مرور «ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی(ره)»
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، کتاب «ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی(س)» دفتر یازدهم از آثار موضوعی مجموعه «تبیان» موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) است.
این کتاب در هفت فصل با عنوانهای «فرهنگ شهادت»، «خانواده شهدا»، «سایر ایثارگران»، «بستر تاریخی ایثار و شهادت»، «ایامالله خونبار در انقلاب اسلامی»، «اسوههای شهادت در عصر حاضر» و «احکام و استفتائات مربوط به شهدا» بر اساس فرمایشات و سخنرانیهای حضرت امام خمینی (ره) تدوین شده است.
در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: «نزد امام، دفتر فیض شهادت، پرونده مختومه ای نیست که خدمت به خانواده شهدا آخرین برگ آن باشد؛ بلکه برای آن عارف واصل، فرهنگ شهادت چشمه پرفیضی است که فرزندان شهدا مظهر تراوش فیوضات آن محسوب می شوند و از این جهت می فرمایند: چه افتخاری بالاتر از اینکه ما در تداوم انقلاب، ذخیره های عظیمی چون فرزندان محترم شهدا داریم که حضورشان یادآور رشادتها و فداکاریهای رادمردانی است که به برکت خونهای پاک آنان، انقلاب اسلامی بارور گردیده است، آنان بار امانت پدرانشان را که میراث عزت و افتخار است، به خوبی بر دوش کشیده، با جدیت به تحصیل علم و کسب معرفت می پردازند. بنابراین بر دست اندرکاران و مسئولین کشور است که بیش از پیش به امور فرهنگی این عزیزان اهتمام نمایند، باشد که این شجره طیبه به بالندگی خود ادامه دهد و بشریت از ثمره پربرکت آن بهره مند گردد....»
به مناسبت سالگرد رحلت بنیادگذار جمهوری اسلامی ایران به مرور بخشهایی از از این کتاب پرداختهایم که در ادامه میخوانید:
شهادت سعادت است
شهادت برای مُسْلم، برای مؤمن سعادت است؛ جوانهای ما شهادت را سعادت می دانند؛ این رمز پیروزی است. آنها که مادی هستند و مادیگر، آنها هرگز شهادت را نمی خواهند ولی جوانان ما شهادت را سعادتِ خودشان می دانند، اول راحتِ خودشان می دانند. این رمز پیروزی بود. آنها که گمان کردند می توانند در این برهه از زمان بین جوانان من، بین جوانان ما، بین عزیزان ما اختلاف بیندازند در اشتباهند. جوانان ما همه به اسلام متوجهند؛ همه با ایمان راسخ به پیش می روند. (صفحه 4)
ما شهادت را حیات می دانیم
ما شهادت را برای خودمان حیات می دانیم. دوستان ما شهادت را برای خودشان زندگی می دانند. مکتب اسلام اینطور است. این مکتب اسلام است که شهادت را زندگی می داند. این مکتب اسلام است که این بچه را پیش من می نشاند و از حلقوم او می شنویم که ما برای شهادت حاضریم.(صفحه 5)
خون شهید محفوظ است
از اول که این نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید همۀ قشرهای ملت قوای نظامی و انتظامی و چه پاسداران عزیز و چه جهاد سازندگی و چه کمیته ها، همۀ قشرهای ملت با هم دست برادری دادند و به پیش رفتند. چقدر شهید دادند و چقدر مجروح و چه خانواده هایی جوانهای خودشان را در راه اسلام از دست دادند، لکن نباید ما بگوییم که از دست دادند. آنکه محفوظ است، آنکه برای همه محفوظ است، آن خدمتی است که در راه اسلام، و آن خونی است که در راه اسلام ریخته شود. اسلام از اول برای همین امر قیام کرده است که به این مستمندان عالم در مقابل ستمگران خدمت کند، و این ستمگران را به جای خود بنشاند، و شما اشخاصی هستید که پیرو یک همچو اسلام عزیز هستید و به این پیروی باید ادامه بدهید. (صفحه 11)
کسی که علم به معاد دارد از میدان به در نمی رود
شما به دنیا ثابت کردید که ایران زیربار هیچ ظلمی نمی رود، و ایران با هیچ تهدیدی از میدان بیرون نمی رود، و ایران متکی به یک قدرت عظیم است و آن قدرت خدا. کسی که متکی به قدرت خداست، کسی که ایمان در قلب او هست، کسی که علم به معاد دارد و خدا را می شناسد و قضای الهی را می داند، این از این معانی از میدان در نمی رود. فکر دیگری بکنند؛ آنهایی که نشسته بودند و برای خودشان خیالبافی می کردند که دو ماه دیگر، سه ماه دیگر، یک سال دیگر، دو سال دیگر، یک فکر دیگری بکنند، این فکر درست از کار درنیامد. ابرقدرتها هم یک فکر دیگری بکنند و بهتر این است که دست از این کارها بردارند. بهتر این است که