جهان بيني شهيد 2
وقتي
كه به «شهادت» فكر ميكنم ميبينم كه واقعاً چه نعميت در دسترس مسلمانان
قرا ردارد كه بايد بدان توجه كرد و علاقه نشان داد. من خوشحال هستم كه جانم
را نثار اسلام و مكتب محمد(ص) و علي(ع) ميكنم و ايدئولوژي من اسلام است؛
اسلامي كه به من فهماند چگونه بينديشم و چگونه راهم را انتخاب كنم./ محمدرضا موحددانش ***************** «شهادت»
در راه عقيده روح شجاعت و قهرماني را ميدمد، و هنگامي كه انسان فرزندان
امت خود را ميبيند كه در راه عقيده جان خويش را فدا كردهاند، وجدانش آرام
و به اين مسئله قانع ميشود كه عقيده بهتر از هر چيزي است. در نتيجه اقدام
به بذل جان خود به منظور حفظ عقيده كه همان اسلام عزيز است مينمايد./انور رمضاني *************** هر مكتبي براي پيشرفت و تكامل خودش احتياج به خون شهيدان زمانش دارد تا بتواند خود را به سوي ملكوت سوق دهد./غلامرضا جواديان ************** در
صورت قبول شهادتم از جانب خدا، اين را خوب ميدانم «شهادت» نه يك باختن
است، بلكه يك انتخاب است كه مجاهد با انتخاب خويش در راه آرمانهاي الهي ـ
كه مطمئناً دور از جامعه و مستضعفين جامعهاش نيست ـ در آستانه معبد آزادي و
محراب عشق پيروز ميشود؛ مرگ زينت مرد است،چه شهيد با مرگ خويش بر دشمن
پيروز ميشود و اگر دشمنش را از پا درنياورد او را رسوا ميكند. ما همه
نسبت به انقلابمان ـ كه انقلاب مستضعفين نه فقط ايران، كه تمام جهان و تمام
مسلمانان و تمام پابرهنههاست ـ مسئوليم، و مسئوليت فقط از اگاهي و ايمان
به خدا پديد ميآيد نه از قدرت و امكان. پس هر كس كه بيشتر آگاهي به درد
جامعه و به درد پابرهنهها و از همه مهمتر به اسلام عزيز دارد بيشتر بايد
احساس مسئوليت كند؛ و اينها هستند كه با خون خود هيچگاه نبايد اجازه سازش
با دشمنان خدا را بدهند. نفس انسان بودن، آگاه بودن، ايمان داشتن، زندگي
كردن، انسان را مسئول جهاد ميكند و كساني ميتوانند خوب زندگي كنند كه
ميتوانند خوب بميرند./ محمدرضا غلامي ************** «شهادت»
يعني انتقال يافتن از زندگاني مادي به زندگي معنوي و الهي، و «شهادت» در
مكتب اسلام يك مسئله انتخابي است كه انسان وارسته با تمامي آگاهي آن را
انتخاب ميكند و با «شهادت» خويش شمع راه انسانهاي پاك و نوراني ميشود؛ و
من با انتخاب آگاهانه، راه شهيدان را تا رسيدن به جاده اهداف الهي ادامه
خواهم داد تا خود را به لقاءالله برسانم كه «شهادت» حد نهايي تكامل است و
خون شهيد هدر نميرود و در پيكر اجتماع وارد شده و انسانهاي متعدد به مكتب
تحويل جامعه ميدهد./اصغر افتادگان ****************** منظور
از «شهادت» در حقيقت اهد اكردن جان ناقابل و بيارزش است كه ما بندگان خدا
آن را آنقدر دوست ميداريم كه بعضي مواقع غافل ميشويم كه اين جان ناقابل
را همان كسي كه به ما داده هر موقع كه بخواهد ميتواند بگيرد. پس، چه بهتر
كه خود انسان آن را اهدا نمايد و به خدا هديه كند و در واقع با خدا معامله
نمايد. بعضيها فكر ميكنند كه هميشه شاهد مرگ ديگري هستند و خود نميميرند و
آنها چه سخت در اشتباهند. بشتابيم تا بساط معامله با خدا هست استفاده
كنيم؛ و هر چه بيشتر در اين دنيا باشيم بيشتر غرق ميشويم./حسن پناهي **************** «شهادت»
انقالي زيبا و تحت عنايت الهي است؛ و زيباترين صورت مرگ كشته شدن در راه
خداست. ما كه در هر صورت خواهيم رفت، بهترين فوت نيز «شهادت» در راه خداست
كه حاصلش فوز ابدي است. اين منطق براي افرادي كه مذهبي نيستند و يا
مذهبياند و ايمانشان در حد ضعيفي است قابل درك نيست. به هر صورت من در
مسئله «شهادت» رضا به رضاي خدا دادهام كه هرگاه خدا مرا خواست بروم. و از
خدا خواستهام مرا در بهترين حالات پيش خود ببرد. شايد عدهاي فكر كنند كه
«شهادت» من و مرگ من در اين راه بيهوده بوده است، ولي حقيقت اين شهادت را
در آخرت انشاءالله خواهيم ديد./ قاسم وثوق *************** «شهادت»
عبارت است از قرباني شدن قهرماني كه در جنگ به دست دشمن كشته شده. «شهادت»
مرگي نيست كه دشمن ما بر مجاهد تحميل كند، كه يك دلخواهي است كه مجاهد با
همه آگاهي و منطق و شعور و بيداري و بينايي خويش انتخاب ميكند. «شهادت» در
مكتب ما يك درجه است. امروز شهيدان پيام خويش را با خون مينگارند.
