رفتنش را باور ندارم
دوست وهمراه شهيد ياسيني مي گويد: خبرسقوط هواپيماي او را كه شنيدم، شوكه شدم. برايم باوركردني نبود، من ساعتي قبل از شهادتش تلفني با او صحبت كرده بودم و رضا با آن لحن شيرين و بذله گويي هاي هميشگي اش به من روحيه داد.او رفت و با رفتنش تنها خاطره هايش را به جا گذاشت .
حمید رضا قره باغی دوست و همراه دوران جوانی اش را باور ندارد . خاطره هايش از شهيد، با غمي پنهان همراه است . پاي گفتگويش نشستيم و او كه گفتني هايش از خلبان شهيد سيد عليرضا ياسيني كم نبود ، پذيرايمان شد .
محمد رضا قره باقي در ابتدا از نحوه آشنايي اش با شهيد ياسيني مي گويد : سال 48 به دانشگاه نيروي هوايي رفتيم و دوران آموزشي را در ايران گذرانديم . مدتي براي ادامه تحصيل و آموزش كابين عقب هواپيمايي اف 4 به امريكا رفتيم . سال 51 فارغ التحصيل شديم و به ايران برگشتيم . من و عليرضا بعد از يك سال براي عمليات دوره تاكتيكي كابين عقب هواپيما به شيراز منتقل و به گردان شكاري 71 منتقل شديم . عيلرضا آباداني بود و بسيار خونگرم و خوش اخلاق بود . به طوري كه هر كس يكبار او را مي ديد شيفته اخلاق و رفتار او مي شد .
وي از آغاز جنگ و فعاليت هاي پروازي شهيد ياسيني مي گويد :
وقتي جنگ آغاز شد من در همدان بودم و شهيد ياسيني در پايگاه هوايي بوشهر بود . عليرضا 10 روز پس از جنگ به همدان آمد و فرمانده پايگاه همدان شد . ما با هم ارتباط داشتيم ، تا اينكه به فرماندهي پايگاه بوشهر در آمد . عليرضا فرمانده ستاد مديريت جنگ هاي الكترونيك بود . من دوران جنگ با او بودم ولي با هم پرواز نداشتيم .
قره باغي درباره شهادت شهيد ياسيني مي گويد :
من دچار بيماري سختي شده بودم كه باعث ديگر نتوانم در نيروي هوايي بمانم . رضا 48 ساعت قبل از شهادتش تلفني از وضعيتم آگاه شد ؛ قرار بود با تعدادي از بچه ها به عيادتم بيايند . اما قسمت نبود كه من براي آخرين بار او را ببينم .
خبرسقوط هواپيماي او را كه شنيدم، شوكه شدم.برايم باوركردني نبود، من ساعتي قبل از شهادتش تلفني با او صحبت كرده بودم و رضا با آن لحن شيرين و بذله گويي هاي هميشگي اش به من روحيه داده بود . اما او رفت و با رفتنش تنها خاطره هايش را به جا گذاشت .
دوست و همراه شهيد ، خصوصيات رفتاري شهيد ياسيني را اينگونه توصيف مي كند :
شهيد ياسيني مردي آرام و خونسرد بود و در عين حال با پشتكار بود . او انساني وطن پرست ، خدمتگذار و سرباز ايران اسلامي بود . عليرضا به كارش معتقد بود و آن را خيلي دوست داشت . او به سختي هاي كار اعتراض نمي كرد . ما سنگ صبور هم بوديم و بيشتر وقت ها با هم دردو دل مي كرديم . شهيد ياسيني مقيد به اركان ديني و همينطور خانواده بود . من خانواده او را از نزديك مي شناختم ؛ رضا فرزندان خوبي تربيت كرده است . او پدر خوبي براي فرزندانش بود . من معتقدم آنها دنباله رو راه پدر شهيدشان هستند .
محمد رضا قره باغي در پايان اظهار مي دارد :
من پرواز عليرضا را هنوز باور ندارم او هم در حيطه كار و هم در رابطه دوستي كه ميانمان برقرار بود ، شاخص بود .