كتاب شناسي شهيد جواد فكوري
دوشنبه, ۰۵ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۵۳
سرلشكر شهيد جواد فكوري، فرمانده پيشين نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران و وزير دفاع دولت شهيد محمد علي رجايي، افسري انقلابي، پارسا و پايبند به انجام فريضههاي ديني، و معتقد به لزوم رعايت مقررات انضباطي و نظامي در همه يگانهاي ارتش بود. راهي را كه اين شهيد گرانقدر برگزيد، آگاهانه و از روي باورهاي ديني ناشي ميشده است.
كتاب شناسي شهيد فكوري
سرلشكر شهيد جواد فكوري، فرمانده پيشين نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران و وزير دفاع دولت شهيد محمد علي رجايي، افسري انقلابي، پارسا و پايبند به انجام فريضههاي ديني، و معتقد به لزوم رعايت مقررات انضباطي و نظامي در همه يگانهاي ارتش بود. راهي را كه اين شهيد گرانقدر برگزيد، آگاهانه و از روي باورهاي ديني ناشي ميشده است. ايشان در جنگ با متجاوزان بعثي، همواره قرآن كريم و سخنان مولاي متقيان علي (ع) و بيانات حضرت امام خميني (ره) را ملاك رفتار و راهكار خود قرار داده بود. با اين وصف زنده نگه داشتن ياد و نام اين شهيد گرانقدر دفاع مقدس، و ساير شهداي جنگ تحميلي مسئوليت سنگيني است كه برعهده تاريخ نگاران حوزههاي فرهنگ و ادبيات مقاومت نهاده شده است. در ارتباط با شهيد فكوري تاكنون آثار نوشتاري و ديداري ارزشمندي از سوي برخي از همرزمان شهيد منتشر شده است. در اين آثار زندگينامه، شجاعتها و رشادتهاي ايشان به طور مشروح بيان شده است. مهمترين اين آثار عبارتند از:
شهيد فكوري در برههاي از زمان، همچون سرداران صدر اسلام فرماندهي سپاه اسلام را به عهده گرفت. با اين تفاوت كه ساز و برگ سپاه نه مهيا كه آماده كارزار نبود. لشكر نه كار آزموده كه ساماندهي نشده بود. و دشمن نه مردانه كه روباه صفتانه و دزدانه به حريم مقدس ايران اسلامي پاي نهاده بود.
این نیز غم نامهای است سوغات سفر به دشت دهلاویه که قمری چون چمران در آسمان آن ابدی شد. فکوری که خونش را فرشتههای آسمان به هدیه بردند، و موسی نامجوی که از نیل فطرت گذر کرد، و جویای بغض شقایقهای در گلو مانده فرزندان شهید شد
گفتم: «جواد من تبريز نميآيم. با بچهها ميروم تهران، معلوم نيست كه چه قدر قرار است تبريز بماني». دلم راضي نبود. ته مانده اثاثها را گذاشتيم زير زمين خانه عمه سوري و آمديم تبريز. بدترين خانه پايگاه جا گرفته بودي. در و ديوارهاي چرك و خانهاي كوچك.
كتاب «چشمي در آسمان»
اين كتاب ارزشمند توسط سيد حكمت قاضي ميرسعيد از پيشكسوتان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي در 224 صفحه تدوين و تأليف شده است. چاپ دوم آن در سال 1388 با تيراژ سه هزار نسخه توسط معاونت فرهنگي سازمان عقيدتي ـ سياسي ارتش انتشار يافته است. كتاب چشمي در آسمان هشت فصل دارد، كه هر فصل به بخشي از زندگي، مواضع سياسي و ديدگاههاي شهيد سرلشكر جواد فكوري، اختصاص دارد.
