حاج احمد متوسليان - عملياتهاي انجام شده در مريوان - قسمت سوم
چهارشنبه, ۱۴ تير ۱۳۹۱ ساعت ۰۷:۴۸
عملياتهاي انجام شده در مريوان - قسمت سوم
در جريان دومين كنگرة سراسري فرماندهان سپاه در اصفهان، «احمد» طي يك سخنراني پرشور، اشاره اي نيز به نبرد دزلي داشت:
« در منطقة مريوان، دزلي پايگاهي براي كل ضدانقلاب بود كه خوشبختانه توسط برادران ما به طرز معجزه آسايي تصرف شد ما از يك مسيري كه ضدانقلابيون حتي فكرش را هم نمي كردند، شبانه حمله كرديم. چندين ساعت راه پيمايي شبانه بدون استراحت داشتيم تا رسيديم به نقطه اي كه قله هاي پشت روستاي دزلي قرار دارد. هنگامي كه ما به بالاي قله مشرف به دزلي رسيديم. عوامل ضد انقلاب در ساختمان هايشان داشتند خواب هاي خوش مي ديدند. هنوز صبح نشده بود كه ما به خوبي در منطقه مستقر شديم، سلاح هايمان را كار گذاشتيم و درگيري شروع شد»
به گفتة سردار رشيد اسلام حاج همت، بلافاصله پس از فتح دزلي توسط «احمد» و رزمندگان سپاه مريوان:
« جريان ديگري به وجود آمد كه در راستاي آن، ابتدا شيخ عثمان نقشبندي را به شهر بياره عراق منتقل كردند و از آنجا هم او را به بغداد بردند. در بياره رژيم صدام يك كاخ هم در اختيار شيخ عثمان گذاشته بود. او را به آنجا بردند؛ چرا كه مي خواهند توي مشت شان باشد. بعد اسلحه مي فرستند و با اين توجيه كه شيخ دستور داده مسلح شويد، نزديك به دو هزار نفر از مردم ناآگاه را فريب داده، مسلح مي كنند. اين بيچاره ها را فريب دادند و مسلح كردند و به عنوان سپاه رستگاري! آنها را وادار به جنگ در مقابل دولت و پاسداران انقلاب كردند.»
انتقال شيخ عثمان به بغداد در تابستان سال 59، جهت مشاركت در اجلاسي بود كه آمريكا، اعراب مرتجع و بعث عراق، در جهت همگون سازي كوشش هاي تجزيه طلبانه و زمينه چيني براي شروع تجاوز مسلحانة شهريور 59 ارتش عراق به ايران اسلامي برگزار كرده بودند. خصوصاً تذكر اين نكته واجد اهميت است كه به دنبال شكست طرح ننگين كودتاي نوژه و دستگيري عوامل آن، اين اجلاس براي دشمنان جهاني و منطقه اي انقلاب اسلامي، از حساسيت مضاعفي برخوردار بود. بنا به اخبار مندرج در روزنامة لوموند® چاپ فرانسه:
«مخالفان سلطنت طلب ايراني اخيراً، در بغداد كنفرانسي تشكيل دادند. براساس مصوبات اين كنفرانس، كليه امكانات، از سوي دولت عراق در اختيار وفاداران به شاه سابق كه هدفي جز سرنگوني رژيم اسلامي در ايران نداشتند، قرار گرفت. شخصيت مهم و قدرتمند اين دسته از مخالفان، ژنرال غلامعلي اويسي بود كه گفته مي شد قادر است از حمايت 15 چريك كرد، به ويژه از ميان نيروهاي قبايلي كه هنوز به شاه سابق وفادار مانده بودند ]بخوان فرقة نقشبندي، دار و دسته رزگاري و مؤتلفين دموكرات و چپ آنان[، بهره مند گردد.
اين واقعه، با مجموعه اي از سوء قصدها و عمليات خرابكارانه ]عوامل بعث عراق موسوم به خلق عرب![ در خوزستان ايران، همزمان گرديد!»
رقم مكارانه و اغراق آميز 15 چريك كرد، مخصوصاً با توجه به آمار سازي هاي ساخته و پرداختة گروهك هاي ضدانقلاب، از آن ادعاهاي گزافي بود كه تنها مي توانست سر مستكبران خردمند! غربي و عروسك جنگ افروز بعثي آنها را بيشتر از پيش، در خمرة «مكرالله» فرو كند! چرا كه به گفتة حاج همت:
«]ضدانقلابيون[ آمارهاي عجيب و غريبي از منطقه و شعار طرفداران شان به عراق مي دادند تا ارزاق و تجهيزات زيادتري بگيرند و ذخيره كنند. با همين روش، از عراق سلاح هايي خيلي بيشتر از آن حدي كه مورد لزوم شان بود و بايد مي گرفتند، دريافت مي كردندو با اين حساب مي بينيم كه اينها حتي به خود رژيم بعث هم خيانت كرده اند!»
درست همزمان با تحولات موصوف، حركت نيروهاي انقلاب جهت آزادسازي مجدد شهر مهاباد نيز آغاز گرديد. مهاباد به سان اكثر شهرهاي ديگر كردستان، در پي اقدامات خائنانه هيأت حسن نيت بار ديگر به محاصره ضدانقلابيون درآمده بود و در وضعيتي فوق العاده وخيم قرار داشت. علي ايّ حالٍ، با به بن بست رسيدن سر خط هاي اول و دوم توطئة آمريكايي- ارتجاعي اجلاس طائف و در شرف نابودي قرار گرفتن آخرين سنگر كليدي تجزيه طلبان در مهاباد، زمان اجراي سومين و آخرين تدبير نظام سلطة جهاني جهت ساقط كردن انقلاب اسلامي ايران فرا رسيده بود. «احمد» طي سخناني در مورد مجموعه حوادثي كه منجر به تسريع روند اجراي سرخط سوم تدابير اجلاس طائف و آغاز يورش ماشين جنگي رژيم توسعه طلب عراق به خاك جمهوري اسلامي ايران گرديد، از جمله گفته است:
« نكتة قابل توجه ين است كه دو روز پيش از سقوط مهاباد كه در آن زمان، پايگاه اصلي ضدانقلاب در كردستان بود، جنگ علني عراق شروع مي شود؛ يعني وقتي امپرياليزم، از گروهك هاي ضدانقلاب داخلي نا اميد مي شود، دستور آغاز جنگ تحميلي را به عراق صادر مي كند.»
در باب آمادگي رزمي ارتش بعث عراق براي يورش به خاك ايران، طي 15 سال گذشته بسيار گفته و نوشته اند. در اينجا ما تنها به ذكر يكي از اين نوشتارها اكتفا مي كنيم. مجلة فرانسه زبان آفريقاي جوان® مي نويسد:
«در پنم اوت 1980 ]نيمه مرداد 1359[، زمامدران عربستان، در جريان برپايي اجلاس طائف و هنگام استقبال از صدام، درست يك ماه و نيم مانده به شروع جنگ، هدية شاهانه اي به وي دادند. اين هديه، گزارشي تهيه شده از سوي سرويس هاي سري اطلاعاتي آمريكا بود كه در آن به تفصيل، اوضاع اقتصادي، اجتماعي و نظامي ايران تشريح شده بود. حتي بيش از اين! در اين اسناد، واقعيات دقيقي دربارة وضعيت ارتش ايران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهيزات آن كه هنوز قابل بهره برداري است، و نيز اطلاعات متنوع ديگري كه بسيار حساس و محرمانه بود، به صدام حسين هديه شد. خلاصه، اين يك نقشة تهاجم كامل بود!»
با چنين اوصافي، بايد ديد از نظر تدبير دفاعي مناسب، كشور در چه وضعيتي قرار داشت؛ به ويژه آنكه زمام امور اجرايي مملكت، سرپرستي نيروهاي مسلح ايران اسلامي و طراحي سياست كلان دفاعي نظام، يكسره در اختيار جرين تخصص سالار ليبراليزم و سمبل آن بني صدر بود. عجالتاً تأملي داريم بر ماهيت بني صدر و چگونگي رخنة او در سطوح عالي نظام جمهوري اسلامي.
«احمد» به يمن كياست مكتبي و دانش سياسي- مبارزاتي عميق خويش، از همان نخستين روزهاي پيروزي انقلاب تحركات ليبراليزم را با دقت زير نظر گرفته بود و هم از اين جهت، خيلي زود به ماهيت منافقانة بني صدر واقف شد. به همين خاطر نيز، تحليل ظريف و جالبي دربارة روند چهره سازي استكبار و مهره تراشي غرب جهت به انحراف كشانيدن نهضت اسلامي ايران، كه ماجراي بني صدر تجسم عيني اين روند بود، ارائه داده است؛ آنجا كه مي گويد:
« دربارة بني صدر و نحوة نفوذ اين آدم در دستگاه انقلاب لازم است ما دقت زيادي به خرج بدهيم. در همان اوان انقلاب بني صدر مي خواست به يك نحو مردم پسندي خودش را به جريان انقلاب بچسباند و به اصطلاح خودش را روي صحنه بياورد. لذا در همدان يك نطق مغلطه آميزي با چاشني تند حمله به گروهك ها كرد»
سران گروهك هاي ضدانقلاب هم كه به واسطة سنخيت فكري و سياسي مشترك با او، خوب مي دانستند سير ماهوي روند حركت بني صدر چگونه است، بلافاصله عوامل خودشان را راهي اين جلسة سخنراني كردند. آنها هم آمدند و در انظار عموم مردم، وسط سخنراني شروع كردند به فحاشي نسبت به بني صدر او هم از خدا خواسته، نهايت استفاده را از اين مسأله به عمل آورد و بعد هم جرايد وابسته ين قضيه را با آب و تاب منعكس كردند. همين ماجرا باعث شد كه خيلي ها بازي بخورند و گمراه شوند.
حال آن كه حقيقت از اين قرار بود كه ضدانقلابيون قصد داشتند با فحاشي به بني صدر در ملاء عام او را در بين مردم عزيز كنند و چهرة مثبتي از اين آدم منحرف در بين افكار عمومي ملت حزب الله بسازند؛ والا اصلي ترين نقطة اتكاي جريان بني صدر و ديگر ليبرال ها، چنان كه بعدها ديديم، معطوف به سازش و تباني با سران جنايتكار همين گروهك ها بود.
به فاصلة كوتاهي از پايان كار اجلاس طائف و بازگشت صدام از عربستان به بغداد، ارتش عراق عمليات مهندسي وسيعي را در مجاورت مرزهاي جنوبي و غربي ايران آغاز كرد. از آماده سازي پل هاي شناور نظامي در كرانة غربي اروند گرفته تا احداث كانال ها و سنگرهاي بتون آرمه در مجاورت مرزهاي مياني و شمالي خود با ايران
نظر شما