قسمت دوم وصيت نامه شهيد محسن حججی
قسمت دوم وصیت نامه
عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده ام...
و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجه بندگی میرسم...
خیلی تلاش کردم که خودم را به این مقام برسانم اما نمیدانم که چقدر توانسته ام موفق باشم...
چشم امیدم فقط به کرم خدا و اهل بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند...
که اگر این چنین شد؛
الحمدالله رب العالمین...
اگر روزی خبر شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت
آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید...
اوست که رو سیاهی چون مرا هم میبخشد و مرا یاری میکند...
همسر عزیزم زهرا جانم
اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت فدای_حضرت زینب شد...
مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت زینب بدان...
حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید.
پدر عزیزم
همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد...
داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست...
پس صبور باش پدرم، میدانم سخت است اما میشود...
مادر عزیزم
ام البنین علیهاالسلام ۴ جوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد.
حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا فدای حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با بی تابی خود دل دشمن را شاد کنید...
ادامه دارد ...