این عامل خبیث خودشان را که اینطور رسوایی به بار آورد برای ابرقدرتها، دست از پشتیبانی این بردارند. این بدبخت را بازی دادند و بعد معلوم شد که مسأله این جور نبود. الآن هم این دست و پاها هیچ اثری ندارد. اینها خیال می کردند که حالا دیگر چند تا بمب بیندازند به شهرهای ایران، ایران از میدان در می رود. اینها هزاران بمب انداختند، بمباران کردند، همۀ مناطق طرفهای مرز را بمباران کردند و شهرهای بزرگ ما را هم بمباران کردند. و روز قدس آنطور جمعیت و فریاد بود که به گفتۀ بعض از مخبرین؛ «صدای توپها را مردم دیگر نمی شنیدند، صدای بمبها را دیگر مردم نمی شنیدند»، فریاد مردم غلبه کرده بود. این فریاد از قلب مؤمن است و این فریادی که از قلب مؤمن است بر همه چیز غلبه می کند؛ بر کاخ سفید هم غلبه می کند و غلبه کرده است. و موج این ایمان در سرتاسر دنیا از زیر بار این ظلمهایی که در طول تاریخ بر آن شده است، از زیر این بار دارد در می آید. همه جا نغمه این است که ظلم نه. دست توانای ملتها، ابرقدرتها را به جای خودشان نشانده و می نشاند. ملتهای مستضعف در هر جای جهان رو به بیداری هستند، نمی پذیرند امروز دیگر آن حرفهایی که سابق گفته می شد. آن ارعابهایی که می کردند و کشتیهایی که می آوردند در اطراف خلیج فارس و امثال اینها، یا کارهای دیگری که می کردند، تمام اینها کهنه شده است، دیگر پیش مردم ارزش ندارد. ملتی که بیرون آمده روز جمعه و می گوید که «ما برای شهادت آمدیم»، آنها را از مردن نترسانید، این شهادت است. شما هر چه می توانید بترسانید، این است که؛ «ما خانه های شما را خراب می کنیم، خود شما را هم می کشیم»، آنها جلو آمدند، می گویند ما برای این آمدیم، چطور اینها را می ترسانید؟ این کار احمقانه است.(صفحه 74)
آرزوی شهادت، عامل پیروزی ملت
این شعار باید محفوظ باشد که این قیام «قیام ملی» نیست، این قیام «قیام قرآنی» است، این قیام «قیام اسلامی» است. یک ملت ضعیفی که هیچ نداشت، در مقابل ابرقدرتها و در مقابل این قدرت شیطانی، که همه چیز داشتند و تا دندان مسلح بودند[غالب شدند]، به قوۀ ملیت نمی تواند غلبه کند؛ ملتی که غلبه کرد برای اینکه شهادت آرزوی او بود. بعض جوانهای من از من شهادت را طلب می کردند و مرا قسم می دادند که دعا کن که شهید بشویم. زنهایی که جوانهای خودشان را دادند، افتخار بر این کردند که شهید دادیم. و آنکه یک پسر از او باقی مانده بود باز می گفت این را هم اهدا می کنم. این قدرت ملیت نیست؛ این قدرت ایمان است، این قدرت اسلام است. خلط نکنند، اشتباه نکنند. این اسلام است که غلبه کرد بر ابرقدرتها؛ این اسلام است که فرزندان آن به شهادت راغب هستند؛ این قوۀ ایمان است که مردم را سرتاسر ایران بسیج کرد. این دست غیبی الهی بود که مردم ایران را ـ سرتاسر ـ از بچۀ دبستانی تا پیرمرد بیمارستانی، با هم هم صدا و با هم هم مقصد کرد. این هیچ جبهه ای نمی تواند این کار را بکند؛ هیچ بشری قادر نیست که همچو بسیجی بکند؛ هیچ ملتی نمی تواند اینطور بسیج بشود. قدرت ایمان، قوۀ اسلام، قدرت معنوی ملت، این پیروزی را به ما ارزانی داشت.(صفحه 79)
بدا به حال آنان که در قافله ایثار حضور نداشتند
خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده های معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می کنم . و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکۀ بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت و بی تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند! (صفحه 120)
شهدای 15 خرداد از اقشار مسلمان و مستضعف بودند
15 خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدأیت اسلام و راهنمایی روحانیت و همین جمعیتها که الآن اینجا هستند. اینها بودند که 15 خرداد را به وجود آوردند. همین سنخ جمعیت بودند که 15 خرداد را به وجود آوردند. و همین سنخ جمعیت بودند که کشته شدند. همین طبقه از افراد اسلامی بودند که برای اسلام قیام کردند و هیچ نظری جز اسلام نداشتند 15 خرداد را به وجود آوردند. همین جمعیتی که مقصدی غیر از اسلام ندارند در تعقیب 15 خرداد تا حالا دنبال کردند. از همین جمعیت که مقصدی غیر از اسلام ندارند امید آن است که تعقیب کنند و نهضت ما را به ثمر برسانند.
