اثر نماز اول وقت
سال دوم دوره راهنمايي بود كه به علت عدم رعايت مسايل اسلامي توسط معلمان تحصيل را رها كرد. وقتي برادرش علت آن را جويا شد، او دليلش را عدم رعايت اخلاق اسلامي وبي بندو باري معلمان ذكر نمود .
از افراد بی بند و بار بیزار بود
سيدمحمد بسيار مهربان بود. از افراد بي بند و بار و لاابالي بيزار بود . به روحانيت و كساني كه اهل نماز جماعت بودند و همچنين افراد عالم و اهل مطالعه علاقه داشت.
سيدمحمد اهل مطالعه بود و بيشتر كتاب هاي شهيدان بزرگوار آيات عظام مطهري و دستغيب را مطالعه مي نمود. سيدمحمد همان طور كه كتب علمي و مذهبي را مي خواند، براي ديگران بيان مي كرد وراهنمایی شان مي كرد.
سيدمحمد از زنان بي حجاب و بدحجاب متنفر بود و از اينكه چنين افرادي در جامعه وجود دارند، عصباني مي شد. در هنگام عصبانيت ذكر خدا مي گفت. همچنين در فعاليتهاي مذهبي شركت مي كرد و به مجالس روضه مي رفت و در حد توان به افراد درمانده كمك مي نمود.
افراد را نصیحت می کرد
سعي مي كرد برادران و خواهران خود را به تعاليم اسلامي توجيه كند و در رعايت آنها پافشاري مي كرد. نصايح او تأثيرگذار هم بود . افرادي را كه نسبت به تعاليم اسلامي بي توجه بودند، دوست نداشت . آنها را امر به معروف و نهي از منكر مي كرد، اگر گوش نكرده و رفتارشان را عوض نمي كردند، از آنها دوري مي كرد، حتي اگرچنين شخصي از دوستانش بود.
افراد را به نماز اول وقت و دوری از غیبت توصیه می کرد
توصيه مي كرد كه نماز را اول وقت بخوانند، به جماعت بخوانند، حرف خير بزنند و از غيبت دوري كنند. و نيز در مورد وفاي به عهد بسيار تأكيد داشتند، و مي گفت :« در صورت اطمينان قول بدهيد، هنگام قول دادن شرايط آن را بسنجيد و در صورت اطمينان اين كار را بكنيد.»
از گفتن حرف حق هيچ ترسي نداشت و آن را بزرگترين وظيفه خود مي دانست. سيدمحمد خانواده اش را توصيه به صبر در برابر مشكلات، رعايت حجاب و خواندن قرآن مي كرد.
در مقابل مشکلات صبور بود و رابطه اش با همه خوب بود
رابطه اش با اقوام و آشنايان بسيار خوب بود و صله رحم انجام مي داد. همسايگان نيز از او راضي بودند و دوستش داشتند . آنها به صوت قرآن سيدمحمد گوش مي كردند و از آن لذت مي بردند . تأكيد به يادگيري و توجه به معاني قرآن داشتند.
شهيد در مورد مشكلات خودش صبور بود، اما مشكلات ديگران ناراحتش مي كرد و همواره سعي در حل مشكلات مردم داشتند؛ مخصوصاً مشكل مالي.
ارزش زیادی برای انقلاب قائل بود
زمان انقلاب در تظاهرات و در پخش اعلاميه حضوري فعال داشت. به پيروزي انقلاب اسلامي خيلي اهميت مي داد. مي گفت: « خون هاي زيادي براي انقلاب ريخته شده است. ارزش زيادي براي انقلاب قايل بود و كساني كه عليه انقلاب حرفي مي زدند، مورد اعتراض ايشان قرار مي گرفتند . از افراد خائن و مجاهدين خلق (منافقين) بدش مي آمد و مي گفت: «اين انقلاب به سختي به دست آمد، چرا اين ها اين كارها را مي كنند.»
باهوش و سخت کوش بود و همه می دانستند او فرد فعالی هست
سيد محمد با شروع جنگ سعي داشت به جبهه برود اما چون سنش كم بود، او را به جبهه نمي بردند. با اصرار فراوان به برادر بزرگش- كه او نيزعازم جبهه بود- با قبول مسئوليت، او را همراه خود برد . سيدمحمد به برادرش گفت: «اگر كوچكم، كارهاي كوچك مثل ظرف شستن را كه مي توانم انجام دهم.»
پس از دو بار رفتن، عضو رسمي سپاه شد . در جبهه ابتدا مسئول مهمات بود. به خاطر هوش و درايتش بعد از مدتي معاون گردان و در نهايت فرمانده گردان شد. همه او را كوشا و زرنگ مي دانستند. او از خواهرش درخواست كرد تا دختري مناسب براي او انتخاب و بدين وسيله گفته ائمه اطهار(عليهم السلام) براي تكميل نصف ايمان عمل كند .خواهر و پدرش به همراه زن برادرش به خواستگاري رفتند و باعث كار خير شدند.
در 19 سالگي با خانم خديجه بيگم كاظمي ازدواج نمود. حاصل اين ازدواج 3 فرزند، 2 دختر و 1 پسر است.
صداقت و صمیمیت و از همه مهمتر شغل ایشان برای من خیلی مهم بود
همسرش مي گويد: « صداقت، راستگويي، صميميت و پاكي ايشان و ازهمه مهمتر شغل ايشان- كه پاسدار بود- دليل من براي قبول و جواب مثبت به ايشان براي ازدواج بود.» سيدمحمد آرزو داشت بچه هايش به مقام بالاي علمي برسند و تمام مسايل مذهبي را بدانند، نسبت به بچه هايش بسيار مهربان بود و دوست نداشت نارضايتي آنها را ببيند و آنها را به كارهاي خوب تشويق مي كرد. از اول جنگ در جبهه حضور داشت و 3 بار مجروح شد.
از افرادی که فقط به فکر مادیات و خوردن و خوابیدن بودند بیزار بود
سيدحيدر نوريان برادرش در مورد مجروحيت او مي گويد: « سيدمحمد زخمي شده بود و در بيمارستان بستري بود. به ديدنش كه رفتم، به من گفت: من حالم خوب مي شود. بايد بروم چون آن جا به من نياز دارند. اين سخنان سيدمحمد تلنگري به من زد كه با اين حالت زخمي به فكر جبهه و جنگ است. »
با گذشت زمان سيدمحمد خالصانه تر و معنوي تر و علاقه اش به روحانيت بيشتر مي شد و از كساني كه در ماديات غرق شده بودند و فقط به فكر ماديات و خوردن و خوابيدن بودند، دوري مي كرد.
در عمليات والفجر ده سمت فرماندهي گردان را داشت و برادرش سيد مصطفي از نيروهاي او بود. سيدمصطفي- كه برادر كوچكترش بود- بر اثر استنشاق مواد شيميايي دشمن به شهادت رسيد. شهادت برادر، كوچكترين خللي در عزم، اراده و روحيه سيدمحمد وارد نكرد.
وقتي خبر شهادت برادرش را به او دادند ، بالاي سر برادرش رفت و گفت:« خوشا به سعادتت.» و آن قدر صبور و بردبار بود كه خودش خبر شهادت سيدمصطفي را به خانواده اش داد.
سيدمحمد در لشكر 8 نجف اشرف فرماندهي گردان يا زهرا (س)را به عهده داشت. سيدمحمد نوريان نجف آبادي در تاريخ 1367/2/8 دشمن و ضربه مغزي به شهادت رسيد.
شهيد در وصيت نامه اش اين چنين نوشته است: « اي افراد بي تفاوت، شما كه مفهوم اسلام عزيز و انقلاب را نفهميديد و خون شهدا را پايمال مي كنيد، اگر در اين دنيا به حساب شما رسيدگي نشد، در انتظار عذابي سخت در آن دنيا باشيد. امت حزب الله يار و پشتيبان امام عزيز و جنگ باشيد. خواهران حزب الله، بدانيد كه سنگر شما و جنگ شما با كفار، حفظ حجاب اسلامي و پرورش فرزندان صالح انقلابي و پشتيباني از جنگ است .
امروز همان روزي است كه پيامبر (ص) فرمود: تمام كُفر با تمام اسلام روبه رو شده است، اگر مقاومت كرديم و اين دشمنان اسلام را از پاي در آورديم، در دنيا سربلند و در آخرت پيش رسول خدا (ص) و امامان به خصوص امام حسين(ع) روسفيد هستيم. مكمل عبادات و نماز ما پيروزي در اين جنگ است، پيروزي در اين جنگ مكمل نهضت امام حسين (ع) و تمام نهضتهاي اسلامي در اين دنيا است.»
پيكر شهيد پس از تشييع در استان اصفهان گلستان شهداي شهرستان نجف آباد به خاك سپرده شد.
پي نوشت ها
-1 پرونده كارگزيني شاهد- فرم اطلاعات شهيد
-2 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد، ص 2
-3 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه
-4 نوريان، سيدحيدر- سرگذشت پژوهي، ص 25
-5 همان، ص 26
-6 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه
-7 نوريان، سيدحيدر- سرگذشت پژوهي، ص 25
-8 نوريان، صديقه- سرگذشت پژوهي، ص 26
-9 همان، ص 25
-10 نوريانف سيدحيدر- سرگذشت پژوهي، ص 25
-11 كاظمي، خديجه بيگم- سرگذشت پژوهي، ص 17
-12 نوريان، صديقه- سرگذشت پژوهي، ص 26
-13 نوريان، سيدحيدر- سرگذشت پژوهي، ص 26
-14 نوريان، صديقه- سرگذشت پژوهي، ص 27
-15 نوريان، سيدحيدر- سرگذشت پژوهي، ص 27
-16 كاظمي، خديجه بيگم- سرگذشت پژوهي، ص 17
-17 نوريان، صديقه- سرگذشت پژوهي، ص 26
-18 كاظمي، خديجه بيگم- سرگذشت پژوهي، ص 18
-19 همان، ص 16
-20 نوريان، سيدحيدر- سرگذشت پژوهي، ص 26
-21 همان، ص 27
-22 همان، ص 28
-23 كاظمي، خديجه بيگم- سرگذشت پژوهي، ص 15
-24 پرونده كارگزيني شاهد- فرم اطلاعات شهيد
-25 كاظمي، خديجه بيگم- سرگذشت پژوهي، ص 15
-26 همان، ص 17
-27 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد، ص 2
-28 نوريان، سيدحيدر- سرگذشت پژوهي، ص 28
-29 كاظمي، خديجه بيگم- سرگذشت پژوهي، ص 16
-30 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه
-31 كاظمي، خديجه بيگم- سرگذشت پژوهي، ص 19
-32 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه
-33 پرونده كارگزيني شاهد- فرم اطلاعات شهيد
-34 پرونده فرهنگي شاهد- وصيت نامه
-35 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد، ص 2
منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان اصفهان