قهرماني به نام پدر
مقام معظم رهبري هم درباره پدرم فرمودند: «ياسيني مردي مومن، پرتلاش، صادق و صميمي بود. خود همين ها موجب شده بود كه ما به ايشان اميدوار باشيم.»
بي ترديد زيبا ترين پايان براي زندگي دنيوي، شهادت است كه همه اقوام بشر از هر گروه و مسلكي آن را ستوده اند. دورترين اين داستان ها شهادت در قيام عاشورا و نزديك ترين آن شهادت در حماسه هشت سال دفاع مقدس و جانانه مردم ايران در پاسداري از مرزهاي اعتقادي و جغرافيايي است.
بر آن شديم تا از زواياي ناشكافته، روزگار نه چندان دور اين سرزمين را بازخواني و حكايت مردان مردي كه از همين مسير قله شهادت را فتح كردند براي نسل ديگر بازگو كنيم.
از اين رو با يادگار سرلشكر شهيد «سيد عليرضا ياسيني» به گفتگو نشستيم.
جواني با ظاهر ساده، اما صميمي كه در طول گفتگو نگاهش به عكس پدر بود و لبخند لحظه اي از لبانش محو نمي شد. و امروز بهروز جوان با افتخار از پدر، هم او كه برايش تداعي كننده مهرباني، دوستي، ساده زيستي و مردانگي بود؛ مي گويد. از صدر اسلام تا عاشوراي دفاع مقدس؛
ضمن معرفي خود، توضيح دهيد كه چرا پدر را با نام خلبان براي تمام فصول مي خوانند؟
من بهروز ياسيني فرزند خلبان شهيد سرلشكر سيد عليرضا ياسيني هستم. پدرم مرد بزرگي بود كه ايشان پيمان ناگسستني با امام (ره) و انقلاب اسلامي بسته بود كه پس از آن بويژه در دوران جنگ تحميلي، به اين عهد وفادار بود.
پدرم خلباني كم نظير بود، كه از هيچ ماموريتي سر باز نمي زد و با وجود خطراتي كه او را تهديد مي كرد، همواره داوطلب و پيش قدم در انجام ماموريت هاي جنگي بود در اين راه انگيزه هاي الهي را در لحظه لحظه هاي نبرد دخيل مي كرد.
تعدد حضور او در جبهه هاي حق عليه باطل او را با 2759 ساعت پرواز با هواپيماي فانتوم به عنوان دومين خلباني كه بيشترين ساعات پرواز با هواپيماي فانتوم داشته تبديل كرد.
حضور موثر در عمليات 140 فروندي روز يكم مهرماه 59 و حضور در حماسه هفتم آذر، آن هم به عنوان يكي از خلبانان اصلي اين عمليات، او را به عنوان خلباني پيش قراول و براي تمام فصول معرفي كرده بود.
لطفاً درباره خصوصيات كاري شهيد ياسيني بيشتر توضيح بدهيد:
شهيد ياسيني به دنيا بها نمي داد و به مظاهر فريبنده آن پشت كرده بود. ايشان مردي مقتدر در كار، شجاع در پرواز و در عين حال مهربان با زير دستان بود.
او براي هيچ كس تبعيض قائل نبود و سفارش را براي كسي قبول نمي كرد. پدرم فرمانده اي قاطع و در عين حال رئوف بود و به درد دل پرسنل صبورانه گوش مي كرد و در راه حل مشكلات آنان تلاش مي كرد. او داراي تعهد و تخصص بالايي بود و در انجام كارها داراي برنامه ريزي دقيق و در برخورد با افراد بي نظم بسيار سخت گير بود.
آيا بار مسئوليت ها در شخصيت او تاثيرگذار بود؟
نه، پدرم با توجه به مسئوليتش بيشترين امكانات را به بخش هايي كه بالاترين بازدهي را داشتند واگذار مي كرد. در عين حال كه فرمانده بود و مي توانست بيشترين امكانات را براي خود فراهم كند، هرگز چنين نكرد. اغلب اوقات بعد از نماز عصر در مسجد براي حل مشكلات ساكنان پايگاه مي ماند و با دقت به مشكلات و گرفتاري هاي آنان گوش مي كرد. اهل غرور و تكبر و خود پسندي نبود و واقعيت ها را به خوبي لمس مي كرد.
به مولاي متقيان علي (ع) خيلي ارادت خاصي داشت. بدي ها را با بدي جواب نمي داد و خنده هايش در بدترين شرايط به ديگران آرامش مي داد.