خداوندا، اين انتخاب را كه همراه آگاهي و بصيرت و با تمام وجود صورت گرفته
بر من حلال گردان، و گناهان مرا كه ناشي از ناآگاهي و بيايماني و غرق شدن
در هواهاي نفساني بوده است بر من ببخش. از شما ميخواهم كه راه مرا ادامه
دهيد و از پاسداران انقلاب و ياران امام باشيد./ سعيد احمدي ************** خط
سرخ شهادت خط آل محمد(ص) و علي(ع) است. شهادت مرگي است كه انسان به اختيار
آن را طلب ميكند، پيماني است كه انسان با خداي خويش ميبندد و به آن وفا
ميكند، لبيك ميگويد به ثارالله. «اشهد ان الموت حق» و شهادت ميدهم مرگ
حق است،چه دلانگيز است كه انسان به اختيار خويش مرگ را بپسندد. ما
بسيجيها مرگ سرخ را به زندگي ننگين ترجيح ميدهيم. شهادت مرگي است كه به
واسطه آن انسان به معبود خويش ميرسد، به كسي كه جان را به وي داد و او را
براي اهداف خود آفريد./حسن وفادارايدلو ********** ملتي
كه تازه عروسش و تازه دامادش براي شهادت داوطلبند و خود را براي هر
پيشامدي در راه خدا مهيا كردهاند ا زچه ميترسند؟ (امام خميني) در عظمت
«شهادت» همين بس كه شخصيتي مثل اميرالمومنين علي(ع) در آرزوي آن بود و براي
رسيدن به آن دعا ميكرد. كدام واژه را درمييابيد كه در مفهومش معنايي به
عمق درياها و رفعتي چون اوج آسمانها و وسعتي به عظمت عالم نهفته باشد جز
«شهادت»؟ كدامين واژه را سراغ داريد كه در كران تا كران معنايش تمامي
ارزشهاي والا و حقايق متعالي و همه كمالات انساني و كرامتهاي پرارج آدمي
چون شرف، فضيلت، حريت،بلندنظري، آزادگي، حقپرستي، عدالت،ايثار، فداكاري،
دفاع از حق، خروش و فرياد بر باطل، حيات ترقي، و اعتلاي محبت، توجه به حق،
تسليم و ... متبلور باشد جز «شهادت»؟ كدامين عامل موثر و قوي است كه آدمي
را حضيض اين خاكدان پست به ملكوت آسمانها و برتر از آن به نزد خدا و حضور
پروردگار سير داده و بالا برده باشد جز «شهادت»؟ كدامين انسان است كه تبلور
و تجسم تمامي اين حقايق و نمايش همه اين كمالات و نامش در ميان هالهاي از
عظمت و قداست و عزت و افتخار و آرزو باشد جز «شهيد»؟! كدام كسي را تو
مييابي كه مرغ خيالش در آسمان آرزو و ميل به چنين مقامي والا و مرتبتي
عظيم پرواز نكند؟ در مقام شهيد همين بس، كه خداوند متعال در قرآن آنان را
در مقام «عند ربهم» (نزد پروردگار) معرفي مينمايد./نايبعلي رمضانيان *************** جنگ
ما جنگ سلاح با سلاح نيست. جنگ معنويت با سلاح است، جنگ ايمان با سلاح است
و اين عيناً در تممي جبههها قابل حس است. و «شهادت» اين واژه بزرگ كه
نميتوان آن را با چيزي مقايسه كرد وب الاترين مردنهاست سلاحي است كه هيچ
قدرتي نميتواند با آن مقابله كند. اين رمز پيروزي ماست كه ابرقدرتها را به
وحشت انداخته و ميبينيم كه امام عزيز ميفرمايد كه: «پيروزي را خون
ميآورد نه شمشير». كساني كه مرگ سرخ را به دست خويش به عنوان نشان دادن
عشق خود و به عنوان تنها سلاح براي جهاد در راه ارزشهاي بزرگي كه دارد
انتخاب ميكنند. «شهيد» يعني حاضر و ناظر و شاهد در هر عصري و قرني و
زماني، آنها كه تن به هر ذلتي ميدهند تا زنده بمانند مردههيا پليد
تاريخند. ببينيد كساني كه سخاوتمندانه با حسين(ع) به قتلگاه آمدند و مرگ
خويش را انتخاب كردند در حالي كه صدها گريزگاه و توجيهات ديني و شرعي و
آبرومند براي زنده ماندنشان بود، ولي توجيه و تأويل نكردند و «شهيد» شدند.
اينها زنده هستند يا آنها كه تن به ذلت و رها كردن حسين(ع) و تحمل يزيد
دادند؟/سعادت احمدي *************** آري،
سخن از «شهادت» است،تنها سلاحي كه در عصر نتوانستنها به عنوان تنها حربه
قوي و كوبنده در جهت نابودي رژيمهاي پوسيده و استكبار در دست مظلومان
ستمديده و مستضعفين در طول تاريخ، از هابيل تا ابراهيم و تا محمد(ص) و تا
خميني و ...، به كار رفته و ميرود «شهادت» است. اين سنت به ارث رسيده از
انبيا و امامان راستين شيعه است./محمد محسني رادآقاسي *************** مگر
«شهادت» ارثي نيست كه از مولايمان به دست ما رسيده است؟ از آنان كه حيات
را عقيده و جهاد دانستند و در راه مكتب پرافتخار اسلام با خون خود و جوانان
عزيز خود از آن پاسداري ميكردند به ملت شهيدپرور رسيده است. مگر عزت و
شرف ارزشهاي انساني گوهرهاي گرانبهايي نيستند كه اسلام صالح اين مكتب عمر
خود و ياران خود را در حراست و نگهباني از آن وقف نموده است؟ مگر ما پيروان
پاكان سرباخته در راه هدف نيستيم كه از «شهادت» عزيزان خود به دل ترديدي
راه ميدهيد؟ مگر دشمنان اسلام ميتوانند جز اين خرقه خاكي از دوستان خدا
وعاشقان پاكباخته اباعبدالهل الحسين(ع) بگيرند؟ بگذاريد اين ددمنشان كه جز
به «من» و «ما»هاي خود نميانديشند و «يأكلون كما تأكل الانعام» عاشقان راه
حق را از بند طبيعت رهانده و به فضاي آزاد جوار معشوق برساند./محمد پوررضا كردمحله ******************* شما
ميدانيد و بدانيد كه «شهادت» براي فرزندان اسلام و ذريه پيامبر
عظيمالشأن(ص) و اولاد فاطمه(س) و ياران حسين(ع) در راه هدف و اسلام عزيز و
قرآن چيز عادي نيست و با رفتنشان به سوي معبود درخت پربركت انقلاب، كه
پايهگذار حكومت عدل جهاني است، را آبياري ميكنند. پيروي از راه خميني،
پيروي از راه حسين(ع) است./حسين رضائيهاي جوادي تنها **************
قبل از هر چيز بايد بگويم كه كشته شدن من و هزاران جوان مسلمان ديگر فقط
به جرم اعتقاد به وحدانيت خدا و رسالت محمدبن عبدالله(ص) ميباشد. و بدانيد
كه اين كشته شدنها يك نوع باختن نيست بلكه، يك فوز عظيم است كه خدا هر
كدام از بندگانش را كه شايسته اين فوز بداند او را به اين نعمت بزرگ مفتخر
ميسازد. بنابراين، بديهي است كه در چنين كشته شدني هيچ گونه حزن و اندوهي و
سوز و آهي روا نيست./حسين پژمان ************* انسان
هر موقع كه عمرش تمام ميشود مرگ سراغ او ميآيد. پس، چه بهتر در جنگ و
فيسبيلالله باشد. بنابراين، اگر انسان به دنبال كمال برود خداوند او را
طلب ميكند./محمد حاج فتاح ************** آن
چيزي كه به زندگي معنا ميدهد و زندگي را از حالت طبيعي بودن خارج ميكند،
آن مهم است. پس، مسئله مرگ مطرح نيست. مسئله آن است كه علاقه به ماندن در
دنيا محرك انسان در فعاليتها نباشد، اين مسئله عشق به رفتن است. اگر كسي در
عين عشق به رفتن بماند، اين عين كمال است. كسي كه در حال نفرت از رفتن
برود عين سقوط است. پس، آن چيزي را كه فرد بايد به دست بياورد اين است كه
نسبت به شهادت عاشق باشد. چه نصيب او بشود و چه نشود، يعني در نظر او لقاي
پروردگار لذتش بيش از ملاقات دنيا باشد. ممكن است كسي 60 سال 70 سال در اين
عشق بسوزد كه اين عشق سازنده است؛ او را ميسوزاند و ميسازد./محمدرضا محمددايي نائيني *************** آري،
اين سراي جاوداني نيست و فناشدني است. آنچه باقي ميماند سراي ديگر است.
به فكر سراي ديگر بايد بود. اينجا منزل موقت است. منزل حقيقي جاي ديگر است.
لحظهاي در مرگ تفكر كنيد. از مرگ هيچ فراري نيست و شربتي است كه همه آن
را ميچشند./علي صادقي قمي *********** وقتي كه خداوند عالم درها را باز گذاشته چرا انسان پشت در بسته برود؟/ حسين رياضي شوفر ************ چه
خوش و با صفاست كه مرگ را استقبال كنيم و به سراغ مرگ برويم و آن را با
آغوش باز بپذيريم و نگذاريم كه با خفت و زاري در خانه ما را به صدا
درآورد./حسين حسنزاده ************ خدا
كه ميگويد بازگشت همه شما پس از چند روز آزمايش به سوي من است پس، چرا از
مرگ بترسيم؟ و زماني كه نبايد از مرگ بترسيم پس چرا مرگي را انتخاب نكنيم
كه با افتخار باشد؟ مرگ با عزت بهتر از زندگي با خفت است./غلامحسين اربابي رشيد ************ از
آنجا كه مرگ حق است و حقيقتي و هيچ كس را ياراي مقابله و فرار از مقابل
