ابوترابی از زبان شهید چمران
شنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۳۳
نوید شاهد: مطلب زير مرثيهاي است كه شهيد دكتر مصطفي چمران نماينده امام(ره) در شوراي عالي دفاع در رثاي مرحوم سيدعلياكبر ابوترابي كه گمان قوي داشت در جبهه جنوب به شهادت رسيده، در دي ماه پنجاه و نه سروده است.
از زبان شهيد دكتر چمران
مطلب زير مرثيهاي است كه شهيد دكتر مصطفي چمران نماينده امام(ره) در شوراي عالي دفاع در رثاي مرحوم سيدعلياكبر ابوترابي كه گمان قوي داشت در جبهه جنوب به شهادت رسيده، در دي ماه پنجاه و نه سروده است.
بسمالله الرحمن الرحيم
ولا تحسين الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون
من شهات ميدهم سيدعلياكبر ابوترابي با همه وجود خود در راه خدا و اعتلاي اسلام و پيروزي انقلاب و شكست جبهه كفر تا آخرين رمق حيات خود جنگيد تا در آغوش شهادت فرو رفت.
من شهادت ميدهم كه سختترين مأموريتها را عاشقانه ميپذيرفت و هر چه وظيفه او خطرناكتر ميشد خوشحالتر و راضيتر به نظر ميرسيد.
من شهادت ميدهم كه عاليترين نمونه پاكي و تقوا و عشق و محبت و شجاعت و فداكاري بود و روح بلند و ايمان كوهآسا و اراده فولادين او آن چنان از وجودش تشعشع ميكرد كه همه محيط را روشن مينمود و رزمندگان تحت فرمانش جذب و محو وجودش شده بودند و پروانهوار به دور شمع وجودش ميگشتند و ميسوختند.
من شهادت ميدهم كه اولين كسي كه با همراهي گروه چريكي خود وارد دُبّ حَردان معروف شد و ضربات سختي به دشمن زد كه بالاخره او را وادار به عقبنشيني كرد.
من شهادت ميدهم كه راز و نياز شبانهاش با خدا و نماز صبحگاهش و دعا و استغفار و سخنان آتشين قبل از عزيمت به نبرد آن قدر سوزانگيز و عميق و خالصانه بود كه همه ما را منقلب مينمود و در روح دوستانش آتشفشان به پا ميكرد.
من شهادت ميدهم، همرزمانش شهادت ميدهند، آسمان بلند و ستارگانش شهادت ميدهند كه سيدعلياكبر ابوترابي در منطقه اهواز با همه وجودش شب و روز در راه خدا عليه طاغوت، كفر و جهل مبارزه نمود و در يك مأموريت خيلي خطرناك بدون ذرهاي ترس و وحشت به قلب دشمن نفوذ كرد و حماسه ناگفتني از خود به يادگار گذاشت و با كفن خونين در اوج افتخار و شهادت به لقاي پروردگار خود نائل آمد. خدايا تو كه زود نياكان را به سوي خود ميبري و ما را از نعمت وجودشان محروم ميكني، تو ميداني كه او چگونه مردي بود و با دوستان همرزمش چگونه رفتار ميكرد و رزمندگان تحت فرماندهياش تا چه اندازه او را دوست ميداشتند و بعد از شهادت او ميخواستند ديوانهوار به جبهه دشمن حمله كنند، بكشند تا كشته شوند و هر چه زودتر كنار مرشد و فرمانده خود ابوترابي آرام بگيرند.
خدايا تو ميداني كه وجود او چقدر براي همشهريانش مغتنم بود و پدر يتيمان بود. انيس بيكسان بود. همدرد رنجديدگان بود. نگهبان خانوادههاي فقير و بيكس بود. يكپارچه عشق و ايمان، يك دنيا اخلاص و محبت، يك آسمان صفا و صميميت، يك دريا عشق و عرفان، همچون كوهي از مقاومت و صلابت. آتشفشاني از شور و عشق و فداكاري بود.