نويسنده در مقدمه كتاب با اشاره به مبارزات شهيد فكوري با عوامل ضد انقلاب داخلي، متجاوزان بعثي و دستاوردهاي شهيد هنگام تصدي فرماندهي نيروي هوايي و وزارت دفاع نوشته است: در روزگار خاموشي وجدان، كه روزي سفله را به اوج آسمان ميبرند، و عزيزي را به حضيض ذلت مينشانند، سرداراني را ميستاييم كه با وجودي مالامال از عشق و ايمان و دريايي از كرامت و بزرگواري به پاسداري از حريم مقدس كشور همت گماشتند، و ضامن بقاي كيان جمهوري اسلامي شدند. بر قلب كفر زبون يورش بردند و لحظاتي آفريدند كه بعدها اميد، گل كرد و انتظار، حماسه آفريد. اينان با درك درستي از اسلام وانقلاب و دريافت صحيح و آشكار براي جانفشاني در راه قرآن و اسلام قدم در ميدان رزم نهادند، و با خروش بي امان خويش، توسن عشق را تا معراج خون تاختند، و در اوج سلحشوري و گمنامي غريبانه رفتند، و مظلومانه به شهادت رسيدند، تا شايستگي عشق را عاشقانه پاس دارند.
به راستي كه شهادت ارمغان بهشت، و فتح الباب جنت، و ميراث مقدس صالحان و سالكان طريقت است، و اين شايستگي جز با علو همت به دست نميآيد. در خيل مشتاقان سير الي الله اين بار زاهد مردي را برگزيدهايم و به بازخواني زندگي پر فراز و نشيب او پرداختهايم. سرتيپ خلبان شهيد جواد فكوري وارسته مردي كه در برههاي از زمان پاي در ركاب رزم نهاد، و همچون سرداران صدر اسلام فرماندهي سپاه اسلام را به عهده گرفت. با اين تفاوت كه ساز و برگ سپاه نه مهيا كه آماده كارزار نبود. لشكر نه كار آزموده كه ساماندهي نشده بود. و دشمن نه مردانه كه روباه صفتانه و دزدانه به حريم مقدس ايران اسلامي پاي نهاده بود.
شهيد فكوري وزير دفاع و فرمانده نيروي هوايي در شرايطي زمام امور فرماندهي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي را به عهده گرفت كه بنا به شرايط خاص ناشي از پروزي انقلاب اسلامي، شيرازه امور از هم پاشيده بود. عناصر وابسته با طرح مسائل انحرافي و شعار انحلال ارتش در صدد ايجاد بلوا و آشوب بر آمده بودند. در اين زمان امام خميني (ره) احساس خطر كردند، و فرمودند كه اگر ارتش از بين برود استقلال و تماميت ارضي ايران به خطر خواهد افتاد. ايشان خوب ميدانستند كه اكثريت قريب به اتفاق كاركنان نظامي مسلمان و علاقهمند به اسلام و انقلابند، و اگر مهره اصلي رژيم از ارتش كنار گذاشته شود، ارتش در خدمت مردم مسلمان ايران خواهد بود. لذا با اين ايده از با تمام قدرت از ارتش و فرماندهان پشتيباني كردند، و در سخنرانيها و اعلاميههاي خود هموراه ارتش و نيروهاي نظامي وانتظامي را مورد تأييد قرار دادند. روحانيت مسئول هم با الهام از رهنمودهاي گهربار حضرت امام (ره) در همه حال ارتش را تقويت كرد.
عناصر ضد انقلاب كه از انحلال ارتش مأيوس شده بودند، با اين گمان كه ميتوانند با ايجاد اغتشاش، درگيري، قشرگرايي و تضاد ميان افسران، درجهداران، همافران، كارمندان و سربازان باعث به هم ريختن نظم و انضباط در ارتش شوند. دست به كار شدند تا از درون ارتش را متلاشي نمايند. اين بار با طرح شعار فريبنده و به ظاهر اسلامي (ايجاد ارتش بي طبقه توحيدي) و رفتن ميان سربازخانهها و با شعار (خدمت سربازي يك ساله) با بهانههاي مختلف از قبيل دامن زدن به بلوا و آشوب، سخنراني، اعتراض و تحصن باعث اختلال در ارتش شدند و كار به جايي رسيد كه عهده داري فرماندهي در ارتش با مشكلات عديده مواجه گرديد. عزل و نصب فرماندهان نالايق در آغازين روزهاي انقلاب نيز خود مزيد بر علت بود. در چنين شرايط سخت و دشواري تنها عشق به اسلام و انقلاب ميتوانست بار چنين مسئوليت خطيري را بر دوش كشد، و بنابر اين شهيد بزرگوار جواد فكوري به عنوان تكليف تن به پذيرش مسئوليت سنگين فرماندهي داد و در كنار برادران انجمن اسلامي و حفاظت اطلاعات دست به تغيير ساختار بنيادي و ساماندهي در نيروي هوايي زد. هنوز سرگرم سامان دادن به اوضاع بود كه با جنگي ناخواسته رو به رو گرديد. جنگي كه براي مقابله با آن هيچ گونه تمهيدي صورت نگرفته بود.