اين حكم و منطق الهي نيست،و بالاخره روزي مرگ به سراغ همه خواهد آمد و همه
طعم مرگ را خواهند چشيد، پس چه بهتر كه انسان مرگي را انتخاب كند كه آغاز
زندگي نوين و جديدي باشد؛ زنگي و راهي كه انسان با قبول «شهادت عارفانه و
آگاهانه» انتخاب ميكند، زندگي و راهي كه سراسر آن معنويت و عشق و علاقه به
الله باشد، زندگي و راهي كه در آن صراط مستقيم الهي و رضايت و خشنودي
پروردگار قرار گرفته، زندگي و راهي كه به مراتب از عسل شيرينتر و باصفاتر
از اين زندگي مادي ميباشد./محمدرضا تيغبند ************ خواهران
و برادران عزيزم، اكنون كه اين وصيتنامه را ميخوانيد مدتي است كه از ميان
شما رخت بربسته و به ديار ديگري كوچ كردهام. در ظاهر به اين عمل مرگ
ميگوييم، ولي در واقع زادني جديد است. تا موقعي كه نوزاد در رحم مادرش
زندگي ميكند از دنياي خارج بيخبر است و از نعمات آن بيبهره، ولي با تولد
او درهاي نيكي و لطف خداوند بر روي او باز ميشود؛ پس با اين مثال ديگر
هيچ جاي اندوه براي شخصي كه فوت شده نيست. به خدا قسم براي من از شهد
شيرينتر است. بعد از من صبر پيشه كنيد و همواره اين نغمه را بر زبان داشته
باشيد كه: «الهي رضي برضائك و تسليماً لقدرتك و لا معبود لي غيرك.»/احمد ملائي ********* اين
يك حق طبيعي است كه بايد امانت را به صاحبش برگرداند؛ و باز هم اين يك
واقعيت روشني است كه نبايد در امانت خيانت كرد. بنابراين، همه ما امانت خدا
هستيم و هرگاه خداوند رحمان و قهار مصلحت بداند اين امانت را پس خواهد
گرفت، زيرا خداوندميفرمايد: «وما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» (و ما
خلق نكرديم جن و انس را مگر براي عبادت كردن و بندگي)، در نتيجه وقتي
عبوديت و بندگي پيش آيد بايد به تمام معنا دربست در اختيار خدا قرار گرفت و
همانطور كه خدا فرموده: «الذين اذا اصابتهم مصيبته قالوا انالله و انا
اليه راجعون» (آنانكه چون به حادثه سخت وناگواري دچار شوند صبوري پيشه
گرفته و گويند ما به فرمان خدا آمده و به سوي او رجوع خواهيم كرد) و
اينآيه براي بازماندگان شهدا مخصوصاً پدرو مادر بايد عاملي براي حمد و
ثناي خدا باشد./محمد راسخي ************** در
جوامع متمدن غربي روز به دنيا آمدن انسان را روز تولد ميگويند و جشن
ميگيرند. اما مادر، روز مرگ مرا روز تولدم بدان زيرا از اين دنياي خاكي به
سراي باقي خواهم رفت./حسين منعم پارچهباف ************* مردن
انسان عروجي است از دنياي خاكي به دنياي لايتناهي. انسان مومن همواره
ميكوشد كه در زندگي، سرافراز و با افتخار، هميشه در برابر ظلم قامتي
افراشته داشته باشد و مرگي زيبا و موثر و زيبنده زندگيش. اين مرگ زيبا
«شهادت» نام دارد. شهيد يعني همواره زنده و شاهد، مرگي كه براي هر كس مقدور
نيست. در آخر اميدوارم كه به درجه اعلاي «شهادت» بتوانم برسم تا شاهد و
سرمشقي براي ديگران باشم./ايرج بابايي فلاح ************** انسان
وقتي به دنيا ميآيد بايد به فكر مرگش باشد؛ و اول و آخر همگي ما خواهيم
مرد، و چه بهتر در راه خدا رويم و در راه او جان را نثار كنيم و شهيد
شويم./جليل كاظمي ************** زندگي
بدون هدف و عقيده و جهاد، جز زندگي حيواني چيز ديگري نيست، و زندگي تنها
خوردن و خوابيدن و خوشگذراني بپردازد روزي به پايان خواهد رسيد و روزي مرگ
به سراغمان خواهد آمد و انسان نبايد به اين چيزها اميد و دل ببندد. زندگاني
آخرت پايدار است./علياصغر خامسي **************
بدانيد كه هدف از اين دنيا، و در اين دنياي مادي قدم برداشتن، فقط تكامل است براي آخرت و دنياي ديگر.../محمد زينعلي ********** «الا
بذكرالله تطمئن القلوب» (با ذكر و ياد خدا قلبها آرام ميگيرد). مرگ حق
است و براي همه، منتها چيزي كه مهم است برداشت اشخاص از مرگ است؛ و در مورد
مرگ دو نظر كلي وجود دارد: عدهاي مرگ را پايان ميدانند و عدهاي آغاز، و
هر كس مبناي زندگي خود را بر پايه نظر خود در مورد مرگ ميگذارد. هر كه آن
را پايان ميداند به دنبال خوشبختي در دنياست و اين خوشبختي را در پول و
ثروت ميبيند. به همين دليل سعي ميكند از هر راهي كه شده بر ثروت خود
بيفزايد. او همه عمر خود را به دنبال افزودن به ثروت خود ميگذراند و وقتي
مرگش فرا ميرسد ميبيند از آن مقدار اموالي كه به دست آورده استفاده كامل
