شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۰۵
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی گفت: با شاه سر فقه فردی دعوا نداشتیم. بحث سر مدیریت جامعه بود. نه اینکه نماز بخوانیم یا نه. آنچه سرنوشت جامعه را رقم می‌زند فقه نظام است.
روش شهید صدر برای تبیین فقه حکومتی/ دعوای ما با شاه برسر مدیریت جامعه بود

به گزارش نوید شاهد به نقل از خبرگزاری فارس، هفتمین نشست هم‌اندیشی فقه حکومتی با سخنرانی آیت‌الله محسن اراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و با همکاری پژوهشگاه فقه نظام و دبیرخانه هم‌اندیشی فقه حکومتی برگزار شد. پیش‌تر نیز این نشست‌ها به ترتیب با حضور اساتید علی‌اکبر رشاد، سید صمصام الدین قوامی، احمد مبلغی و سیدمحمدمهدی میرباقری برگزار شده است. در ادامه مشروح سخنان آیت‌الله اراکی در هفتمین نشست هم‌اندیشی فقه حکومتی می‌آید:

پیدایش جامعه از طریق هماهنگی برخاسته از حاکمیت

نظم در یک جامعه قوام جامعه است. اگر صرفاً مجموعه افرادی جمع شوند این نظام نمی‌شود. اگر همه افراد کره زمین بدون هیچ نظمی در نظر گرفته شوند «جامعه» شکل نمی‌گیرد. نظم را «حکومت» برقرار می‌کند و این افراد از طریق حکومت به وحدت می‌رسند. نظم مقوله‌ای غیر از رفتارهای فردی انسان‌ها است. برای کنترل رفتارهای فردی ممکن است به قانون هم نیاز باشد. اما نظم عمومی در هماهنگی آن‌ها رخ نخواهد داد. مسأله «نظام» این است که شما در جامعه نظم دارید یا خیر؟

یعنی وقتی رفتارهای جامعه می‌خواهد یک رفتار واحد اجتماعی بشود که برخاسته از حاکمیت باشد به «نظام» نیاز داریم. چرا می‌گوییم فقه حکومتی؟ یعنی فاعل آن حکومت است؛ نه شخص حاکم ،بلکه کل حاکم و جامعه‌ای که حکومت را پذیرفته است. تنها به شخص حاکم نمی‌گوییم حکومت بلکه می‌بایست کل مجموعه او را بپذیرند و هماهنگ شوند و اراده حاکم بر آن‌ها حاکم شود. حضرت امام خمینی (ره) می‌فرمودند: «حکومت قانون» که سخن دقیقی است. ما متأسفانه هنوز نظریه حکومتی حضرت امام را مورد بررسی قرار نداده‌ایم.

شکل‌گیری نظام اجتماعی بر محور ولایت

این نظم و رفتارهای منظم اعتباری نیست، اراده جمعی یک حقیقت اعتباری نیست. اجتماع اراده‌ها حقیقتی را پدید می‌آورد که غیر از فعل افراد است. لذا گفتیم مردم صرفاً نقش قابل ندارند. بله! حکومت فقط شأن خداوند است. ولی سنت الهی این است که حکومت خودش را هم بر مردم عرضه کند اگر پذیرفتند، حکومت اجرا می‌شود و این نعمت، اتمام می‌شود: «أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی»(المائدة/ ٣) چون مردم پذیرفتند.

فرمود: «فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا»(آل عمران/103) این یعنی یک جامعه واحد حول ولایت شکل می‌گیرد. «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ»(التوبة/٧١) وقتی ولایت عامه پذیرفته شد یک جامعه حقیقی شکل می‌گیرد که در روایت آمده است: «فَبَایَعَ‏ کُلَّهُمْ عَلَى السَّمْعِ‏ وَ الطَّاعَة» که اهل سنت هم نقل کردند. در قرآن هم آمده: «واذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ وَمِیثَاقَهُ الَّذِی وَاثَقَکُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا»(المائدة: ٧) و یا «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا»(البقرة/٢٨٥). این جامعه ایمانی که با تبعیت از ولایت شکل می‌گیرد یک قدرت واقعی را پدید می‌آورد.

اقامه عدل و قسط و اقامه صلاه از تکالیف اجتماعی

این قدرت وقتی شکل گرفت تکالیفی دارد؛ اولینش اقامه عدل و قسط است. قسط با عدل فرق دارد؛ قسط در مسائل اجتماعی است. در حالی که عدل اعم است. قسط کار حکومت است. «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ»(الأعراف/۲۹)؛ یعنی حفظ توازن در جامعه . اقامه قسط تکلیف کیست؟ تکلیف فردی است؟ با این وجود برخی می‌گویند تکلیف اجتماعی نداریم!

«یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»(ص/٢٦)، این با تکالیف فردی فرق دارد. ما در قرآن و سنت هم احکام مربوط به تکالیف جامعه داریم هم تکالیف فرد. در خصوص نماز وقتی جهنمی‌ها صحبت می‌کنند: «قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»(المدثر/٤٣). ولی وقتی می‌خواهد تکلیف جامعه مومنین را مشخص کند: «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ».

اقامه صلاه است؛ جامعه مقیم الصلاه غیر از جامعه‌ایی است که نمازگزار داشته باشد. «وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ»(البقرة/٤٣) جامعه باید صالح باشد و این با حاکمیت صالح ایجاد می‌شود و حاکمیت صالح با نظم صالح ایجاد می‌شود.

اگر جامعه‌ایی باشد که در احکام فردی به همه احکام الهی عمل کند، یعنی نماز بخوانند دروغ نگویند، فحشا نکنند، اما در امور اجتماعی از حاکمیت طاغوتی تبعیت کنند، بروند در آمریکا و اروپا زندگی کنند و از مناسبات آنجا تبعیت کند، در یک جامعه جائر زندگی کند و عضوی از آن جامعه شود، چنین شخصی اگر مأموریت خاصی نداشته باشد یا تکلیف اهمی نداشته باشد در حقیقت مصداق همین روایتی است که ذکر شد؛ «لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ، و إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً». البته ممکن است کسی با جامعه ولایی هماهنگ باشد و به دلیلی برود در جامعه کفار این مورد مقصود نیست.

دلالت روایت بر فقه نظام/ آنچه سرنوشت جامعه را رقم می‌زند فقه نظام است

کسانی که می‌گویند فقه نظام نداریم، این روایت را معنا کنند: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ و تَعَالى‏: لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ، و إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً؛ وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ، و إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً». بَرَّةً تَقِیَّةً یعنی چی؟ یعنی همه احکام فردی را رعایت می‌کند، ولی چرا «لَأُعَذِّبَن»؟ این به معنای این نیست که خلاف‌های فردی خلاف نیست، بلکه خدا عفو می‌کند.

همین مردم وقتی ۲۲ بهمن می‌شوند همه به میدان می‌آیند، جنگ شود جبهه‌ها را پر می‌کنند. اختلاف ما با شاه چه بود؟ مگر در آن زمان به همین فقه فردی عمل نمی‌کردیم؟ همین مردم شهر قم نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، حج می‌رفتند، خمس و زکات می‌دادند، چه کمبودی داشتیم؟ فقه نظام کم داشتیم، با شاه سر فقه فردی دعوا نداشتیم. بحث سر مدیریت جامعه بود نه اینکه نماز بخوانیم یا نه. آنچه سرنوشت جامعه را رقم می‌زند فقه نظام است.

تفاوت این دیدگاه با نظریه شهید صدر 

اقتضائات آن زمان همین بود که شهید صدر فرمودند. نگاه ایشان نگاه حکمی بود به مسأله فقه نظام؛ یعنی احکامی که در شرع داریم منسجم‌اند و می‌توانند جامعه را اداره کنند. ما می‌گوییم نگاه ما به همان احکام موضوعی است، این احکام چگونه به وحدت رسیده‌اند: چون مکلف واحد است. اگر مکلف را واحد فرض نکنید، انسجام شکل نمی‌گیرد، این انسجام فرع مکلف واحد است. ما از موضوع شروع می‌کنیم برای استنباط فقه نظام، شهید صدر از حکم شروع می‌کند. می‌شود از هر دو راه حرکت کرد و این دو به یک جا می‌رسند، اما مسیر دوم امتیازاتی دارد.