باید دید این جمعیت کی هستند. اینها که 15 خرداد را به وجود آوردند و آنها که در 15 خرداد، به طوری که مشهور است، پانزده هزار فدایی دادند و آنهایی که پس از 15 خرداد و 15 خردادها و پس از قتل عام 15 خرداد و قتل عامهای دیگر در میدانها آمدند چه قشری از جمعیت بودند؟ آنهایی که 15 خرداد را به وجود آوردند، آنهایی که دنبالۀ 15 خرداد را تا کنون رساندند، آنهایی که برای شکستن سد رژیم فعالیت کردند، آنهایی که به خیابانها ریختند و فریاد «الله اکبر» کردند، همین قشر از جمعیت بودند. حق مال همین قشر از جمعیت است؛ دیگران هیچ حقی ندارند...
شما فرزندان شهدا، فرزندان پیامبر(ص) هستید
فرزند بسیار عزیزم
نامۀ محبت آمیز شما، که از جانب خود و دیگر فرزندان عزیز شهدا، مفقودین، اسرا و جانبازان بود، موجب خرسندی شد. امید است شما عزیزان خردسال که یادگار فداکاران در راه خداوند تعالی و اسلام عزیز هستید، چون پدران بزرگوار خویش خود را برای دفاع از اسلام بزرگ و میهن عزیز مهیا سازید؛ و با فرا گرفتن علم و ادب و کوشش در راه به دست آوردن کمال انسانی و اخلاق اسلامی برای اسلام عزیز و کشور خودتان فرزندان شایسته ای باشید.
شماها با از دست دادن عزیزان خود، فرزندان اسلام و پیامبر عظیم الشأن هستید. ان شاءالله تعالی در پناه خداوند عالَم موفق شوید با کسان خود، خصوصاً مادران داغدیده، به خوبی رفتار نمایید از خداوند منّان سلامت برای شما، و رحمت برای شهیدان، سلامت و رهایی برای اسرا و مفقودین شما خواستارم.(صفحه 150)
از قول من به فرزندان شهدا سلام برسان
فرزند عزیزم، خانم حاجیه شمسی نورانی
نامۀ پر احساس شما را خواندم. از شما و افرادی مانند شما نمی دانم چگونه باید قدردانی کرد. من که در مقابل اینهمه محبت و صفا غیر از تشکر و دعا کاری نمی توانم انجام دهم.
دستبندت را برایت می فرستم تا از جانب من هدیه ای باشد برای تو؛ و معادل آن را با نذر حقوق شش ماهه ات را من خود به جبهه می فرستم. از قول من به فرزندان عزیزت، این عزیزان ملت شریف ایران، سلام گرمم را برسان. خدا یار و نگهدارت باد.(صفحه 153)
باید پاسخگوی انتظارات خانواده شهدا باشیم
آنکه جوانش، آن پیرزنی که جوانش از دستش رفته، پیرزنهایی هستند که چهارتا بچه شان، یعنی یک پدر بوده، یک مادر بوده، چهارتا جوان، امشب اینها سر سفره نشسته بودند پنج نفری، شش نفری، فردا شب سر سفره نشستند دو نفری، چهارتا جوانش از بین رفته، حالا از شما می پذیرد اینکه عذر بخواهی؟! فقط به عذرخواهی! آن هم بایستید و عذر بخواهید؛ آن وقت ما هم بیاییم، آخوند هم بیاید یا غیر آخوند ـ و مثلاً روشنفکر یا تاریک فکر هم بیاید ـ و بگوید که خوب ایشان سلطنت بکنند، حکومت نکنند! سلطنت! درست شد همین؟! همین تمام شد؟! جواب این پیرزن چی؟ جواب این پدری که دیروز چند روز پیش از این اینجا بود، پدری که چندتا جوانش کشته شده بود، ما جواب اینها را چی بدهیم؟ بگویند شماها ساختید با یک آدمی که جوانهای ما را کشت، از بین برد؟ حالا سلطنت بکنند، حالا بالا بنشینند و در ایام عید هم بروند سلام بدهند و تعریف بکنند و که تو آنی که چه کردی؟! تو آنی که حفظ کردی همه چیز را؟! اسلامْ پناهی تو؟! نمی دانم ظل اللهی تو؟! این حرفهای نامربوط چیست؟(صفحه 161)
ما مرهون خانواده شهدا هستیم