نكرده است. اين موضوع را ميتوان در مورد تمامي كساني كه طرز فكرشان چنين
است ديد كه چگونه بعد از يك عمر تلاش براي به دست آوردن ثروت، آن هم نه از
راه حلال،بلكه از هر راه حرامي كه شده، قبل از آنكه بتوانند از ثروت خود
استفاده كنند مرگ به سراغشان ميآيد. اما دسته دوم، مرگ را آغاز زندگي
جاويد ميدانند. آنها خوشبختي را در ثروت واموال دنيا نميدانند و ثروت و
مال را هدف خود قرار نميدهند و بارزترين نمونههاي آن يكي آن است كه وقتي
قريش به پيامبر اسلام(ص) پيشنهاد ميكند كه اگر دست از حرفهايي كه ميزند
بردارد به او ثروت و بهترين مقام و منصبها را ميدهند، پيامبر اسلام(ص)
پيام فرستاد كه: «اگر خورشيد را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذاريد
دست از دين خدا برنميدارم». و جاي ديگر علي(ع) ميفرمايد: «اگر تمامي جهان
را به من بدهند براي اينكه پوست جوي را از دهان موري بدر آوردم، به خدا
سوگند اين كار را نخواهم كرد». اين رفتارها متخذ شده از ديدگاه اين
انسانهاي والا در مورد مرگ است. آنها به معاد اعتقاد دارند و به حساب پس
دادن به خداوند تبارك و تعالي معتقدند و براي همين، تعهد و مسئوليت براي
خود احساس ميكنند، كه افراد ديگر اين حسابها را نميكنند؛ و اعتقاد به
معاد بهترين ضامن اجراي قوانين است و كوچكترين احتياج به زور و قدرت براي
اجراي قوانين ندارد، بلكه آن شخصي كه به معاد و روز قيامت اعتقاد دارد
مواظف است كار خلاف قوانين الهي انجام ندهد و برعكس افرادي كه به معاد
اعتقادي ندارند برايشان اين ضمانت اجراي قانون وجود ندارد. آنها احساس
مسئوليت نميكنند و براي كارهايي كه انجام ميدهند لازم نميدانند كه به
كسي پاسخگو باشند. كسي كه به معاد معتقد است حساب كوچكترين چيزها را دارد.
مسلماً حكايت آمدن طلحه و زبير به پيش حضرت علي(ع) را شنيدهايد و ميدانيد
كه امام چگونه رفتار فرمودند. اين رفتار ايشان از آنجا سرچشمه ميگرفت كه
به روز محشر معتقد بودند. كسي كه به معاد اعتقاد دارد اگر يك خودكار در
دستش باشد محال است كوچكترين خطي بدون دليل بكشد، و اگر دفتري در دست دارد
هيچگاه بيخودو بيدون دليل و يا براي كارهاي بيهوده حتي از يك ورق آن
استفاده نميكند. بزرگترين چيز در مورد افرادي كه به معاد اعتقاد دارند عشق
به مرگ است. در حالي كه كساني كه به زندگي بعد از مرگ اعتقاد ندارند
بدترين اتفاق در زندگيشان را مرگ ميدانند. روزي كسي از ابوذر پرسيد: چرا
از مرگ ميترسيم اما تو از مرگ نميترسي؟ ابوذر جواب داد: شما دنياي خود را
آباد كردهايد و آخرتتان را خراب، و من دنياي خود را خراب كردهام و آخرتم
را آباد. كسي كه به زندگي بعد از اين عالم اعتقاد دارد خود را براي مرگ
هميشه آماده نگاه ميدارد و مصداق آن اين سخن است از امام علي(ع) كه
ميفرمايد: اگر كاري مربوط به دنيا برايتان پيش آمد عجله نكنيد و فكر كنيد
كهعمري طولاني داريد و وقت بسيار، اما اگر كاري مربوط به آخرت برايتان پيش
آمد عجله كنيد كه هر چه زودتر آن را انجام دهيد و مرگ را در يك قدمي خود
بدانيد، و قرآن ميفرمايد: وقتي يك نفس كشيديد مطمئن نباشيد كه نفس بعدي را
ميكشيد، و وقتي قدمي برداشتيد اطمينان نداشته باشيد كه قدم بعدي را
برميداريد. عدهاي نيز هستند كه اعتقاد به معاد در قلب آنها نرفته است و
كارهاي خود را مطابق قوانين الهي نميكنند و رفتارهاي اينها همانند رفتار
گروهي است كه به معاد اعتقاد ندارند و براي توجيه كردن كارهاي خود ميگويند
جهنم و بهشت به آن صورتي كه شما اعتقاد داريد وجود ندارد، بلكه اين يك
چيزي در ذهن انسان است./حجتالله آبنيكي ************ زندگي،
نه آنقدر شيرين است و مرگ نه آنقدر تلخ كه انسان شرافتش را به خاطر آن
بفروشد. انسان بايد بينديشد كه چرا به دنيا آمده و چرا از دنيا ميرود./ مهدي احمديان ********* خداوند
تبارك و تعالي مكرر در آيات قرآن ما را متذكر به مرگ ميسازد؛ و مرگ طوقي
است در گردن بنيآدم، و هر كس خواهناخواه بايد شربت مرگ را بچشد و كسي را
از مرگ خود خبري نيست. و چه بسا اشخاصي در حين اينكه گمان نداشتهاند از
دنيا رفتهاند./ميرابراهيم تسلطي ********** اكنون كه مرگ من حتمي است بگذار مرگي را انتخاب كنم كه آبستن زندگي باشد./صالح محسن دوست ********** براي يك مسلمان مرگي وجود ندارد و اين مردن حالتي به حالت ديگر شدن بيش نيست./مهدي تنساز ************ و
