چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۱۶
زندگي نامه، يكي ازانواع كارآمد نشر براي باقي نگاه داشتن ياد وخاطره بزرگان است. ازآنجا كه ازقديم الايام ملتها حفظ نام وياد بزرگان را برخود فريضه مي داشتند، اين فن سابقه اي بس طولاني دارد. درايران باستان قسمتي ازخداي نامه كه بعدها درشاهنامۀ فردوسي جمع آوري شده ونيز بعضي كتيبه ها مثل كتيبۀ بيستون را مي توان ازنوع زندگي نامه محسوب كرد. رسالۀ كارنامه اردشيربابكان به زبان پهلوي نيزنمونۀ ديگري است. درغرب ازقرن اول ميلادي كتابي به نام زندگي هاي موازي به قلم پلوتارك موجود است كه درآن به شرح زندگاني بيست وسه تن يوناني وبيست وسه تن رومي دركناريكديگراست. (انواع نثرفارسي، ص281) درنگارش زندگينامه، بسته به اهدافي كه نويسنده تعقيب مي كند وبه ميزان نوع شخصيت قهرمان زندگي نامه، بخشهايي از زندگيش برجسته ترمي شود وبه عبارت ديگرتكيۀ بيشتري برآن مي شود. چون زندگي نامه همانند طرح اوليه يك داستان است."طرح داستان وشخصيت دو كفه ترازو بيشتر مايلند اعمال وحوادثي رادنبال كنند كه شخصيت شناخته شده آنان انجام مي دهد."(زبان ونگارش فارسي، ص104)

دكترمحمد رضا يوسفي
استادياردانشگاه قم





زندگي نامه، يكي ازانواع كارآمد نشر براي باقي نگاه داشتن ياد وخاطره بزرگان است. ازآنجا كه ازقديم الايام ملتها حفظ نام وياد بزرگان را برخود فريضه مي داشتند، اين فن سابقه اي بس طولاني دارد. درايران باستان قسمتي ازخداي نامه كه بعدها درشاهنامۀ فردوسي جمع آوري شده ونيز بعضي كتيبه ها مثل كتيبۀ بيستون را مي توان ازنوع زندگي نامه محسوب كرد. رسالۀ كارنامه اردشيربابكان به زبان پهلوي نيزنمونۀ ديگري است. درغرب ازقرن اول ميلادي كتابي به نام زندگي هاي موازي به قلم پلوتارك موجود است كه درآن به شرح زندگاني بيست وسه تن يوناني وبيست وسه تن رومي دركناريكديگراست. (انواع نثرفارسي، ص281)
درنگارش زندگينامه، بسته به اهدافي كه نويسنده تعقيب مي كند وبه ميزان نوع شخصيت قهرمان زندگي نامه، بخشهايي از زندگيش برجسته ترمي شود وبه عبارت ديگرتكيۀ بيشتري برآن مي شود. چون زندگي نامه همانند طرح اوليه يك داستان است."طرح داستان وشخصيت دو كفه ترازو بيشتر مايلند اعمال وحوادثي رادنبال كنند كه شخصيت شناخته شده آنان انجام مي دهد."(زبان ونگارش فارسي، ص104)
نوشتن زندگي سرداران شهيد دفاع مقدس، ظرافت خاص ودقت ويژه اي مي طلبد چون هدف اصلي ازنگارش اين نوع كتابها حفظ نام وخاطرۀ آنها با هدف تاثيرگذاري برنسل حال وآينده است. هركدام ازاين دلاورمردان به منزلۀ اسوۀ حسنه اي هستند براي جوانان ونوجوانان ما.
پس لازم است اين هدف درتمام مراحل نگارش نصب العين قرارگيرد. لذا بايد تكيه اصلي بر صفات بارز وبرجستۀ آن مثل شهامت، جوانمردي، ازخود گذشتگي ودلاوري باشد. هر چند هنگام جمع آوري خاطرات وتهيه مواد جهت تنظيم زندگي نامه، تمام ابعاد روحي واخلاقي يك شهيد مطرح مي شود ولي هنگام نشريا درج آن دركتاب بايد دقت لازم مبذول گردد تا بعنوان كتابي كه با تيراژ بالا چاپ مي شود وطبيعتاً دراختيارعموم قرارگيرد؛ لازم است منقح وپيراسته باشد درغيراين صورت نه تنها تاثيرمثبت كه مطلوب نويسنده وناشر است نمي گذارد بلكه تاثيرمنفي آن به مراتب مخرب تر مي تواند باشد.
دراين نوشتار، بنده با بررسي چند زندگي نامه كه درسال جاري منتشر شده است؛ مواردي رامتذكرمي شوم كه ضعفهاي فاحش محتوايي وصوري ومواردي ازنقض غرض رادرمي گيرد. اميد كه نويسندگان عزيز آثارشهداء وناشران محترم كه اكثرقريب به اتفاق ازخانوادۀ بزرگ دفاع مقدس هستند عنايت لازم را مبذول فرمايند.