من نمی دانم که آیا از این قشرهایی که امروز هم مخالفت با نهضت می کنند چه باید بپرسیم. اینها شما را دیده اند؟ اینها بی اطلاعند از اینکه به شماها چه مصیبتهایی وارد شده است. اینهایی که طرفداری از رژیم سابق می کنند، این قلمهای مسمومی که با نوشته های خودشان می خواهند این انقلاب راعقب بزنند و شکست بدهند، اینها هیچ وقت به فکر این افتاده اند که این شهدا، این خانواده های شهدا در سرتاسر کشور ما، که عزیزهای خودشان را از دست داده اند، به آنها چه می گذرد؟ اینها چه می گویند؟ اینها چه می کنند؟ اینها برای کی با شماها مقابله می کنند و معارضه؟ و آیا این ادارات دولتی، وزارتخانه ها و همۀ گروههایی که در ادارۀ این مملکت مشغول هستند، جواب شماها را چه می دهند که باز هم در عین حالی که سفارش شده است که این کاغذبازیهای مزخرف را و این کارهای ضدانقلابی را نکنید، باز می شنویم که حتی برای شما کارشکنی می کنند؛ اینها چه می گویند؟ اینها چه هستند؟ اینهایی که در رأس هستند، چطور توجه به این مسائل ندارند؟ چطور آقای رئیس جمهور[6] دخالت در این امور نمی کند؟ چطور شورای انقلاب در این امور رسیدگی نمی کند؟ چه شده است اینها را؟ به کارهای دیگر مشغولند اینها؟ ما مرهون اینها هستیم. اینها بودند که شما را به این مسندها نشاندند. اگر اینها نبودند، نه من اینجا بودم، نه شما آنجا بودید، نه آنها آنجا و نه دستجاتی که مخالفت با این نهضت می کنند در اینجا. آنها که مخالف نهضت هستند حسابشان علی حده است، اما شمایی که با نهضت هستید و در امور این کشور دارید دخالت می کنید، ادارۀ این مملکت دست شماها هست. چطور است که شما رسیدگی به این ادارات نمی کنید؟ و این وزارتخانه ها، این وزرایی که اشخاصی تحت ادارۀ آنها هست و باز هم از این اشخاصی که از رژیم سابق مانده اند هست، اینها چه می گویند؟ به اسلام عقیده ندارند؟ یا عرضه ندارند؟ نمی توانند این اشخاصی که کارشکنی برای این افراد می کنند، برای این معلولین حتی کارشکنی می کنند و برای این شهدا کارشکنی می کنند، نمی توانند اینها، نمی فهمند اینها که باید اینها نشود؟ نمی دانند که ایران مرهون اینهاست؟ نمی دانند که رژیم منحوس شاهنشاهی رااینها از بین بردند و شما را به اینجا رساندند؟...
من از شماها عذر می خواهم. من از ملت ایران عذر می خواهم. من از ملت ایران عذر می خواهم. من از این مادرهایی که بچه های خودشان را از دست دادند معذرت می خواهم. من از این برادرهایی که عزیزان خودشان را دادند، از دست داده اند، معذرت می خواهم. من از این ارتشیهایی که جوانان خودشان را از دست داده اند، از این پاسدارها که جوانهای خودشان را از دست داده اند و برادران خودشان را، معذرت می خواهم که عُرضۀ این را ندارم که کار را درست کنم. من از حضرت مهدی ـ سلام الله علیه ـ من از پیشگاه پیغمبر اکرم معذرت می خواهم. من از پیشگاه ولی عصر امام مهدی ـ سلام الله علیه ـ معذرت می خواهم. من از پیشگاه ملت ایران معذرت می خواهم. من از شما برادران، برادران ارتشی، برادران پاسدار، برادران ژاندارمری و سایر قوای انتظامی که در راه اسلام جوانهای خودشان را دادند، معذرت می خواهم. ما نتوانستیم برای شما کاری انجام بدهیم. (صفحه 168)
انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) کتاب «ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)» را با شمارگان 2000 نسخه منتشر کرده است. برای مطالعه این کتاب اینجا را کلیک کنید.