بدانيد مرگ حياتبخش است، و مرگ آخر زندگي نيست، بلكه تبديل صورت زندگي
است. از زندگي آميخته به بلا به زندگي طيبه بيخوف و حزن؛ و اين تبديل به
عقيده علماي اسلام خلع لباس است. آن حقيقت و محتواي «من»، كه ميگويد دست
من و پاي من و اعضاي من و جوارح من، آن «من» لباس خود را كه كالبد و قفس
دنياست از تن مياندازد و لباس بهتري ميپوشد و زندگي بهتري مييابد./حسن احمدي ********* بدانيد
كه مرگ نيستي و فنا نيست، بلكه انتقال از دنياي فاني به دنياي باقي و
پايدار است. مرگ انتقال از جهان كشت و عمل به جهان نتيجه و محصول است./عبدالله غياثي
اين دنياي فاني تمام زرق و برقهايش گذراست، تمام چيزهايي كه ما به آن دل خوش كردهايم و آنچه موجبات سرافرازي ما ميشود سپاس و ستايش خداي يكتاست. /سعيد مرزآبادي فراهاني
**************
از شما ميخواهم كه هرچه ميتوانيد از دنيا كنارهگيري كنيد و خود را به خداوند متعال نزديكتر كنيد. زيرا همه چيز فاني و نابودشدني است بجز خداوند متعال، و بازگشت ما هم به سوي او ميباشد. پس، اين دوران زندگاني را در امور دنيوي سپري نكنيد كه خود شاهد هستيد چسان سريع ميگذرد، و مانند آب رودخانهاي است كه هميشه ميرود و دوباره برميگردد. اما عمر ما ميرود و جاي آن ديگر نميآيد، و از روز حساب بترسيد كه بسيار نزديك است. اين قدر به دنيا نزديك نشويد زيرا كه دنيا مثل آب شوري است كه هر چه آدمي از آن بنوشد تشنهتر ميشود./ حبيب حسين پورخياط
****************
دنيايي كه روز به زوال است چيزي جز معركه آزمايش و ميدان ابتلا نيست. به دنيا نيامديم كه فقط بخوريم و بپوشيم و ... بلكه، به دنيا آمديم تا پرواز كنيم، به دنيا آمديم تا روح و جانمان را به وسيله جسم و بدن نوراني كنيم وبه خدا نزديك شويم. آري، دنيا آزمايشگاهي بزرگ است كه هر كس در آن به نحوي آزموده ميشود و تنها و تنها در اين ميانه آناني روسفيد از امتحان الهي بيرون ميآيند كه دامن صبر و شكيبايي از دست ندهند و بزودي دست از مقاومت برندارند./محمدرضا قرائيان
*************
ما كه يقين داريم هر چه كه مادي است رو به فناست، و بقاياي ماديات در عروج آنه به سوي معنويات است،بنابراين ما انسانها كه مرگ بالاخره يك روز به سراغمان ميآيد «كل نفس ذائقه الموت» چه چيز بهتر از اينكه هر چه داريم و هر چه دنيا به ما وعده داده است به آخرت بفروشيم و در زمره «تريدون عرض الدنيا و الله يريد الاخره والله عزيز حكيم» نباشيم. آري، خداوند عزيز و حكيم به ما ميفهماند: اي بنده جاهل و سركش سعادت اخروي خود را تامين كن، اين دنيا جز محل گذر چيزي نيست. هر كه دل به اين دنيا ببندد آخرت خود را از دست داده، و هر كه آخرت را به دست آورد يقيناً در دنيا رنج و سختي براي او به وجود خواهد آمد. به گفته اميرالمومنين(ع): «الدنيا والاخره كالمشرق و المغرب. اذا قربت من احدهما بعدت عن آخر.» آري، حضرت(ع) دنيا و آخرت را به غرب و شرق زمين تشبيه نموده است كه هر چه به سوي مغرب رويم از مشرق دور ميشويم، و هر چه به سوي مشرق برويم از مغرب دور ميشويم. بنابراين نتيجه ميگيريم كه بايد به وضع زندگي خود بنگريم. اگر در زندگي ما نقص و كمبودي نيست،نه آفت است نه بلا،نه بيماري نه مرض و نه فقر، بنابراين بايد در آخرت خود شك كنيم كه جزو كدامين گروه هستيم؟ آيا به اين سادگي آخرت خود را به دنيا نفروختهايم؟ خدايا، خدايا ترا به عزتت حرارت دنيا را نصيب من و پدر و مادرم بگردان و حلاوت آخرت را نيز به همچنين، زيرا علي(ع) ميفرمايد: «حلاوه الدنيا مراره الآخره، و مراره الدنيا حلاوه الآخره»./محمدرضا باقري نراقي
***********
انسان با كمي انديشه و تدبر و تعمق درمييابد كه موجودي كه دوبعدي و ميتواند هر يك از اين دو بعد و دو مسير را انتخاب كند؛ يكي بعد مادي و حركت در مسير ماديات است، ديگري بعد معنوي و حركت در مسير معنويات. در بعد اول، انسان كارش فقط خوردن و خوابيدن است و انساني كه فقط به اين بعد وجودي خود توجه كند و به آن بپردازد چنان در اين مجلاب گير ميكند كه بعد معنوي را فراموش ميكند و قلوب چنين انسانهايي سياه و كدر ميشود. اما حركت در بعد معنويات برخلاف بعد ماديات است. و در اين بعد است كه انسان خداوند را به رحمانيت و رحيم بودن ستايش ميكند و از ابزار و وسايل مادي براي رسيدن به معنويات و حقايق استفاده ميكند. وانسانها در اين بعد نهايت تلاششان رسيدن به لقاءالله و فاني شدن در وي ميباشد و با كسب فضايلي چون تقويف ايمان،ايثار، شجاعت،بردباري و ... سعي در كامل شدن خود مينمايند./احمدرضا رمزي سراواني