نگارنده با تجزيه و تحليل و مقايسه، كمتر فرماندهي را سراغ دارم كه همچون جواد فكوري در زمان تصدي مسئوليت فرماندهي نيروي هوايي، سنگينترين و پر مخاطرهترين رويدادهاي داخلي حادث شده باشد، كه هر كدام از آنها ميتوانست معظلات بزرگي براي كشور ايجاد كند. اما اين شهيد بزرگوار بدون كمترين گله و شكايتي همه مشكلات را با درايت و صبر انقلابي خويش يكي پس از ديگري از پيش پا برداشت و سرانجام نيز بر سر پيمان خويش با معبود جان باخت.
در ذيل به فهرستي چند از اين رخدادها اشاره ميكنيم:
1ـ ختم غائله حزب خلق مسلمان در تبريز كه شهيد فكوري تا مرز اعدام توسط عناصر فريب خورده حزب مزبور پيش رفت.
2ـ درگيري با عناصر وابسته و هواداران گروهكها در منطقه هوايي مهر آباد و حمله مسلحانه گروهكها به دفتر ايشان كه با مقاومت سرسختانه شهيد و دخالت برادران انجمن اسلامي پايگاه خاتمه يافت، و سرانجام پس از شناسايي عناصر خرابكار و فريب خورده به اخراج آنان منجر گرديد.
3ـ ماجراي حمله آمريكاييها به طبس و عكس العمل مناسب و به موقع ايشان با اين ماجرا.
4ـ كودتاي نافرجام 18 تيرماه سال 1359 در پايگاه هوايي شهيد نوژه همدان و نقش شهيد فكوري در كشف و خنثي سازي و سركوب كودتاچيان.
5ـ تحريم تسليحاتي غرب عليه ايران و قطع رابطه سياسي با آمريكا كه شهيد فكوري سريعا با تشكيل تيمهاي خودكفايي در نيروي هوايي در صدد مقابله با تحريم نظامي برآمد.
6ـ تجاوزات مكرر حزب بعث عراق به خاك ايران، قبل از آغاز رسمي جنگ در 31 شهريور همان سال، و بمباران شهر مرزي مهران و پاسگاههاي مرزي ايران كه تا آن روز حدود 636 مورد تجاوز ثبت شده است. نقش شهيد فكوري در برخورد با اين تجاوزگري با دريافت رهنمود از امام امت (ره) مبني بر خويشتنداري خلبانان نيروي هوايي و عدم برخورد احساسي با مسئله و تأكيد بر لزوم انجام عملياتهاي تعقيب و مراقبت، تا هواپيماهاي مهاجم اقدامات وحشيانه خود را متوقف كنند.
7ـ در روز 31 شهريور سال 1359 با تجاوز هواپپيماهاي عراقي به پايگاههاي نيروي هوايي و عبور 12 لشكر مكانيزه عراق از مرز به سوي خاك ايران، جنگ به طور رسمي آغاز گشت، و شهيد فكوري در شش ماهه اول جنگ نقش بسيار تعيين كننده در دفع تجاوز ايفا كرد. در تاريخ ثبت شده است كه بيشترين عملياتهاي نيروي هوايي در آن مدت بوده و خلبانان شجاع نيرو در روزهاي اول جنگ توانستند پيشروي نيروهاي مهاجم را به داخل خاك ايران متوقف نمايند.
8ـ اولين واكنش نيروي هوايي به ابتكار شهيد فكوري، طراحي و پرواز حدود 200 فروند هواپيماي جنگنده بمب افكن، در زمانهاي تعيين شده از جمله عمليات 140 فروندي بمباران اهداف نظامي و استراتژيك عراق در فاصله 10 ساعت پس از آغاز اولين تجاوز عراق بوده است. به گفته تحليلگران سياسي ونظامي دنيا اين عملياتها يكي از بي نظيرترين عملياتهاي هوايي در تاريخ جنگهاي معاصر بوده است.
