خواستگاري كرد.
كدام يك از آثار دكتر را میپسنديد؟
متاسفانه آثار همه به فارسي هستند و من خيلي به فارسي مسلط نيستم، با اين وجود همه كتابها را دارم و تا جايي كه امكان دارد آنها را مطالعه ميكنم.
وضعيت مدرسه جبلعامل و امل و... الان چطور است؟
كاري كه دكتر چمران درباره مدرسه كرد، بي نظير است. اين مدرسه هنوز موجود است اما نه به آن صورت قبلي كه يك مدرسه عادي است و مدارس ديگري هم براي شيعيان در لبنان به وجود آمده است. ولي جبلعامل كه شهيد چمران ادارهاش میکرد، چيز ديگري بود البته در تجاوز دوم اسرائيل به لبنان (يعني پس از شهادت دكتر چمران) باز هم اين مدرسه مركز فعاليتهاي نظامي بود. حركتهايي كه دكتر و امام صدر پايهگذاري كردند. خيلي از بزرگان لبنان الآن از دانش آموزان همان مدرسه هستند، مثلا آقاي نبي هبري، رئيس مجلس نمايندگان.
آرزوي شهيد چمران براي لبنان چه بود؟
همان آرزوهاي امام موسي صدر، يعني گسترش تشيع و حكومت عدل حضرت مهدي (عج)در سراسر دنيا و شروع اين كار از كشور لبنان كه كشوري بود كوچك اما با مليتها و مذاهب گوناگون كار راحتتري به نظر ميرسيد و تا حدودي هم اين كار به ثمر نشسته بود و موفقيت آميز بود و دشمن اين را خوب فهميد مسئله ربوده شدن امام موسي صدر و اخراج امام از عراق در همان زمان مسلما تصادفي نبود فكر ميكنم اگر امام صدر ربوده نمیشد، امام خميني قدس سره به لبنان میآمدند و به پاريس نميرفتند. در اين صورت پيروزي حق بر باطل و گسترش تشيع در دنيا حتمي بود.
فكرمیکنید ایرانیها چمران را خوب شناختهاند يا لبنانیها؟
طبعاً لبنانیها، چون با او و با فكر او و با روح او سالها زندگي كرده اند.
آخرين باري كه شهيد چمران را ديديد چه هنگام بود؟
همان ماه مبارك رمضاني كه امام موسي صدر ربوده شد، دكتر چمران مرا براي ماموريتي به امارات متحده فرستاده بود كه يك شب تماس گرفت، گفت مصطفي امام به ليبي سفر كرده ولي هنوز برنگشته است و خيلي نگران بود. بعد هم كه شنيدم امام ربوده شده است. بعد از مدتها كه به لبنان برگشتم دكتر به ايران آمده بود و من ديگر هنوز نتوانستم او را ببينم.
بعد از سفر دكتر به ايران چه كسي فعاليتهاي ايشان را ادامه داد؟
در لبنان بعد از ربوده شدن امام صدر يك سردرگمي به وجود آمده بود. شهيد چمران چند ماهي به همين منوال سپري كرد و هنگامي هم كه به ايران آمد به قصد ماندن نبود ولي وقتي حضرت امام از وي خواستند كه بماند و وزارت دفاع را قبول كند چمران كه گمشدهاش را پس از امام صدر در وجود امام خميني قدس سره يافته بود، قبول كرد بعد هم دوستانش و مسئولان جنبش امل و مجلس شوراي شيعه يعني شاگردانش فعالیتهای او را ادامه دادند.
چطور از شهادت دكتر مطلع شديد؟
لحظهاي كه خبر شهادت از راديو پخش میشد من روي نردباني مشغول مرتب كردن قفسه كتابهايم بودم كه به محض شنيدن خبر، كنترلم را از دست دادم و بيهوش شدم. شهادت دكتر شوك دومي بود كه بعد از ربوده شدن امام به مردم لبنان وارد شد. تا مدتها كسي باور نميكرد اين اتفاق افتاده و خیلیها هم معتقد بودند دكتر را ترور كردهاند، اما با شناختي كه من از او داشتم، ميدانستم كه هميشه در خط مقدم است و هيچ نيرويي جلوتر از او حق حركت ندارد. براي چنين آدمي انتظار شهادت میرفت.
در حال حاضر جوانان لبنان از شهيد چمران چه ميدانند؟
نام و ياد او بر زبان كودكان هم جاري است با اينكه او را نديدهاند. آنجا در جنوب لبنان مدرسه به نام ايشان تاسيس شده است و خيلي از گروههاي شناسايي به نام شهيد چمران ناميده شدهاند و جزو هاي كه الان من در اختيار دارم كار دانش آموزان است كه براي شهيد چمران خيلي زيبا كار شده است. براي سالگرد او هم مناسبتها و مراسمهايي در لبنان برگزار ميشود. با تشكر از اينكه وقت گرانبهايتان را در اختيار ما قرار داديد. من هم برايتان آرزوي موفقيت میکنم بخصوص در راه زنده نگاه داشتن خاطره مرداني مثل چمران كه نه در ايران و نه در لبنان و نه در هيچ جاي دنيا نمونه و نظير ندارند و در طول تاريخ هم او نظيري نخواهد داشت و اين به خاطر ارتباط خاصشان با خداوند است كه در او ذوب شدهاند و اخلاص داشتهاند.