1- آسيب محتوايي:

الف- موارد ضداخلاق درپشت جبهه:
يكي ازموارد مهم درمعرفي شخصيتهاي شهيد دفاع مقدس، تكيه برسلوك خوب آنان با مردم، پدرومادر، پدر و مادر و خانواده است. دراين راستا، دليلي ندارد خاطرات چندش آور، ضداخلاق وگاه تحقيركننده درمعرض ديد عموم قرار نيست بردرس نخواندن وبيسوادي وكارگري ومكانيكي يك قهرمان انگشت نيست.گفت" اگه مامان بياد مي رم كلاس، چاره نبود. مادربنده خدا يكي دو روز مي رفت مي نشست كلاس اول تا حسن عادت كند.(هم كيش موج، ص14)
برخورد بد باهمسران هم دراولين ملاقات وجلسۀ خواستگاري براي مخاطبان مونث كه بسياراحساساتي هم هستند شايسته نيست: هروقت لازم بدونم به جبهه مي رم. شايد هم ماهها برنگردم. اگرمي خواي با من ازدواج كني، بايد با جبهه وجنگ خو بگيري.(آيينۀ عاشورا، ص21).
سوء استفاده ازبيماري والدين: مريض بودم، خوابيده بودم تو رختخواب گقت: انگشتت رو بده، با خودكاررنگش كرد زد روي كاغذ گفت: تموم شد. رضايت داديد. من شدم پاسدار.
بيان قلدري وگردن كلفتي يك شهيد با يك كاسب كه سهواً دچارلغزش شده؛ خواننده را به ياد رضا شاه ونانواي خطاكارمي اندازد. اين سردار رفته است با دوستانش كله وپاچه بخورد كه: كله داخلش پرازعلف بود. فروشنده گفت: آقا شرمنده، آقا رضا گفت: يا همۀ كله را خالي مي كني(توي سطل) يا خودت را داخل ديگ مي اندازم. فروشنده به التماس افتاد گفت: آقا ببخشيد شرمنده ام. آقا رضا گفت: نه نمي شود. اگر تمام كله را خالي نكني خودم كله ات را مي كنم و مي اندازم درديگ! (آشناي ،ص57).

ب) موارد ضداخلاق درجبهه:
گاه براي نشان دادن صغرسن بسيجيان وشرح جنگاوري آنان مطالبي بيان شده كه بيشترضد اخلاقي است ومنفي. مثلاً: گرداني مركب از نيروهاي صفركيلومتر، نيروهاي كم وسن سالي كه بين اول وسوم راهنمايي بودند وتازه ازپشت ميز مدرسه ها يا ازكنار پدر و مادرشان جدا شده بودند.(آشناي بهشت، ص48). و: جالب اينكه بعضي از فرمانده ها،اين بچه هاي سيزده چهارده ساله را با شليك هوايي بيدار مي كردند براي نماز. مثل اينكه قيامت شده درصور مي دميدند.(تبسم نسيم، ص61)
بيان شوخيهاي بين رزمندگان كه جنبه هاي بدآموزي دارد؛ مناسب نيست، چون هدف تعليمي كتاب را تحت الشعاع قرارمي دهد: مقداري خرده يخ دستش بود مي انداخت تو يقۀ بچه ها به هول از خواب مي پريدند. مي ديدند صوفيه. (هم كيش موج، ص109). صدايش(خروپف) راضبط كرد ازهركسي مي پرسيد اين صداي چيه، يكي مي گفت: جرثقيله، تراكتوره، كسي باور نمي كرد اين صداي نخراشيده صداي خروپف فلاني باشد.(همان، ص54).
بيان روحيات افراد وحتي گفته هاي آنان بدون درنظرگرفتن شرايط بيان آن سخن يا به اصطلاح شان گفتن آن خوب نيست بويژه مسائلي مثل: گفت: ولش كن، عيبي نداره، من به ثبت هرعراقي، هرشب دوسه تا موش مي كشم.(آشناي بهشت، ص53). يا به او گفتم: حاج علي! الحق كه تو چرچيل هستي! (شب وصال، ص77).
نمونۀ ديگر: صدا زد عباس! پسته هاتو بخور كه الان نزديك شهادتمونه! (آشناي بهشت، ص25).
نمونۀ ديگر: هركس را مي ديد كه مقداري موي سرش بلند شده، اورا با اصرار مي نشاند ومشغول كوتاه كردن موهاي او مي شد. يكي دوبارهم كاربه جاهاي باريك كشيد ولي او دست بردارنبود. زيبايي وتميزدرآوردن برايش مطرح نبود. فقط مي خواست كاري كرده باشد.(شب وصال، ص78).
نمونۀ ديگر: يك روز لجبازي پيش آمد. شهيد عبدي تا غذايش را مي خورد، مي نشست وظرفهاي كثيف را پرت مي كرد وسط سنگريا اينكه با پتو آنها را پاك مي كرد. مي گفتيم حاجي بچه ها مريض مي شوند مي گفت: من بايد روي شما را كم كنم! (آشناي بهشت، ص55).

ج- طرح موضوع شهادت طلبي:
به ياد داريم كه امام (ره) به كرات فرمودند: نگوييد براي شهيد شدن به جبهه آمده ايم؛ بگوييد براي انجام تكليف آمده ايم. چون ازاين سخن سوء برداشت مي شد وشمنان سعي درمنفي جلوه دادن جهاد ما داشتند. درچند مورد مشاهده شد كه مولف زندگي نامه درست به تبيين اين موضوع پرداخته است: من قصد ازدواج نداشتم. شنيدم هركسي زودتر ازدواج كند زودتر شهيد مي شود. تصميم گرفتم ازدواج كنم. (آشناي بهشت، ص21)
يا: جواب داد با اين برادرت چپ مي روي راست مي آيي مي گويي چرا شهيدش نكردي. عرضه داري خودت شهيدش كن. باخنده گفت: براي اين مي گويم شهيدش كن كه من بروم بنياد شهيد يك يخچال يا فرش تحويل بگيرم.(شب وصال،ص 101)
د- حماسي نبودن لحن ومطالب كتاب:
ازآنجا كه اين قسم كتابها، زندگي نامه سردارشهيد است طبعاً تكيه بايد بيشتر برزندگي جنگي آنان باشد. هرچند بين جبهه وخانواده منافاتي ندارد ولي بهتر است خاطرات جبهه وجنگ به جاي اينكه اززبان همسرشهيد نقل شود كه خود نيز با واسطه ازديگران شنيده، مستقيماً اززبان همسرشهيد نقل مي شود كه خود نيزبا واسطه از ديگران شنيده، مستقيماً اززبان همرزمان شهيد باشد. ازطرفي وقتي ناقل خاطره خود جزو حماسه سازان نباشد، لحن حماسي آن نيز بدل به لحن احساسي وعاطفي مي شود.مثل كتاب آيينۀ عاشورا كه گويي مخاطب خود راگم كرده است. يا كتاب اشك سيد، كه كلاً غيرحماسي است. ازطرفي حجم كتاب نيزمحل تامل است چون بيش از60 صفحه اختصاص به خانواده دارد وكمتراز50 صفحه ازنگاه همرزمان است. دركتاب آشناي بهشت، نه تنها خاطرات خانواده زياد نيست كه جذاب نيست فقط خاطرات ازدواج شهيد خوب است. شب وصال هم چنين وضعي دارد چون نويسندۀ زن مي خواهد خاطرات حماسي جنگ را بنويسد.
هـ - بيان اصطلاحات ورموز نظامي:
بيشترمتذكرشديم كه نويسندۀ قبل ازنوشتن، بايد مخاطبش رابشناسد تا دچارسردرگمي نشود. ازطرفي بازتاب برخي ازجنبه هاي جنگ شايد هنوزبنا برمصالح وملاحظاتي جايز نباشد. مثلاً اعزام نيروهاي سپاه به جنوب لبنان در قالب يك حركت فرهنگي براي سازماندهي نيروهاي حزب الله بود نه جنگ علني با اسرائيل: درسال 62 به لبنان وسوريه عزيمت كرد وصهيونيستها به مبارزه پرداخت. (شب وصال، ص8).
يا: بدون اينكه به ارتش لبنان خبربدهيم؛ قرارگذاشتيم با چندنفرازدوستان به ان طرف آب برويم... وارد پاسگاه مرزي ارتش اسرائيل شديم.( همان، ص32). دركتاب آشناي بهشت (ص44تا47) يك عمليات كاملا نظامي را تشريح كرده است ومعلوم نيست مخاطب اين بخش كيست ونيزاصطلاحات نظامي بدون توضيح مثل: دوشيكا، شليكا، كلاش، تك ايذايي، كوبيدن جاده به معني گلوله باران.

و- خارج از موضوع بودن بخشي از كتاب:
بعضي مواقع نويسنده مطالبي نوشته كه نبودش لطمه اي به متن نمي زند يا بعضاً بهترنيزهست. معلوم نيست خوف كم شدن حجم كتاب را داشته يا نمي خواسته است چيزي حذف شود.
بعض موارد نيزبه داستان سرايي پرداخته كه ازاصل زندگي نامه دورافتاده است. نمونۀ خوب آن دركتاب لوطي وآتش مشاهده مي شود. يكي داستان مفصلي درباره آتش سوزي درخانۀ محقري نوشته شده كه لوطيهاي محل نيزترسيدند وآخرسريك بچه خردسال كه بعدها معلوم مي شود كيست، آن را خاموش مي كند.(ازص13تا24) . ازطرفي به قدري منوچ لوطي بزرگ شده كه نوجوان شهيد (باقري) كم رنگ است. حدود دوازده صفحه با يك موش چاق ودمبه اي بازي مي كند كه هيچ ارتباطي با موضوع ندارد وشخصيت قهرمان اصلي خرد شده است.(لوطي وآتش، ص63تا71).


2- آسيب هاي ضروري:
موارد فوق، آسيبهايي بود كه ازنظرمحتوايي برفن زندگي نامه نويسي سرداران شهيد وارد است، اما آسيبهايي كه ازنظرصوري وارد مي شود وبيشترمتاثرازمولف ونويسنده است. فراوان است ذيلاً به چند مورد اشاره مي گردد.