9ـ طراحي و اجراي عمليات عظيم و بي نظير حمله به پايگاه «اچ ـ 3» كه در جريان آن دورترين سه پايگاه هوايي عراق در مرز اردن كه با چهار نوبت سوختگيري هوايي همراه بود مورد هدف قرار گرفت.
10ـ سرانجام طراحي و اجراي عمليات مشترك و بي نظير هوا دريا در روز هفتم آذرماه سال 1359 موسوم به «عمليات مرواريد» كه روز هفتم آذر به مروز زمان به پاس اجراي موفقيت آميز عمليات مرواريد، روز نيروي دريايي ناميده شد. خلبانان رشيد نيروي هوايي در جريان عمليات مزبور موفق به انهدام هفت ناوچه «اوزا» جنگي عراق در آبهاي خليج فارس شدند.
كتاب پروانههاي سوخته
مروري بر زندگي وزراي شهيد وزارت دفاع
اين كتاب توسط معاونت پژوهش واطلاع رساني سازمان عقيدتي، سياسي وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح تدوين و در سال 1383 در پنج هزار نسخه انتشار يافته است. ناشر در اين كتاب زندگينامه و مجاهدتهاي سه وزير شهيد وزارت دفاع كه عبارتند از دكتر مصطفي چمران، سرلشكر جواد فكوري و سرلشكر سيد موسي نامجوي را مورد بررسي قرار داده است.
شاهد ياران به باز نشر مقدمه كتاب كه به قلم دريادار علي شمخاني وزير دفاع سابق نگاشته شده اكتفا ميكند: انقلاب اسلامی ایران به عنوان تکان دهندهترین واقعه سیاسی اجتماعی سده اخیر نه تنها از منظر تحولی درون زا قابل تأمل و بررسی است بلکه از حیث پژواک و برون یافتی که سرچشمه حرکتهای همنظیر در سایر سرزمینها بوده از ژرفا و اهمیت ویژهای برخوردار است. بن مایه اصیل دینی که ذات و جوهره حقیقی، و این انقلاب را پدیده آورده سبب شده است تا اولا، نگاه واقعیت جوی جبهه دیانت خواه عالم را به خود معطوف کند و در ثانی ماهیت پدید آورنده این خروش ملی را به سرشتی غیر از تغییر ساختار سیاسی حکومت متوجه سازد. مطالبات مردم ایران در اواخر دهه هفتاد میلادی اگر چه منبعث از شور ملتی خوهان رهایی از سلطه کهن حاکمان وقت بود، لیکن هیچگاه از شارع قدسی دین خدا رویگردان نشد و از همین روی انقلابی را بنیان کرد که نهاد و نگاهش به توصیه های کریمانه الهی معطوف بود. تعمیق این اندیشه در گستره کردار و رفتار انقلابیون مسلمان به دستان عقیق آلای مردی صورت گرفت که وحدت و اتفاق جمعیت ایرانیان را بر مدار و محور اسلام جستجو میکرد و به اعتلای «کلمه الله» به مثابه یگانه هدف انقلاب اسلامی باوری راسخ و استوار داشت.
طبیعی است که نظام حکومتی اسلام که امام مد نظر داشت مقام و مکانتی خاص از رهایی و وارستگی طلب مینمود. خلقی که آیینهدار همه حقیقت انقلاب باشد و سیمای آن نحله پاک و بهشتی را به تمامی، عیان و هویدا سازد. این گونه بود که مردانی در پهندشت تاریخ انقلاب ظهور کردند که ما به ازای معاصر اسطورههای شگفت آور عصمت و شرف پهلوانی بودند یلانی که به سرپنجه ایمان پشت هوای نفس را به خاک نشاندند.
وقتی رنگین کمان 1200 کیلومتری جهاد روی سر خاکپوشان این فلات گسترده خیمه زد همین سربازهای ناگهان که قبلا هیچ جنگی را در مذاق احساس تجربه نکرده بودند به حکم همین تربیت و دعوت آسمانی از میان طبقات مختلف اجتماعی بیرون آمدند. آنها نه فرشتگانی غیر از دسترس که همشهریانی ساکن محله اخلاص بودند. رأفت و پاکدامنی در کنار صلابت و استواری روح و جسمی به هم تافته از ایمان و استغنا و بندگی پدید آورده بود که دوران دفاع را به قدسیترین روزهای روشن این سرزمین بدل ساخت. اینان فرهنگفران اقلیم دفاع هشت ساله ایران زمین بودند. به پای دارندگان ادبیاتی نوین که در آن دفاع واژهای قدیر و قدسی بود و معنایی جز پاسداشت دین خدا از آفات فتنه و اضرار خدعه و پلیدی نداشت.