**********
سوگند به مشيت خداوند، رام تو نخواهم شد اي دنيا، از تو دور ميشوم اي دنيا، و ريسمان مهارت را در گردنت مياندازم و از چنگ تو ميگريزم و از دام تو ميرهم و از رفتن به لغزشگاههايت دوري ميجويم. كجا هستند كساني كه تو آنها را با شوخيهاي خود فريفتي؟ كجايت امتهايي كه به زيورهايشان آنها را در فتنه واجبات پروردگارش را انجام دهد و بر مشقات صبر نمايد و چشمش را شب از خواب بشويد حتي اگر خواب بر او غلبه كرد، فرش خود را زمين و دسترش را بالش قرار دهد و زبانش به يادآوري خدايش آهسته زمزمه كند و گناهش از زيادي استغفار از بين برود و جان خود را سپري براي اسلام كند. اينان، از حزب خدا به شمار ميروند، همان حزبالله و حزبالله همانا رستگار است./غلامحسين پازشگر حسنآبادي
**********
روزگار سخت و غريبي را ميگذرانيد؛ راه پر پيچ وخم و طولاني، و توشهاي اندك. بايد رفت و از اين زندان خلاصي يافت. مسلمان زندگي كردن در اين دنيا و عصر مغشوش و پر از فتنهها پايمردي ميخواهد. اميد دارم كه خداوند، به حق شهيدان گلگون كفن، اين توفيق و سعادت را نصيب ما و تمامي خفتگان در فراموشي عنايت فرمايد كه هدايت شويم، و به سوي او راه گيريم و از اين ظلمتكده به منبع نور، صداقت، پاكي، استقامت، از خود گذشتگي، ايثار و فداكاري رسيده و از اين سرچشمههاي الهي سيراب شويم./محمد كريمي
***********
زندگي من در چارچوب تولد، توليد، مصرف و مرگ خلاصه نميشود. اين زندگي براي من نيستي است. اين زندگي، زندگي حيوانات است. زندگي كرم خاكي است. زندگي كه فقط خوردن و خوابيدن باشد و در تمام مدت آن انسان سرش را در لاك خود فرو برده و به مسائلي كه در جامعه ميگذرد بيتوجه باشد و كاري نداشته باشد كه افراد جامعهاش در چه وضعي بسر ميبرند و چه مسائل و مشكلاتي برايشان وجود دارد، براي من مرگ است و زندگي نيست./ اميرحسين سيفي
*************
بدانيد
دنيا رهگذري بيش نيست و انسان هم همينطور است. «الدنيا خلقت لغيرها و لم
تخلق لنفسها» دنيا منزلي از منازل راه تكامل انسان بوده ولي سرمنزل نيست و
شايستگي دلبستگي ندارد، و ميبايست در اين سراي آزمايش آمادگيهاي لازم را
براي زندگي در سراي باقي تحصيل كرد و به سوي مقصد اعلي شتافت.چنانچه مولاي
متقيان امام علي(ع) هم در خطبه خود ميفرمايد: اي مردم، بدانيد كه دنيا
خانه عبور و جهان آخرت خانه قرار است. از گذرگاه خود براي محل اقامت خود
بهره گيريد... دلهاي خود را از دنيا خارج سازيد و از دلبستگي به لذات دنيوي
رها شويد. قبل ازاينكه بدنهاي شما از آن خارج شود و با مرگ آن را وداع
كنيد، شما در دنيا آزمايش ميشويد و براي هدفي غير ازآن خلق گشتهايد و به
مقصد نهايي شما در دنيا نيست./احسان سهرابي كاشاني
همه ما يك روز ميميريم و اين دنيا پايدار نيست؛ اين دنيا محل گذر است. هدف جاي ديگر است كه اگر افرادي كه در اين گذر هستند بتوانند خداوند را از خود راضي كنند و دستورات خداوند را اجرا كنند به آن هدفي كه جايي جز بهشت نيست ميرسند. و آنهايي كه از دستورات خداوند سرپيچي كردند،خداوند آنها را به سزاي عمل خود ميرساند و آنها را از رفتن به بهشت باز ميدارد. پس همه بايد از اين دنيا برويم، چه بهتر كه اين رفتن افتخارآميز باشد. با افتخارترين رفتن هم «شهادت» است. «شهادت» در راه خدا، در راه تحقق بخشيدن به قوانين الهي، در راه حاكميت بخشيدن تمام مستضعفان جهان بر كره زمين؛ و ما معتقديم كه وعده خدا حق است./ حسين رضائي
************
زندگي دنيا كوتاه است و يك روز خواهيم رفت. پس، چه بهتر كه سربلند و سرافراز و سعادتمند برويم تا به چهره و روي امام زمان(عج) و نايب بر حقش و قرآن محمد مصطفي(ص) و اسلام الهي با سربلندي نگاه كنيم. آري، ميرويم اما با كولهباري از گناه، ميرويم تا شايد از سنگيني بكاهيم./ عادل كرمي************