 

تبیین حرکت از روبنا به زیربنا در دیدگاه شهید صدر

ما بحثی داریم که «اصول فقه نظام» است، به این معنا نیست که اصول فقه جدیدی می‌خواهیم تأسیس کنیم، فقه نظام هم فقه جدیدی در عرض فقه موجود نیست. از همین فقه موجود، فقه نظام استخراج شود. برگشت حرف آقای شهید صدر که از روبنا به زیربنا برویم،  به «دلالت التزامی اثباتی» است. یک دلالت التزامی ثبوتی داریم و یک دلالت التزامی اثباتی؛ مجموعه ادله‌ای است که یک لازم اثباتی داشته باشد. اگر تک تک ادله را بگیریم این معنا از آن به دست نمی‌آید. فقها می گویند قاعده اصطیادی، که همین دلالت التزامی است. تلازمی میان مجموعه ادله با معنای دیگر به دست می‌آید. یعنی عقلا می‌گویند ممکن نیست که عاقلی این مجموعه ادله را معتقد باشد. ولی آن مدلول التزامی را قبول نداشته باشد. این روبنا و زیربنا تعبیراتی است که شهید صدر دارند. ولی اصل بحث همین است. ایشان در شرایط خاص خودشان می‌خواستند با گفتمان متعارف سخن بگویند.

تبیین دیدگاه شهید صدر در به کارگیری فتاوای فقهای متفاوت

اینکه آقای صدر در آن شرایط که خیلی فرصت برای طراحی یک نظام اقتصادی کامل نداشتند می‌خواستند از آرای موجود فقها استفاده کنند دو دلیل داشت:

یکی اینکه فردا نگویند این حرف شهید صدر است و علیه او موضع بگیرند. من در همان ایام در جلسه‌ای بودم که منبری می‌گفت: این چیست که برخی می آیند نظام اسلام را با نظام کفار و کمونیستی مقایسه می‌کنند! در آن شرایط اگر نظریه شخصی خودش را مطرح می‌کرد علیه او موضع می گیرفتند. این ابتکار شهید صدر بود که می‌گوید من مجموعه آراء فقها را استفاده می‌کنم و نظام احکام ارائه می‌دهم. چون آن زمان امیدی نبود که حکومتی تشکیل شود و نظام اقتصادی اجرا شود. اما الان چطور؟ الان از کتاب اقتصادنا بیش از نیم قرن می‌گذرد و در یک تجربه چهل ساله از نظام اسلامی هستیم. نباید یک نظام اجتماعی یک دست ارائه دهیم؟

بله! خوف این است که عده‌ای استبعاد کنند، چون حرف جدیدی است که باید بیایند نقد کنند، اما اگر کسی اصل نظریه را نفی کند صحیح نیست. چگونه می‌شود ما نظام اسلامی داشته باشیم ولی فقه نظام نداشته باشیم؟ ما در زمان شاه به همه فقه متعارف می‌توانستیم عمل کنیم. الان می‌گویند فقه بانک می‌خواهیم، بانک چه مقوله‌ای است؟ یک نفر می‌تواند بانک داشته باشد؟ یا وابسته به جامعه است؟ بیمه چه مقوله‌ای است؟ برخی گفته‌اند با عاقله و دیه درست می‌کنیم؟! بیمه یک نظام است، نیازمند فقه کلان است نه اینکه با عاقله آن را درست کنیم. برخی هنوز در فضای نظام زندگی نمی‌کنند و نیازهای نظام را نشناخته‌اند. اول باید پرسش‌های نظام را متوجه شویم سپس جواب دهیم. اگر کسی از واژه فقه نظام استیحاش دارد بگوید فقه اجتماعی یا فقه حکومتی. واژه فقه نظام جدید الحدوثی است بگویید فقه اجتماعی.

نسبت این دیدگاه با اندیشه‌های امام خمینی

دیدگاه بنده از سبک نگاه کلان حضرت امام برخاسته است. امام فرمودند: ولایت فقیه در چارچوب احکام حلال و حرام فقه فردی نیست، بلکه عام است. گاهی ممکن است حکم حاکم برخلاف یک حکم فردی باشد. اما در مسائل جزئی اختلاف نظرهایی با حضرت امام دارم، مثلاً در خصوص خطابات قانونیه ما به شکل دیگری طرح کردیم مثلا گفتیم خطاب‌هایی مثل: «یا ایها الذین آمنوا» ناظر به مکلف جمعی است و نیازی به خطابات قانونی نیست. نکته‌ای که در برخی مسائل اصطلاحات شهید صدر را به کار می‌بریم نه حضرت امام، به خاطراختلاف نظرها در مسائل خرد است، اما در نگاه کلان به فقه، با مبنای حضرت امام هماهنگ هستیم که نگاه بسیار عمیقی است و بزرگان فقها هم همین نگاه را دارند، مثل صاحب جواهر و شیخ انصاری. نکته دیگر اینکه اصطلاحات شهید صدر گاهی نظر به مکاتب دیگر هم دارد، ولی حضرت امام چنین نبود.

انتهای پیام/


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده