روز و شب در سنگر مردانگیها در خروش/ تا شهید عشق گشتی، سربلند از امتحان
به گزارش نوید شاهد، رحیم چهرهخند از شعرای آیینی چهار سروده برای شهدای فاطمیه سروده است.
خطاب و تقدیم به ساحت مقدس بسیجی دلاور و شهید محمدحسین حدادیان و خانواده گرانقدرش:
تکتازترین بسیجی ما بودی
سرتاسر شب، همیشه برپا بودی
چون کوه بلند عاشقیها آن شب
همراه دلاوران ناجا بودی
«حدادیان» بودی و همیشه بسیج
سدی به ره فتنهگر آنجا بودی
یک چشمه از عشق ولایت، جوشان
در عمق کویر تشنگیها بودی
هر جا گرهی به کار دین، میافتاد
با جان به کف نهاده، برپا بودی
پهناور و ژرف و با دلی طوفانی
در حادثه عشق چو دریا بودی
اما به دل حادثه در آتش و خون
آرامش دل، صیقل پرها بودی
جولانگه تو، عرض برین تا گردد
با دست دعا، غرق تمنا بودی
تا حادثه عروج خون آلودست
در سنگ دین، قوت دلها بودی
خطاب و تقدیم به ساحت مقدس شهید «رضا امامی» و خانواده گرانقدرش:
جسم خونین تو دارد از صلابت خود نشان
بهر امنیت تو آن شب پر زدی از آشیان
روز و شب در سنگر مردانگیها در خروش
تا شهید عشق گشتی، سربلند از امتحان
چون تو بستی عهد خود را با ولایت با «ناجا»
شور صد شب حمله از اینگونه رفتن شد عیان
میزدی آتش به جان فتنهگرها، بیامان
آن سلحشوری تو را در پوست و گوشت و استخوان
در دل حادثه عشق و در آن هول و ولا
سوی عرش حق پریدی، پرزنان و پرکشان
دور گردون از وفای اهل خون غافل، ولی
اهل عرش از بهر استقبالشان تا بیکران
ای شهید رضا امامی، ای امید رهروان
دست ما باید بگیری از فراز آسمان
تقدیم به ساحت مقدس شهید محمدعلی بایرامی و خانواده گرانقدرش:
تفسیر دقیق عاشقیها بودی
دلداده پور آلطاها بودی
با آن دل دریایی خود، «بایرامی»
همواره تو در راه خدا پا بودی
در خط کمین فتنهها در «ناجا»
جان بر کف و پا در کوه و برپا بودی
امنیت ما، حاصل بیخوابیات
آرامش شهر و مرد «ناجا» بودی
با رشته محکم ولایت دائم
در معرکهها، تمام تن، پا بودی
با جان به کف نهاده با فرمانش
سردار ولی و رب یکتا بودی
شبها به کمین فتنهها در سنگر
تا وقت طلوع صبح فردا بودی
ای وای که سخت است و همه میدانند
در خانه تو چون، همسر و بابا بودی
در حادثه سرخ شهادت آن شب
خاکستر جامانده به صحرا بودی
خطاب و تقدیم به ساحت مقدس شهید «رضا مرادی علمدار» و خانواده گرانقدرش:
سرسبزترین شاخه پربار تو بودی
سرسبزی دل، اسوه ایثار تو بودی
در غافله عشق «مرادی علمدار»
سردارترین خطشکن کار تو بودی
آن مرغ مهاجر که در آن حادثه پر زد
گلگونه سر و صورت و منقار، تو بودی
در حادثه عشق و در آن آتش و آن خون
آمادهترین مرد «علمدار» تو بودی
در خط کمین خسم و در فتنه اشرار
ایثارگر و سرباز و علیوار تو بودی
راز فلک آلوده به آن فتنه که گردید
منصور صفت بر سر این دار، تو بودی
در برگ تردد به لب کنگره عرش
رمز و کد و نام شب و اسرار تو بودی
انتهای پیام/