الف- ضعف تاليف: كتاب شب وصال، ده صفحۀ اولش كه مقدمۀ است شماره صفحه ندارد وازصفحۀ يازده شروع مي شود. افتادگيهاي فراوان وحروف چاپ نشدۀ آن كم نيست.
موضوع با حجم كتاب تطابق ندارد به طوري كه بخش اول كتاب كه اختصاص دارد به زندگي شخص دارد؛ دو و نيم برابربخش جبهه وجنگ آن است. به عبارت ديگر، بخش سوم كتاب(ازص71تا آخر) بسياركوتاه وبه شهادت شهيد پرداخته است.(ص40) خاطرات لبنان وجبهه وجنگ وازدواج وخاطرات خانواده به هم آميخته است.
كتاب آشناي بهشت نيزازاول تا صفحه 12 شماره صفحه ندارد.(ص24) عنوان صفحه:"پسرعموي شهيد وازدواج آقا رضا." يك خاطرۀ چهارسطري بي ارتباط را دربردارد. كتاب اشك سيد بدون مقدمه وبدون معرفي اجمالي شهيد است وباعنوان: ازنگاه بردارشروع مي شود. كتاب لوطي وآتش دربارۀ زندگي شهيد حسن باقري است ولي تاصفحه 25 هيچ نامي ازقهرمان برده نمي شود تا اينكه با دانشجويي به نام غلامحسين افشردي روبه رو مي شويم ودرصفحه 61 تازه نويسنده متوجه مي شود كه بايستي بگويد حسن باقري نام مستعار غلامحسين افشردي است. دركتاب تبسم نسيم، خاطره ها نظم منطقي وتوالي زماني درستي ندارد. اول خاطرات جبهه آمده، بعد ساواك ومبارزات قبل ازانقلاب وپس ازآن مدرسه. كتاب درد نوشان بلا، بسيار سطحي وعاميانه است مثل اينكه عين مصاحبه را از نواركاست روي كاغذ پياده كرده باشند.
ازموارد ديگرضعف تاليف سستي جمله بنديهاست. مثلاً:شهيد رضا عبدي درمقطعي از دوره هاي كلاسيك نظامي وجنگي را نگذارنده بودند تشكيل داده بودند! (آشناي بهشت، ص9). تغيير لحن نوشتارازمحاوره ونثرعاميانه به نثررسمي نيزازديگر موارد است كه دركتاب شب وصال صفحه 12 به نقل ازپدرشهيد وصفحه 31 به نقل ازمادرشهيد ديده مي شود.

ب- غلطهاي املايي ونگارشي:
وجود غلطهاي املايي ونگارشي، علاوه براغلاط مطبعي لزوم استفادۀ ناشران ازآثارشهدا را از اهل فن يا لااقل يك ويراستارادبي دو چندان مي نمايد. غلط هايي مثل روزمره گي وفيض عظماي شهادت درمقدمۀ (آشناي بهشت)، سرما مثل اكسيژن ماسيده فضاي كوچه راپركرده بود.(لوطي وآتش، ص13) وخنده وريسه وبي گدال به اب زدن درهمان كتاب وعبارت داد وحوار(دردنوشان بلا،ص17). مشتي از خرواراست.

ج- تغييرزمان فعل وتغييرضمير:
از اغلاط فراوان موجود دركتابهاي بررسي شده، تغييرزمان فعل ازگذشته به حال وبالعكس ونيزتغيير ضميرازمفرد به جمع وعدم رعايت تطابق مفرد وجمع بودن فاعل وفعل است. همان چيزي كه درآغازين سالهاي تحصيل به هر فارسي زباني آموخته مي شود. مثال براي تغييرزمان فعل ازگذشته به حال ومجدداً ازحال به گذشته.
سيد بيشترشباهنگام درپي شعارنويسي بود. يك شب درحال نوشتن شعاردرچنگ ماموران گرفتارمي شود. گويا اول شب زده بوده كه دستگيرشده بود. من مي دانستن كه ابراهيم بيرون است. نمونه براي عدم تطابق ضمير:شما موظفيد نوك پيكان عملياتي را به عهده بگيري.(آشناي بهشت ص42). دانش آموز بود ولي شده بودند يك سپاهي. ازمدرسه مي امد پادگان ازپادگان مي رفتند مدرسه .(نبسم نسيم، ص55).

