نيروي خدا در جبهه
از دوستان و مردم ميخواهم كه جلوي خيانتهاي منافقين، اين مزدوران كثيف امريكا، را بگيريد و نگذاريد بيش از اين به مردم شهيد داده ظلم كنند. دوستان، اگر ميخواهيد سمبلي از نظام واحد جهاني را ببينيد، فقط ميتوانيد در جبههها نظارهگر باشيد. انسانهايي كه تمام مظاهر زندگي دنيوي را كنار گذاشته و فقط به دنبال خداي خود ميگردند و رو به جبههها ميآورند. راستي، چرا خداوند واقعي خود را دركوچه و بازار نميبينند، چرا زن و بچه و زندگي و اقوام و كار و كسب را رها ميكنند و به عشق خداي خود روبه سوي بيابانهاي خرمشهر و شوش و دزفول ميگذارند تا در كربلاي 40 تا 50 درجه، زير باراني از تير و توپ دشمن، معشوق خود را بيابند؟ راستي، چه است كه اينان را اين چنين از نقاط مختلف كشور جذب بيابانهاي دزفول و شوش و خرمشهر و اهواز و جنوبيترين نقاط ايران ميكند كه در آنجا بجنگند؟ چه ضرورت و اجباري به او حكم ميكند كه آنجا برود؟ آيا اصلاً اين چنين جذبة عشقي در كار، در قانونمنديهاي مادّي ميگنجد؟ راستي، آيا جايي را ديدهاي كه بچهها براي رفتن به جبهه، براي كشته شدن، براي شهيد شدن، نوبت بگيرند و هر كدام به حال آن يكي – كه از او زودتر به جبهه رفته- غبطه بخورد؟ كسي كه چند فرزند خودش را رها كرده و در جبهه ميجنگد، آيا فقط براي پس گرفتن چند بيابان بيآب و علف است كه اين چنين زن و بچة خود را رها و جان خود را فدا ميكند؟ هرگز! نيروي ديگري است كه بچهها را روانه جبهه ميكند و آنها رامدّت زيادي در جبهه نگه ميدارد، و آن خداست. ما ميجنگيم تا مبادا خون شهيدان خشك شود، و ميجنگيم تا دل مادران شهيد داده و يتيمان پدر از دست داده را شاد كنيم./حميد درويش پناه