ديدگاه پدر از ايثار و شهادت چگونه بود؟
ايثار و شهادت در منظر پدر، مانند رودي بود كه در همه اعصار جريان دارد؛ آيه معروف سوره بقره كه به زنده بودن شهيدان و روزي پايان ناپذير آنها از نعمات الهي اشاره مي كند؛ خود مهر تاييدي بر باور او بود. پدرم درباره دوستان شهيدش مي گفت: «در حقيقت باورم نمي شود كه اينها بين ما نيستند، هميشه فكر مي كنم كه اينها در كنار ما هستند. احساس جدايي از آنها نمي كنم. روي اين اصل هيچ گونه احساس نبودن آنها را نمي كنم و فكر مي كنم كه هستند و به يك ماموريت و يا يك مرخصي بلند مدت رفته اند. حتي در زندگي خانوادگي ام و در رفت و آمدهاي كه با خانواده هاي شان دارم اينها حضور دارند.»
شهيد ياسيني حساسيت خاصي در حفظ بيت المال داشتند؛ در اين باره توضيح دهيد:
درحالي كه مسئوليتي مهم در نيروي هوايي داشت، اما از آموزش داشنجويان خلباني غافل نمي شد. توسط يكي از دانشجويان ايشان نقل مي كند:
شهيد ياسيني سخت گيري زيادي در استفاده از بيت المال داشت، همواره به ما سفارش مي كرد كه قدر وسايل و امكانات را بدانيم. يك روز قيمت يك هواپيما را به دلار برروي تخته نوشت و آن را در ريال ضرب كرد؛ عدد به دست آمده را تقسيم بر جمعيت كشور كرد، آن عدد 26 ريال بود. سپس رو به دانشجويان كرد و گفت: «به اندازه اين 26 ريال دل بسوازنيم و آن را حفظ كنيم.»
درباره جانبازی شهيد بگوييد؟
به دليل ایجكت هايي كه داشت، از ناحيه كمر جانباز 55 % بود و اين را بجز پزشك معالج و خانواده اش كسي نمي دانست. پدرم برادر دو شهيد بود و اين موضوع را هم تا زمان شهادتش كسي نمي دانست. شهيد ياسيني مي گفت:
«ما اعتقاد داريم و معتقديم كه نظام جمهوري اسلامي ايران يك نظام الهي است استكبار جهاني اين را نمي پذيرفت ولي الان مي بينيم كه راي بر ماندن جمهوري اسلامي دادند و در نهايت تسليم شدند و پذيرفتند كه نظام جمهوري اسلامي بايد باشد و هيچ راهي براي شكست آن هم نيست.»
شهيد ياسيني در انتظار شهادت بود. پدرم هميشه آرزوي شهادت داشت و براي رسيدن به آن لحظه شماري مي كرد.
يكي از دوستان پدرم (جانباز زنده ياد حسين رضا حسني) نقل مي كرد:
روزي در مراسم صبح گاه دعايي خوانده شد "خداوندا مقام عالي شهداي ما را متعالي فرما."
ياسيني بعد از اين دعا گفت:
«اين دعا مرا به ياد دوستان شهيدم مي اندازد. آنان كه تحمل قفس تنگ دنيا را نداشتند و خوشا به حال شان كه از اينخانه تنگ دنيوي آزاد شدند.»
و درحالي كه در چشمان سيد رضا اشك موج مي زد؛ رو به من كرد و ادامه داد:
«حسني ... شايد روزي تو هم با شنيدن اين مارش به ياد من بيافتي؛ اگر چنين شد، فاتحه اي برايم بخوان.»
مقام معظم رهبري هم درباره پدرم شهيد سيد عليرضا ياسيني فرمودند:
«ياسيني مردي مومن، پرتلاش، صادق و صميمي بود. خود همين ها موجب شده بود كه ما به ايشان اميدوار باشيم.»
در پایان از همه کسانی که این نرم افزار چند رسانه ای را می بینند تقاضا دارم چنانچه خاطره ای از شهید یاسینی دارند با معاونت پژوهش بنیاد شهید و امور ایثارگران تماس بگیرند و یا به پایگاه اطلاع رسانی شاهد مراجعه کنند و خاطرات خود را از این طریق ارسال نمایند.
امید که در انتقال دستاوردها و ارزشهای دوران دفاع مقدس کوشا باشیم.