نگاهی به زندگی نامه و دست نوشته های شهید احمد خوشبخت
نوید شاهد: شهيد احمد خوشبخت در خانواده اي متدين و مذهبي در روستاي شکويه فسا چشم به جهان گشود و تحصيلات ابتدائي و راهنمائي خود را در زادگاه خود سپري کرد. از آنجائي که اين شهيد از ضريب هوشي بالايي برخوردار بود، مدرک ديپلم خود را با معدل 19 از دبيرستان ذوالقدر شهرستان فسا اخذ نمود. استعداد هوشي ايشان به طوري بود که نه تنها اقوام و دوستان بلکه همکلاسان او اظهار داشتند که ما در دروسي مانند رياضيات، فيزيک، شيمي و زبان خارجه، در کنفرانس هايي که شهيد احمد براي ما تشکيل مي داد بهره مي برديم و مديون زحمات او هستيم.
محمد، برادر بزرگتر احمد، در دوران سربازي سال 1342 به دليل نارضايتي از رژيم منحوس پهلوي به شهادت رسيد. احمد نیز که از مخالفان رژيم شاه بود، با شهادت برادرش، عزم خویش را جزم نمود و در تمامي مراسمات و تظاهرات و راهپيمائي ها و پخش اعلاميه هاي حضرت امام خميني (ره) و تشکيل جلسات، فعالانه همکاري مي نمود.
با پيروزي انقلاب، دانشگاه ها برای مدتی تعطیل شدند و از آنجا که او علاقه شديدي به جبهه و دفاع از اسلام داشت، در سال 58 ـ 59 به خدمت مقدس سربازي عازم و پس از گذراندن دوره آموزشي نظامي کوتاه مدت، به جبهه هاي کرخه و شوش دانيال اعزام گرديد.
وی در نامه نگاري هايش، بيدادگري هاي اسکتبار جهاني بر عليه اسلام و اینکه شب و روز بر سر رزمندگان اسلام گلوله و بمب مي ريختند را ذکر مي نمود. سپس مخاطب را دلداري مي داد که بدانيد هميشه حق بر باطل پيروز است و خانواده را به تداوم انقلاب و تنها نگذاشتن امام خميني (ره) دعوت مي نمود و به امام خميني و روحانيت علاقه وافري داشت و تکيه کلام او این بود که روحانيت نمايندگان امام زمان (عجل الله فرجه) هستند و هر کس به آنان بي احترامی مي نمايد، يقيناً با امام زمان (عجل الله فرجه) هم همان طور رفتار خواهد کرد.
شهيد خوشبخت فردي مهربان با تمامي اقوام و خويشان و همسايه ها بود و دائماً صله رحم را به جا مي آورد و خانواده خویش به خصوص مادرش را به سرکشي دائم از خانواده شهدا سفارش مي نمود.
وی در جبهه کرخه، رو در روی دشمن بعثی با روحیه ایثارگری بالایی که داشت همچنان به رزم بی امان خود ادامه داد تا اینکه در راه اعتلای کلمه طیبه «لا اله الا الله» جان شیرین خود را در طبق اخلاص قرار داد و به شهادت رسید و مزارش هم اکنون در گلستان شهدای فسا، مایه خیر و برکت آن دیار می باشد.
ـــــــ « دست نوشته شهید » ـــــــ
* نامه شهید خطاب به مادر:
حضور محترم مادر گرامي و ارجمندم سلام عرض مي نمايم.
همواره با صميمانه ترين احساسات قلبي، سلام گرم و صميمانه ام را به سويت نثار مي کنم. اميدوارم که مورد پذيرش باشد و در صورت قبول يادي از نوکر و فرزند خويش احمد نمایید. به حمدلله سلامتي برقرار است و به دعاگوئي آن مادر مهربانم مشغولم.
چند روزي بود که از شما اطلاعي نداشتم. لازم گريدد که چند کلمه از حال و سرگذشت خويش براي شما بنويسم که محبت هاي شما را هرگز فراموش نخواهم کرد و هميشه به ياد خوبي هاي شما هستم. من جلوتر نيز چندين نامه فرستادم که يا دريافت داشته ايد و يا دريافت خواهيد داشت. من در پادگان فرح آباد تهران خدمت مي کنم و حالم خيلي خوب و رضايت بخش است و لازم به تذکر است که شما هم درباره من فکر من نداشته باشيد و بدانید که من خدمت مقدس سربازي را انجام مي دهم و خوش و خرّم هستم. ان شاء الله مي دانم که نامه براي من خواهيد فرستاد و تسلي قلب من خواهد شد.
به اميد پيروزي امام، يگانه مرد زمان و نابودي کفار، پيروزي اسلام و نابودي کفر
خداحافظ
* نامه شهید خطاب به برادر:
به نام خداوند بزرگ، ياري گر صالحان و سرکوب کننده ستمگران
خدمت برادرم شهباز خوشبخت، سلام عرض مي کنم.
برادر سلامم را به پاکي و صفاي خود تو و به گرمي دوستي هايمان به خدمتت عرض مي کنم تا بداني که فاصله، دوري و مسافت راه باعث فاصله قلبي نخواهد داشت. شايد سلامم در اين هواي سرد تهران، آن گرمي خود را از دست بدهد ولي برادرجان، دوست دارم سلامم را آن طور که از قلبم برخاسته است پذيرا باشيد.
برادرجان خدمت شما عرض مي کنم که نامه ی شما در بهترين لحظه به دستم رسید؛ چرا که بعد از برگشتن از زيارت حضرت معصومه (سلام الله عليها) آن را دریافت کردم. جای شما خالی جمعه ها به ديدن امام مي رويم و همچنین به زيارت قبر آيت الله مطهري، دکتر مفتح و آيت الله طباطبائي که در شهر قم است می رویم.
جا دارد که از آقاي شمشاد سلمان تشکر کنم که نامه شما را به هر وسيله به دستم رساند. چرا که وقتی من به قم رفته بودم، شمشاد آمده بود درب پادگان. شب در سالن غذا خوری بودم که گفتند تلفن دارم و پشت خط، شمشاد بود و به من گفت که نامه ی برادرت را به درب شمالي پادگان تحویل داده ام. من هم فوراً رفتم و آن را گرفتم. خيلي زحمت کشيده بود ولي باعث تأسف که نتوانستم او را ببينم.
از شما تقاضا دارم که برایم بنويسيد که مادرم نور ديدگانم، خواهر مهربانم، برادر عزيزم، عمويم، برادر زاده هايم، عمه ها و دائي در چه حالی هستند و به همگي سلام مرا برسانيد.