مفسران اینگونه دفاع که رسالت جهد روز و تجهد شباهنگام را بر نیزههای رزم توفنده خویش نشانده بودند واژههایی چون مرگ و جراحت را نیز در جاری اندیشههای ناب و نایاب ربوبی خویش آن چنان طهارت بخشیدند که گلخند رضایتشان سیمای شهادت و جانبازی را دوست داشتنیتر مینمود و گام همتشان گستره نایافتنی فکرت بشری را پرافتخار و رشک برانگیز میپیمود. از خیل این خداجویان اندکی که به کمند ولایت پذیری صید پذیرش مسئولیتی شدند هیچ گاه جبّه صدارت و ریاست را بر جامه خاکی رزمندگان و شهادت ترجیح ندادند، و درد و الم محنت کشیدگان وطن را به سودای خسروی و سروری روزگار چند سودا ننمودند.
کمتر دیده انصاف مندی است که کابینه کریمه جمهوری اسلامی را از یاد برده باشد. سفینهای که در خود ستارگان صفا و جوانمردی داشت با سربازانی که فقط روی شطرنج چفیههای جنگ وزیر بودند. جمعیت وزیران آن روزگار هر یک خانهای در جبهه داشتند و هر کدام لالهای را در باغچه نازنین آن به خاک شهادت کاشتند. پرهای نیم سوخته این عرشیان خاک نشین صحیفه دولت عشق است و صفحاتش همگی خاکستر نامها و نام آورهای پابرهنهگان خمینی کبیر (ره) را در آغوش گرفته. اما وزارت دفاع در این یادنامه شرافت بیشتر از همه همقطاران غرقاب خون شهادت شده است. وزیران دفاع شهید در حالی که برخاسته از جبهه علم و علمدار روشنفکری اسلامی بودند بنیه و بینه قداست واژه دفاع را با شهادت خویش افزون نمودند. اینک یادمان نامجوی و فکوری و چمران تبلور کردار مردانی است که امیران نفس خود شدند. سردارانی متقی که اوصافشان را سالها پیش مولای موحدان علی (ع) در نهج البلاغه آورده. فولاد دلان عصر ظهور منجی (عج) یعنی همان گردان و گیوانی که شهبان صد شهبانه بر پایشان فرو ریخته است.
آن چه در پی میآید چکامهای است دلخواه اما ناتمام چون در کوچ کوههایی که آرش عظمت و استواری یک ملت را در خود نهان داشتهاند و در هجرت خورشیدهایی که پشت ابرهای جدایی جا ماندند فقط باید غم نامه بارید. این نیز غم نامهای است سوغات سفر به دشت دهلاویه که قمری چون چمران در آسمان آن ابدی شد. فکوری که خونش را فرشتههای آسمان به هدیه بردند، و موسی نامجوی که از نیل فطرت گذر کرد، و جویای بغض شقایقهای در گلو مانده فرزندان شهید شد. در این سفر با آغوشی پر گل باز نخواهم گشت. من میراث دار ارثیه خونین مردانی هستم که طوفان آفریدند و از ریشه تا همیشه دل به رضایت خدا داشتند. دیدگان اشتیاقتان را به تماشای این بهشتهای گمشده میگشاییم. هر چه هست نذر بر که چشمان نورانیشان باد.
علی شمخانی
وزیر (سابق) دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح
كتاب فكوري به روايت همسر
اين كتاب، جلد دوم از سري كتابهاي مجموعه «آسمان» از سري كتابهاي خاطرات همسران سرداران بزرگ و نام آوران شاخص هشت سال دفاع مقدس است كه در سال 1391 براي هشتمين بار توسط مؤسسه روایت فتح تجديد چاپ، و منتشر شده است. در فهرست نويسي خاطرات بانو ژيلا ذره خاك همسر شهيد سرافراز سرلشكر جواد فكوري آمده است كه تاكنون 31 هزار و 900 نسخه از اين كتاب به زيور چاپ آراسته شده و خانم زهرا مشتاق اين كتاب را بر اساس بازگو نمودن خاطرات بانو ذره خاك از زندگي 17 سالهاش با جواد فكوري و چگونگي ازدواج با ايشان و ميزان علاقمندي همسرش به پرواز و حضور در جبهههاي دفاع مقدس تدوين كرده است.
در مقدمه كتاب آسمان آمده است: در كتاب قطور تاريخ فصل جديدي به نام انقلاب اسلامي، و به نام انسان نوشته شده است. اين فصل از جنس بهار است، ولي به رنگ سرخ نوشته شده است، و خزاني به دنبال ندارد. اين فصل داستان تجديد عهد انسان در روزهاي پاياني تاريخ است و براي همين با خون و اشك نوشته شده است. خوني كه يك روز در اين سرزمين بر خاك ريخته شد، واشكي كه روزي در وداع، گوشهاي چادري پنهان شد، و روزي ديگر بر سر مزاري به خاك فرو شد، و امروز باز هم جاري ميشود تا يك بار ديگر گرد وغبار ناگزير زمان را از چهره سرداران روزهاي انتظار بشويد. در كتاب قطور تاريخ فصل جديدي نوشته شه است كه سخت عاشقانه است.
بانو ژيلا ذره خاك در بخشي از اين خاطرات گفته است: خيلي زود منتقل شديم تبريز. بايد ميرفتي براي فرماندهي پايگاه آنجا. من تا تمام شدن امتحانات بچهها ماندم شيراز. گفتم: «جواد من تبريز نميآيم. با بچهها ميروم تهران، معلوم نيست كه چه قدر قرار است تبريز بماني». دلم راضي نبود. ته مانده اثاثها را گذاشتيم زير زمين خانه عمه سوري و آمديم تبريز. بدترين خانه پايگاه جا گرفته بودي. در و ديوارهاي چرك و خانهاي كوچك. گفتم: «جواد اين چه جايي است؟ گفتي: «ژيلا چه فرق ميكند. ديگران هم در همين خانهها زندگي ميكنند». گفتم: «نه جواد اين بچهها ديگر بزرگ شدهاند. اينها چه گناهي كردهاند كه در چنين خانهاي زندگي كنند؟».
با اكراه قبول كردي خانه فرمانده پايگاه زندگي كنيم. تبريز را دوست نداشتم. از وقتي برگشته بوديم، يك دل شوره دائمي با من بود. هر چند روز حياط خانه پر از نامه ميشد. اينكه شاهيها و چپها رفتند، حالا شما آمديد. اينكه بالاخره حالت را جا ميآورند. گوش مالي حسابي به تو ميدهند. چرا هيچ اهميتي نميدادي جواد؟ سرت به كار خودت بود. يا ميرفتي راهپيمايي، يا با بچههاي جهاد ميرفتي روستاها. از آن طرف هم كه تمام تبريز شد بلواي «خلق مسلمان».
ژيلا ذره خاك به آزار و اذيت همسرش توسط عوامل حزب خلق مسلمان اشاره كرده و ادامه ميدهد: پياده داشتي از آن دور ميآمدي. من همين طور داشتم نگاه ميكردم. رسيدي كنار ماشين. مردها از ماشين پياده شدند، تو را هل دادند داخل ماشين. آن مرد هم نشست جلو. ماشين دور شد و تو را هم باخود بردند. من همين طور مات بودم. زندگ تلفن به صدا در آمد و به خودم آمدم. يك درد عجيبي پيچيد توي پهلوي چپم. تيمسار باقري فرمانده نيروي هوايي بود. تا گفت «فكوري...» با لكنت گفتم «تيمسار... تيمسار...» و ماجرا را تعريف كردم. گفت: «اي داد، پس تلفن كن به مكفي، بگو خودش را نجات دهد». مكفي معاون تو بود. مادرت هم خانه ما بود. تيمسار كه گفت: «فكوري را گروگان گرفتهاند»، ديگر نفهميدم. به هوش كه آمدم خانه دكتر بيطرفان بودم. 24 ساعت ما را از اين خانه به آن خانه قايم كردند. پيغام داده بودند كه ما را هم ميكشند. تو را هم اعدام ميكنند. چون طرفدار آنها نبودي.
نظر شما