متن وصيت نامه دكتر بهشتي: ما بي شناسنامه نيستيم
سهشنبه, ۰۸ تير ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۲۲
ما بي شناسنامه نيستيم، اولاد زجر كشيده آل عبا، فرزندان زندانهاي بي نام و نشان و حبس ها و دخمه هاي فراموش، ما بي شناسنامه نيستيم اهل قنوتيم، ساكن دهستان نيايش و بچه جنوب عشقيم...
اينجانب محمد حسيني بهشتي، دارنده شناسنامه شماره 13707 از اصفهان وصيت مي كنم به همسرم و فرزندانم و ساير بستگانم كه در زندگي بيش از هر چيز به فروغ الهي كه در دل انسانهاست اهميت دهند و با ايمان به خداي يكتاي عليم قدير سميع بصير رحمان و رحيم و پيامبران بزرگوارش و پيروي از خاتم پيامبران و كتابش قرآن و از ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين و اهتمام به ذكر و ياد خداي و نماز با حضور قلب، روزه. عبادات ديگر و انفاق و ايثار و صدق و جهاد بي امان در اين راه و حضور پيگير در جماعت و انس با مردم راه سعادت را به روي خود باز گردانند.
ما بي شناسنامه نيستيم، اولاد زجر كشيده آل عبا، فرزندان زندانهاي بي نام و نشان و حبس ها و دخمه هاي فراموش، ما بي شناسنامه نيستيم اهل قنوتيم، ساكن دهستان نيايش و بچه جنوب عشقيم، كبوتران قباپوشي كه بال در خون شهيدان كربلا نهاده ايم و عمري بر شاخه ها مرثيه خوان ذبح بني آدم ، ما از امتزاج دو ايمان بدوي روستائي از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ايم، با هيچ كس هيچ فرقي نداريم و نمازمان را اول وقت مي خوانيم.
ما محصول آن لحظاتي هستيم كه خسته از بيل و رنجور از داس خيمه دعائي برافراشته اند، ما ساده نشينان كاخ ويرانه فقر و فنائيم. پنجره هائي كه روبسوي افق سبز توكل باز مي شوند، ما مثل كتابي در هر گوشه خاك و در هر لحظه از روزگار باز مي شويم و ديگران را از خود باخبر مي كنيم.
ما مثل وضو ساده و پاكيم، عين اقطار بي آلايش و معصوميم، ما را ميشود در هر گوشه مسجد پيدا كرد. در هر جنسي جستجو نمود، با هر دردي دريافت، ما مثل تلاوت غمگينيم، مثل تكبير حالت خنجر داريم، و دوستان ما شيران روز و پارسايان شبند، از نوح به بعد تا كربلا و هويزه و تا هويزه حضور داريم، پشت هر سنگي روييده ايم، با هر بوته اي رسيده ايم، بر هر شاخي بر داده ايم، ما در اين آب و خاك سبز مي شويم. ما بي شناسنامه نيستيم.
27 رجب 1400 هجري محمد حسيني بهشتي
ما بي شناسنامه نيستيم، اولاد زجر كشيده آل عبا، فرزندان زندانهاي بي نام و نشان و حبس ها و دخمه هاي فراموش، ما بي شناسنامه نيستيم اهل قنوتيم، ساكن دهستان نيايش و بچه جنوب عشقيم، كبوتران قباپوشي كه بال در خون شهيدان كربلا نهاده ايم و عمري بر شاخه ها مرثيه خوان ذبح بني آدم ، ما از امتزاج دو ايمان بدوي روستائي از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ايم، با هيچ كس هيچ فرقي نداريم و نمازمان را اول وقت مي خوانيم.
ما محصول آن لحظاتي هستيم كه خسته از بيل و رنجور از داس خيمه دعائي برافراشته اند، ما ساده نشينان كاخ ويرانه فقر و فنائيم. پنجره هائي كه روبسوي افق سبز توكل باز مي شوند، ما مثل كتابي در هر گوشه خاك و در هر لحظه از روزگار باز مي شويم و ديگران را از خود باخبر مي كنيم.
ما مثل وضو ساده و پاكيم، عين اقطار بي آلايش و معصوميم، ما را ميشود در هر گوشه مسجد پيدا كرد. در هر جنسي جستجو نمود، با هر دردي دريافت، ما مثل تلاوت غمگينيم، مثل تكبير حالت خنجر داريم، و دوستان ما شيران روز و پارسايان شبند، از نوح به بعد تا كربلا و هويزه و تا هويزه حضور داريم، پشت هر سنگي روييده ايم، با هر بوته اي رسيده ايم، بر هر شاخي بر داده ايم، ما در اين آب و خاك سبز مي شويم. ما بي شناسنامه نيستيم.
27 رجب 1400 هجري محمد حسيني بهشتي
نظر شما