دنيا گذرگاهي بيش نيست، وآخرت كتابي است كه انسان در جهان به دست خود مينويسد، آخرت روزي است كه انسان با دو دست خود آنچه را از پيش ساخته و فرستاده با دو چشم خود ميبيند، و اگر او چيزي نساخته و با دست خالي برود در آنجا به دست او چيزي نخواهند داد. پس، چه بهتر كه در مسيري گام برداريد و عملكردهايتان طوري منطبق بر مسيرتان باشد كه بتوانيد محصول كار خويش را هر چه پربارتر در آخرت درو نماييد./ غفور صمدپور
***********
همه چيز ما در اين دنيا آزمايشي بيش نيست و حالا كه ما ميدانيم اين آزمايش براي آخرت است چرا جان را براي الله ندهيم؟ جاني كه او به ما داده تا ما را در آزمايش قرار دهد و جواب آن روز قيامت، كه روز معاد است، معلوم ميشود. كساني كه گول اين دنيا را خوردهاند بايد روز جزا جوابگو باشند. قسم به الله و كتابش قرآن كه انسان در اشتباه است، مگر اينكه به خدا ايمان آورد و راه امامان را پيشه خود كند و عمل خوب انجام دهد و راه مستقيم، كه راه انبياست، پيش گيرد./ حسن محبي
*************
بدانيد كه خوشي مطلق در اين دنيا وجود ندارد و نكند حب دنيا شما را در بر گيرد، چون حب دنيا از صفات كفار است و در قرآن ميفرمايد: «رضوا بالحيوه الدنيا واطمأنوا بها» كفار به زندگي دنيوي دلخوش شدند و به آن قرار گرفتند./ هاشم كارگشا
**********
ما مسافري بيش در اين دنيا نيستيم، و مرگ هر لحظه بر روي سرمان سايه افكنده است. در قرآن ميفرمايد زماني كه بچه ميخواهد متولد شود دوست ندارد، و جاي خود را در آن فضاي كوچك خوب ميپندارد و هيچ جاي ديگري را مانند آنجا نميپندارد، و پس از تولد بر اين گمان است كه اين دنيا بهترين مكان است و آرزوي آخرت و بهشت ميرسد، ميگويد: كه اي كاش زودتر به اين عالم پا ميگذاشتم. ما هم همين هستيم و ميگوييم كه دنيا بهترين جا براي ماست و قرآن ميفرمايد كه: بالاترين و بهترين جاي ممكن در عالم ديگري است، ولي ما باز برخلاف هميشه ميخواهيم در اينجا بمانيم./ رضا بصيري آق قلعه
**********
آري، بايستي از مظاهر دنيا كه بسياري از پيشنيان را به ضلالت در اين دنيا و عذاب سخت بعد از مرگ كشانده است گذشت. بايد بدانيم كه ما در اين دنيا همچون مسافري ميباشيم كه صبحگاهان بايد ترك مسافرخانه كنيم و به سوي مقصد اصلي بشتابيم؛ و اين دنيا مانند مسافرخانهاي است كه مدتي كوتاه در آن بايد توقف كرد و خداوند مقصد اصلي ما را در آخرت تعيين فرموده است، و اين دنياي فاني و پرفتنها را سبب آزمايش بندگان خويش قرار داده تا كه چهسان عمل نمايند./ محمدتقي حاج محمديزدي
*************
از آنجا كه اين عرصه دنيا، اين وجود و عدم، و اين زندگاني ابتلا و آزمايش الهي است، اينجا (دنيا) مكاني است ظلماني كه هر كس دست به سويي دراز ميكند. و فردايي نوراني است كه مشخص ميگردد آنچه را كه اين دستها كسب كردهاند، و معلوم ميشود چه كشت كردهاند و حصال كشتشان چيست./قاسم رستمي
************
هر وقت قلبتان گرفت به ياد امام حسين(ع) و مظلوميت او گريه كنيد. وقتي دنيا به عزيزترين موجود بر روي خود رحم نميكند، چگونه ميخواهيد به ديگران رحمت و مروت نشان دهد؟ اينجا محل قرار نيست، اينجا محلي نيست كه سرمايه عمرمان را در جهت ساختن و آباد كردن آن صرف كنيم، چرا كه چون نقش بر روي آب ميماند كه اثري به دنبال نخواهد داشت. پس، چه بهتر كه انسان با خدا معامله كند و با او طرف حساب باشد. حال كه قرار است ما را به زور از اين دنيا ببرند،چه بهتر با ميل و با احترام خودمان در رفتن از اين خانه بلا و مصيبت پيشقدم شويم و نگذاريم كارمان به جاهاي وخيم و خراب بكشد و نگذاريم حيثيت فطري و خداداديمان با مرگ در كنج بيغولهها و خرابههاي بظاهر آباد لكهدار شود./ غلامعباس محمدي
*************
بر شماست كه دين را هدف قرار دهيد. از دنيا دوري نماييد و آن را وسيلهاي قرار دهيد براي رسيدن به دين و جلب رضاي خدا. ممكن است در دنياي لذتهاي فراواني موجود باشد و نفس اماره را تحريك كند كه دل به آنها بنديم. اما، ميپرسم كه اين زندگي كه حداكثر 100 سال يا كمي بيشتر است، انسان چقدر ميتواند از آن لذت ببرد كه به اندازه لذت نزديك به خدا باشد، به اندازه دوستي با آفريدگار آن لذتها باشد. پس، خدا را هدف قرار دهيد و دنيا را وسيلهاي براي رسيدن به آن هدف؛ و دوري كنيد از آن چه دور ميسازد شما را از خدا و روي آوريد به كارهايي كه نزديك ميكند شما را با به خدا./ محمد كريمي