شهيد ابوترابي عارف شيدايي بود كه راز و نيازهاي عاشقانهاش با خداي بزرگ در نيمههاي شب، دل عشاق عالم را آب ميكرد. آن قدر آرام و مطمئن بود كه گويي از عمق اقيانوس برآمده است. آنچنان ساكت، همچون آسمان كه در شبهاي پاك پرستاره، در دل شب زندهداران غوغا به پا ميكند؛ اما در عين حال رزمندهاي بود كه در صحنه نبرد طوفان به پا ميكرد. فرياد خشمش زهره را آب مينمود و از شير جسورتر و ارادهاش پولاد را خجل ميكرد. از هيچ مأموريتي روي برنميگرداند و در مقابل هيچ دشمني عاجز نميشد.
ايمانش چون كوه بر لوح سرنوشت استوار شده بود و همه وجود خود ر ا وقف سبيلالله كرده بود. به ملاقات خدا بيتابي ميكرد. پرنده بلندپروازي بود كه ميخواست هرچه زودتر خود را از اسارت خاك آزاد كند و هر چه سريعتر به امواج پرواز نمايند. هر چه عميقتر در فضاي لايتناهي عشق و وحدت محو و فاني گردد. درود به آزاد مرداني كه در برابر دهر تعظيم نميكنند. در برابر قدرت زانو نميزنند. از مرگ وحشتي ندارند و فقط از خدا هراس دارند و فقط به خدا پناه ميبرند. چه زيباست آزاد زيستن و چون گل شكفتن و همچون نسيمي به سادگي جان به جاندار تسليم كردن! چه زيباست زنجيرهاي اسارت را با اسلحه شهادت پاره كردن و اسماعيلوار در قربانگاه عشق خدا جان باختن و با قدرت روح بر عرش اعلاء پرواز كردن! چه زيباست زندگي آزاد از دلهرهها و ترسها و اسارت قيد و بندها و زبوني در مقابل طاغوتها و ابرقدرتها، آنجا كه انسان در مقابل هيچ قدرتي تعظيم نكند و فقط خداي لايزال را بپرستد. تا وقتي كه زنده است آزاد و سربلند زندگي كند و هنگامي كه مرگ فرا ميرسد با كمال افتخار و شرف به لقاء پروردگار نائل آيد.
خدايا شهيد ابوترابي اين هديه گرانقدر و عزيز را از ملت ما و انقلاب ما بپذير و به خاطر خون چنين شهيد پاك و وارستهاي پرچم مقدس اسلام را برافراشتهتر كن! ريشه ظلم و جور و فسار را برانداز، طاغوتيان و ابرقدرتها را نابود گردان و ظهور امام عصر عجلالله تعالي فرجه را نزديك كن تا اجتماع ايدهآل بشريت براساس عدل و عشق و آزادي هرچه زودتر تحقق يابد. خدايا طوفاني سخت، حيات و هستي ما را در معرض خطر قرار داده و كشتي سرنوشت ما در غرقابة بحرانها دچار گردابهاي هولناك شده و غرور و خودخواهي، پردهاي از جهل بر عقلها و دلهاي ما كشيده است تا حقايق عيني حيات و سنتهاي لايتغير خدايي را درك نكنيم و خود در جهل مركب در يك دور تسلسلي فرو برويم. خديا از تو ميخواهم كه به پاس خون چنين شهيداني ما را به راه راست هدايت كني. كشتي شكسته سرنوشت ما را از اين طوفانها نجات دهي. نور ايمان و عشق و عرفان دردلاي ما بتابي. دوستي و صميميت را جايگزين خرابكاري و نفاق كني. به جاي اختلاف و تفرقه اتحاد و وحدت كلمه را تحت رهبري امام امت جايگزين نمايي. من اين هجرت عجولانه، ولي ملكوتي شهيد ابوترابي را به خانواده بزرگوارش به خصوص پدر عاليقدر و مهربانش سيدعباس ابوترابي كه اين همه مديون كمكهاي بيشئبه او هستم و به همرزمان شهيد كه رد معركه شهادت شاهد محبت و فداكاري و عظمت روحش بودند و به همه همشهريانش كه احساس يتيمي و به ملت شهيدپرور ايران، بالاخره به رهبر عاليقدر امام امت كه قلب بزرگ و مهربانش از غم و درد آكنده است تبريك و تسليت ميگويم
مطلب زير مرثيهاي است كه شهيد دكتر مصطفي چمران نماينده امام(ره) در شوراي عالي دفاع در رثاي مرحوم سيدعلياكبر ابوترابي كه گمان قوي داشت در جبهه جنوب به شهادت رسيده، در دي ماه پنجاه و نه سروده است.
بسمالله الرحمن الرحيم
ولا تحسين الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون
من شهات ميدهم سيدعلياكبر ابوترابي با همه وجود خود در راه خدا و اعتلاي اسلام و پيروزي انقلاب و شكست جبهه كفر تا آخرين رمق حيات خود جنگيد تا در آغوش شهادت فرو رفت.
من شهادت ميدهم كه سختترين مأموريتها را عاشقانه ميپذيرفت و هر چه وظيفه او خطرناكتر ميشد خوشحالتر و راضيتر به نظر ميرسيد.
من شهادت ميدهم كه عاليترين نمونه پاكي و تقوا و عشق و محبت و شجاعت و فداكاري بود و روح بلند و ايمان كوهآسا و اراده فولادين او آن چنان از وجودش تشعشع ميكرد كه همه محيط را روشن مينمود و رزمندگان تحت فرمانش جذب و محو وجودش شده بودند و پروانهوار به دور شمع وجودش ميگشتند و ميسوختند.
من شهادت ميدهم كه اولين كسي كه با همراهي گروه چريكي خود وارد دُبّ حَردان معروف شد و ضربات سختي به دشمن زد كه بالاخره او را وادار به عقبنشيني كرد.
من شهادت ميدهم كه راز و نياز شبانهاش با خدا و نماز صبحگاهش و دعا و استغفار و سخنان آتشين قبل از عزيمت به نبرد آن قدر سوزانگيز و عميق و خالصانه بود كه همه ما را منقلب مينمود و در روح دوستانش آتشفشان به پا ميكرد.
من شهادت ميدهم، همرزمانش شهادت ميدهند، آسمان بلند و ستارگانش شهادت ميدهند كه سيدعلياكبر ابوترابي در منطقه اهواز با همه وجودش شب و روز در راه خدا عليه طاغوت، كفر و جهل مبارزه نمود و در يك مأموريت خيلي خطرناك بدون ذرهاي ترس و وحشت به قلب دشمن نفوذ كرد و حماسه ناگفتني از خود به يادگار گذاشت و با كفن خونين در اوج افتخار و شهادت به لقاي پروردگار خود نائل آمد. خدايا تو كه زود نياكان را به سوي خود ميبري و ما را از نعمت وجودشان محروم ميكني، تو ميداني كه او چگونه مردي بود و با دوستان همرزمش چگونه رفتار ميكرد و رزمندگان تحت فرماندهياش تا چه اندازه او را دوست ميداشتند و بعد از شهادت او ميخواستند ديوانهوار به جبهه دشمن حمله كنند، بكشند تا كشته شوند و هر چه زودتر كنار مرشد و فرمانده خود ابوترابي آرام بگيرند.
خدايا تو ميداني كه وجود او چقدر براي همشهريانش مغتنم بود و پدر يتيمان بود. انيس بيكسان بود. همدرد رنجديدگان بود. نگهبان خانوادههاي فقير و بيكس بود. يكپارچه عشق و ايمان، يك دنيا اخلاص و محبت، يك آسمان صفا و صميميت، يك دريا عشق و عرفان، همچون كوهي از مقاومت و صلابت. آتشفشاني از شور و عشق و فداكاري بود.
شهيد ابوترابي عارف شيدايي بود كه راز و نيازهاي عاشقانهاش با خداي بزرگ در نيمههاي شب، دل عشاق عالم را آب ميكرد. آن قدر آرام و مطمئن بود كه گويي از عمق اقيانوس برآمده است. آنچنان ساكت، همچون آسمان كه در شبهاي پاك پرستاره، در دل شب زندهداران غوغا به پا ميكند؛ اما در عين حال رزمندهاي بود كه در صحنه نبرد طوفان به پا ميكرد. فرياد خشمش زهره را آب مينمود و از شير جسورتر و ارادهاش پولاد را خجل ميكرد. از هيچ مأموريتي روي برنميگرداند و در مقابل هيچ دشمني عاجز نميشد.
ايمانش چون كوه بر لوح سرنوشت استوار شده بود و همه وجود خود ر ا وقف سبيلالله كرده بود. به ملاقات خدا بيتابي ميكرد. پرنده بلندپروازي بود كه ميخواست هرچه زودتر خود را از اسارت خاك آزاد كند و هر چه سريعتر به امواج پرواز نمايند. هر چه عميقتر در فضاي لايتناهي عشق و وحدت محو و فاني گردد. درود به آزاد مرداني كه در برابر دهر تعظيم نميكنند. در برابر قدرت زانو نميزنند. از مرگ وحشتي ندارند و فقط از خدا هراس دارند و فقط به خدا پناه ميبرند. چه زيباست آزاد زيستن و چون گل شكفتن و همچون نسيمي به سادگي جان به جاندار تسليم كردن! چه زيباست زنجيرهاي اسارت را با اسلحه شهادت پاره كردن و اسماعيلوار در قربانگاه عشق خدا جان باختن و با قدرت روح بر عرش اعلاء پرواز كردن! چه زيباست زندگي آزاد از دلهرهها و ترسها و اسارت قيد و بندها و زبوني در مقابل طاغوتها و ابرقدرتها، آنجا كه انسان در مقابل هيچ قدرتي تعظيم نكند و فقط خداي لايزال را بپرستد. تا وقتي كه زنده است آزاد و سربلند زندگي كند و هنگامي كه مرگ فرا ميرسد با كمال افتخار و شرف به لقاء پروردگار نائل آيد.
خدايا شهيد ابوترابي اين هديه گرانقدر و عزيز را از ملت ما و انقلاب ما بپذير و به خاطر خون چنين شهيد پاك و وارستهاي پرچم مقدس اسلام را برافراشتهتر كن! ريشه ظلم و جور و فسار را برانداز، طاغوتيان و ابرقدرتها را نابود گردان و ظهور امام عصر عجلالله تعالي فرجه را نزديك كن تا اجتماع ايدهآل بشريت براساس عدل و عشق و آزادي هرچه زودتر تحقق يابد. خدايا طوفاني سخت، حيات و هستي ما را در معرض خطر قرار داده و كشتي سرنوشت ما در غرقابة بحرانها دچار گردابهاي هولناك شده و غرور و خودخواهي، پردهاي از جهل بر عقلها و دلهاي ما كشيده است تا حقايق عيني حيات و سنتهاي لايتغير خدايي را درك نكنيم و خود در جهل مركب در يك دور تسلسلي فرو برويم. خديا از تو ميخواهم كه به پاس خون چنين شهيداني ما را به راه راست هدايت كني. كشتي شكسته سرنوشت ما را از اين طوفانها نجات دهي. نور ايمان و عشق و عرفان دردلاي ما بتابي. دوستي و صميميت را جايگزين خرابكاري و نفاق كني. به جاي اختلاف و تفرقه اتحاد و وحدت كلمه را تحت رهبري امام امت جايگزين نمايي. من اين هجرت عجولانه، ولي ملكوتي شهيد ابوترابي را به خانواده بزرگوارش به خصوص پدر عاليقدر و مهربانش سيدعباس ابوترابي كه اين همه مديون كمكهاي بيشئبه او هستم و به همرزمان شهيد كه رد معركه شهادت شاهد محبت و فداكاري و عظمت روحش بودند و به همه همشهريانش كه احساس يتيمي و به ملت شهيدپرور ايران، بالاخره به رهبر عاليقدر امام امت كه قلب بزرگ و مهربانش از غم و درد آكنده است تبريك و تسليت ميگويم
نظر شما