د- استفاده ازالفاظ ركيك وكنايات زشت:
دركتابي كه براي يك سردارشهيد بهنوان يك اسوه جاويد مقاومت نوشته مي شود؛ شان آن سردارحفظ وحرمت قلم درحد خودش رعايت شود. نبايد ولوبراي خرد ركردن شخصي چون بني صدر، ازالفاظ زشت كه درشان كتاب نيست استفاده شود. درماجراي آمدن بني صدربه مناطق جنوب نوشته است: دوتا سرباز زچرتي داشتند ازدرخت مي رفتند بالا. دژبان مي خواست آن دونفرراپرتابشان كند تا مثل تاپاله له ولورده شوند. واضح است كه پاچه گرفتن كارسگ است. نمونه ديگرولي ملايم تر: زيرپلك هايش چوب كبريت گذاشته بود كه خوابش نبره .(تبسم نسيم، ص112).
درخاتمه متذكرمي شوم نوشتن زندگي نامه وخاطرات دفاع مقدس، ظرافتهاي خاصي دارد وبايد هنگام نگارش آن به تمام ابعاد اجتماعي، فرهنگي، سياسي وحتي نظامي توجه لازم مبذول گردد. چه بسا خاطره اي ازيك شهيد براي اهل جبهه عادي وشيرين باشد، ولي براي نسل ناآشناي با فرهنگ دفاع مقدس علاوه بربدآموزي، موجب استهزا وهتك حرمت شهداي گرانقدر گردد. نويسنده سعي مي كند سرداربزرگ را مثل يك اسطوره واسوه براي نسل جوان معرفي كند. ناگهان با ذكر يك خاطرۀ نامناسب، آن اسطوره درذهن مخاطب كه نوعاً جوانان ونوجوانان هستند مي شكند وخرد مي شود. ازطرفي ذكراين گونه مطالب با توجه به بزرگي آن شخصيت، مي تواند ابعاد تخريبي ومنفي بيشتري برجا بگذارد. نكتۀ آخراينكه حتي المقدور سعي شود درنگارش اين آثاربه اهل فن مراجعه شود كه به نظرحقيربهترين افراد، صاحبان قلمي هستند كه خود اهل جبهه وجنگ نيز باشند.




فهرست منابع
1- احمدي گيوي، حسن و... زبان ونگارش فارسي، انتشارات سمت، چاپ چهارم، تهران، 1371.
2- ايراني، كاظم. اشك سيّد(زندگي نامه شهيد سيدابراهيم كسائيان)، كميتۀ انتشارات ستاد كنگرۀ شهداي لشكر10 سيدالشهداء، چاپ اوّل، 1384.
3- پروين قدس، بهزاد. دردنوشان بلا(زندگي نامۀ شهيد حسن، حسين وعباس صابري). ناشرنسيم حيات ونشرحرير، چاپ اوّل، 1384.
4- حسين زاده، عاي اصغر. آيينۀ عاشورا(زندگي نامۀ شهيد حسين محمد عليپوركناري) به روايت همسر، ناشرنسم حيات ونشرحرير، چاپ اوّل، 1384.
5- رستگارفسايي، منصور. انواع نثرفارسي، انتشارات سمت، چاپ اوّل، تهران، 1380.
6- روان بخش، مريم. شب وصال(زندگي نامۀ شهيد علي دل هنر)، كميتۀ انتشارات ستاد كنگرۀ شهداي لشكر10 سيدالشهداء، چاپ اوّل، 1384.
7- صيفي كار، محسن. تبسم نسيم(زندگي نامۀ شهيد صمد يونسي)، ناشرنسيم حيات ونشرحرير، چاپ اوّل، 1384.
8- صيفي كار، محسن. هم كيش موج( زندگي نامۀ شهيد حسن صوفي)، ناشرنسيم حيات ونشرحرير، چاپ اوّل، 1384.
9- مخدومي، رحيم. لوطي وآتش(زندگي نامۀ شهيد حسن باقري)، ناشرنسيم حيات ونشرحرير، چاپ اوّل،1384.
10- قرباني، زهرا. آشناي بهشت(زندگي نامۀ شهيد رضا عبدي)، كميتۀ انتشارات ستاد كنگره شهداي لشكر10 سيّدالشهداء، چاپ اوّل، 1384.


منبع : كتاب نامه پايداري – مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري – كرمان - 1384
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده