حضور شهید حاج شیخ جواد قاسم پور در جنگ و فتح سوسنگرد
شهید حاج شیخ جواد قاسم پور در دفترچه ی خاطرات خود در رابطه با حضور در جنگ و فتح سوسنگرد می نویسد:
باید قبل از هر چیز حرف خود را از روزهای اول شروع کنیم. با خبر شدیم که عراق علیه ایران وارد جنگ شده و با قلب مقاوم و استوار، این خبر را شنیده و به فکر چاره ای افتادیم. برای اعزام به جبهه، از طرف حوزه علمیه ثبت نام نموده و جهت آموزش به تهران رفتیم. در تهران آموزش های سختی را به ما دادند و پس از آموزش ما را به جبهه فرستادند و در همان زمان برای دیدار به خدمت امام رسیدیم و امام آن قلب مطمئن و آن روح بزرگ را ملاقات کرده، با خوشحالی عازم جبهه شدیم، به اهواز رسیدیم، در حالی که شهر تاریک بود و خیلی وحشت داشت. کم کم ما را به منطقه آشنا نمودند و مارا عازم سوسنگرد ـ این شهر مقدس که رنگین از خون شهیدان و هر مکانی از آن حکایت ها بر زبان داشت ـ کردند. شهر ویرانه بود و ما در حالی وارد آن جا شدیم که به تازگی از لوث مزدوران پاکسازی شده بود. شهر را آتش و دود فرا گرفته بود که خبر مجروح شدن شهید بزرگ و عارف بزرگوار، برادر عزیز دکتر چمران در همه جای شهر به گوش می رسید. من در بیمارستان سوسنگرد با چشم خود دیدم برادری را که چند روز غذا نخورده و مجروح بود و حتی چند روزی علف بیابان خورده و خون در بدن او خشک شده بود، اما می گفت: به ان برادر برسید که حالش بدتر از من است و دیدم که جریان صدر اسلام تکرار شد. جوان کوچکی را دیدم که خود مزدور عراقی را کشته بود و اسلحه ی او را برداشته و در همه جای شهر در حال رفت و آمد بود. در حالی شب را سپری می کردیم که اطمینان به اطراف نداشتیم. ایام محرم بود و شب عاشورا فرا رسید. همه دوستان همدیگر را می بوسیدند و هر کسی از دیگری حلالیت می خواست. یکی به یکی می گفت: دیدار در کربلا، او به او می گفت: دیدار در بهشت در نزد امام حسین (ع). همه امیدوار بودیم و می خواستیم بر این مزدوران آمریکا بخروشیم و این غاصبان به کشور جمهوری اسلامی ایران را از بین ببریم.
کتاب: سیرت پاسداران نهضت امام خمینی، ص19-20