زنانی که "زینب گونه" ایستادند
تا پیش از انتشار کتاب "دا" ادبیات دوره جنگ بیشتر مردانه و در میدان جنگ بود اما زنان نیز در آن نقش انکارناپذیری داشتنند. زنان همان گونه که نیمی از مسئولیت های اجتماعی را در داخل و خارج خانه به عهده گرفته اند، همواره در تمام امور مربوط به مردان نیز مشارکت داشته اند و در جنگ تحمیلی نیز شاهد حضور مستقیم و غیر مستقیم آنان در صحنه بوده ایم. در داستان هایی که در طی سالهای جنگ و پس از آن نوشته شد شاهد نقش آفرینی زنان و مردان در کنار هم هستیم. با توجه به اهمیت نقش زنان در این دوره از تاریخ، در این مقاله، به نقش زنان در داستانهای این دوره و چگونگی شخصیت پردازی نویسندگان پرداخته شده و دیدگاه نویسندگان به همسران و مادران شهدا، جانبازان، اسرا و زنانی که در پشت جبهه رزمندگان را یاری می دادند مورد نقد قرار گرفته است.
«در دوران جنگ درحقیقت سه نوع نوشته درباره جنگ منتشر می شد. نخست آثار نویسندگان و شاعران پشت جبهه که از جعبه جادویی تلویزیون به جهان پرشوروشر جبهه ها چشم می دوختند. دوم نوشته ها و اشعاری که گاه نویسندگان آن یکی دو روز مهمان یک جبهه آرام می شدند یا برای سر کشیدن و هدیه دادن، لحظاتی صدا و گرد و غبار جنگ را می شنیدند... سوم آن دسته نویسندگان بی نام و نشانی که با احساس پاک جوانی می نوشتند؛ یک دستشان قلم بود و دست دیگرشان سلاح، حتی در نوشته هایشان غلط املایی و نگارشی بود. » (تاکی، مجموعه مقالات، ص ۶۹ -۷۰)
با توجه به این مسئله، ادبیات جنگ بیشتر ادبیاتی مردانه شد؛ هم به دلیل اینکه زنان کمتر در جبهه حضور داشتند؛ هم به دلیل اینکه بیشتر نویسندگان مرد بودند. در آثار نویسندگان این دوره زنان کمتر نقشی دارند؛ مگر زمانی که همسر شهید یا جانباز باشند که بازهم حق مطلب درباره شان ادا نشده است.
«جنگ در داستانهای کوتاه جلوه ای کامل دارد. نویسندگان ما در این گونه داستان ها موفق شده اند هریک گوشه ای از زندگی مردم را در سالهای جنگ به خوبی نمایش دهند. » (عزیزی، مجموعه مقالات، ص ۳۲۰)
در این داستانها زنان در چند مورد ایفای نقش می کنند. یکی از این نقشها نقش همسر شهید است:
همسران شهدا
یکی از نقش های مهم زنان در دوره جنگ و بعد از آن، نقش همسر شهید بودن است.همسران شهدا جزء قشرهای خاصی از جامعه هستند که مسئولیت مضاعفی بر دوش آنهاست؛ زیرا با از دست دادن همسر علاوه بر داشتن مسئولیت های خانوادگی در قبال فرزندان و بعضاً پدران و مادران شهدا، از نظر معنوی نیز دارای مسئولیت خطیری هستند. .اکثریت این زنان با حفظ وقار و ارزش نهادن به شخصیت شهید، با این مسئله به خوبی کنار آمده و مسئولیت خود را به انجام رساندند.
در داستان نویسی نیز نویسندگان با شناختی که از جامعه آن روز داشتند، گاه توانسته اند نقش این زنان را آن گونه که بوده است به تصویر بکشند؛ اما برخی نویسندگان نیز با پرداخت بد داستان و ذهنیات همسر شهید، فداکاری و شجاعت او را طور دیگری به تصویر کشیده اند. مثلاً در داستان این بابای من نیست، زنی را می بینیم که در انتظار خبری از شوهرش، دل نگران است. نویسنده آرامش قلب این زن را ناشی از تکرار مصیبت و تعدد مصیبت دیدگان قلمداد کرده است:
«بعد از دیدن این همه شهیدی که از جبهه می آوردند، اگر هم خبر شهادت شوهرش را می شنید، برایش قابل تحمل بود؛ اما بی خبری از او فکرش را مشغول می داشت. » (فراست، ص ۳۴) نکتة قابل تأمل، سرنوشت مشابه همسران شهدا با بقیه زنان بیوه است. نگاه یک سویه و عدم درک واقعیت های موجود از سوی نویسنده این دهه باعث گردیده که ارزش های موجود و قداستهای معنوی این دوره را نادیده بگیرد و چهره های این زنان را با بی انصافی منعکس نماید. آنچه در ارزش های جدید نشان از تحول این زمانه دارد وجود لذ ت ها و نگرشهای معنوی در پاسخ به از دست دادن امکانات دنیوی است.
همسر شهید در فرهنگ غالب جامعه امروز اگرچه همسرش را از دست می دهد، اما با لذتی که از ایثار و درک عوالم معنوی به دست می آورد، می تواند خلأها و کمبودهای موجود را جبران نماید، اما این بخش از تحولات تازه که می تواند بیانگر قسمتی از واقعیت های موجود زمانه باشد در داستانها مورد بی توجهی قرار می گیرد. » (زواریان، ص ۴۳) در کتاب هفت بند، که شامل داستا ن هایی کوتاه درباره جنگ است، کمتر صحبتی از زنان می شود و آنجا هم که حرفی هست بیشتر گلایه است تا ابراز وجود. در یکی از داستا ن ها زنی به نادلخواه، شوهرش را به جبهه می فرستد و او شهید می شود. مادر شهید از رفتن پسرش راضی است و عروس را تشویق می کند:
ننه رقیه می گوید: «پیر شوی دختر. همین که راهی اش کردی نشان دادی که شیرزنی. » (تجار، ص ۲۴)
همسران جانبازان
همسران جانبازان، به ویژه آنها که دارای درصد بالایی از جانبازی هستند، همچون همسران شهدا دارای مسئولیت های مهمی شده اند که تا آخر عمر ادامه دارد. در این میان، اوج فداکاری در زمانی بروز می کند که دختران مجرد در صدد ازدواج با جانبازی بر می آیند که بیشترین آسیب را دیده اند و درحقیقت از نظر دیگران، خود را تا آخر عمر گرفتار می کنند.
این موضوع در داستا ن های این دوره زیاد دیده می شود و به جز در مواردی اندک نقش زنان خوب پرورانده می شود. در داستان معصومه منتظر است دختری جوان خواهان ازدواج با جانبازی است که هر دو چشمش را از دست داده و به این کار اصرار دارد: «از او پرسیده بود: چرا می خواهید با من ازدواج کنید؟ این کار شما اصاً عاقلانه نیست... و معصومه معصومانه جواب داده بود: همان قدر که کار شما عاقلانه نبوده، اینکه به جنگ رفته اید، اینکه چشم هایتان را داده اید، اینکه هنوز هم که هنوز است بدنتان از ترکش های ریز و درشت پر است. می بینید که من هم مثل شما از عقل بهره زیادی نبرده ام. پس نگران چه هستید؟ ما مثل هم فکر می کنیم. کفو یکدیگریم. » (مریم جمشیدی، در جبهه ای دیگر، ص ۳۰۱)
در داستان پرستو ها نیز دختری که زمانی در جبهه بوده است تمایل دارد با جانبازی که یک چشم و یک دستش را از دست داده ازدواج کند و برای این کار رودرروی خانواده و حتی عدم تمایل جانباز می ایستد.
«مادر، من تصمیممو گرفتم. من فکر همه جاشو کردم. همه چی رو سبک و سنگین کردم... مادر به خدا قسم به جز او هیچ کس نمی تونه دختر تو رو خوشبخت کنه. من فقط با او خوشبخت می شم مادر. » (عموزاده خلیلی، گزیده داستانهای کوتاه، ص ۱۲۷)
زنان پشت جبهه
زنان پشت جبهه شامل زنانی هستند که در بیمارستان ها به پرستاری مشغول اند و یا با تشویق شوهران به جنگ، آنان را یاری می دهند. نقش این زنان هم چندان پُررنگ نیست. تنها در رمان عشق سالهای جنگ روحیه ایثارگری و فداکاری زنان خوب به تصویر کشیده شده ولی در داستانهای دیگر به ویژه داستانهای کوتاه کمتر شاهد حضور زنان در این عرصه هستیم.
نرگس دختری است که زندگی خود را وقف جنگ می کند و برای ازدواج با فرد دلخواه خود - که رزمنده است -با پدرش اختلاف نظر دارد:
«بعد از تعطیل شدن مدرسه ها، نرگس صبح ها به سپاه می رفت تا کارهای تایپی آنجا را انجام دهد. بعدازظهرها هم به بیمارستان، گاهی هم در کارهای تبلیغاتی شرکت می کرد، روی طرح هایی که بچه ها داشتند، کار می کرد. پلاکارد هایشان را می نوشت و با استفاده از دستگاه اوپک عکس امام یا دیگران را طراحی می کرد. » (فتاحی، ص ۲۲۷)
«معصومه که شوهرش جزء اولین گروه کشته شدگان جنگهای کردستان بود خود را وقف مجروحان کرده بود و شب و روزش در بیمارستان سپری می شد. » ( همان، ص ۲۱)
با توجه به موارد ذکرشده چنان که دیدیم نقش زنان در ادبیات جنگ آن چنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است. آنچه بیشتر نقل شده کلیت ایثار آنان است، نه جزئیاتی که این قشر از جامعه با آن درگیر بوده و هستند. گرچه برای نشان دادن شخصیت والای همسران جانبازان و شهدا تلاش شده اما اغلب به مشکلاتی که در سایه این فداکاری برای آنان به وجود آمده اشاره نشده است. مشکلاتی از قبیل مسائل مالی، مشکلات اداره امور منزل، نگهداری از فرزندان و تقویت روحیه آنها، مسائل روحی خود زنان در مواجهه با این مشکلات، انتظار طولانی برای بازگشت اسرا و بسیاری موارد دیگر مسکوت گذاشته شده. حتی در آثار زنان نویسنده هم به چنین مواردی کمتر پرداخته شده است. بنابراین بسیاری از این نوع داستان ها نمی تواند مشخصه خوبی برای نمایش نقش زنان در دوره جنگ و پس از آن باشد.
انتهای گزارش