جايگاه مفهوم شهادت در داستان هاي جنگ
يکشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۰۵:۵۳
حوادث عظيم و رويدادهاي تكان دهنده اي كه زندگي و تاريخ يك ملّت را متأثّر و دگرگون مي كند، بي ترديد، فرهنگ، هنر، ادبيات و حتي بينش ها و نگرش هاي مردم آن كشور را نيز در ابعادي گسترده دگرگون مي كند. دفاع هشت سالة اعتقادي و يكپارچة مردم دلاور اين سرزمينِ حادثه خيز، در طول دو سه دهة اخير، بزرگترين رويداد تاريخي كشور ما به شمار مي رود. اين جنگ با جوهره اي تدافعي، معنوي و آزادي خواهانه تأثيرات شگفت انگيزي بر جوانب گوناگون زندگي اجتماعي، سياسي، مذهبي، فرهنگي، ادبي و حتي شخصي مردمان اين مرز و بوم بر جاي نهاد و با دگرگون كردن زندگي و زمانه، ادبيات را نيز كه آيينة زمان است، دچار دگرگوني و تحول كرد؛ و از آنجا كه ادبيات هر دوره اي، با حوادث و مسائل آن عصر رابطه اي ناگسستني دارد و در بازنمايي و انعكاس زير و بم هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، و تاريخي جوامع انساني نقشي محوري ايفا مي كند؛ دفاع مقدس نيز باعث پديد آمدن جريان ادبي گسترده و نيرومندي در كشور گرديد. با حادث شدن اين رخداد پرتلاطم و دردانگيز، نويسندگان ادبيات داستاني جنگ در ثبت و درج هنري آن، از همان روزهاي آغازين جنگ، كه فضايي سرشار از شور و التهاب بر كشور حاكم بود، تا واپسين لحظه هاي نبرد و حتي تا هم اكنون، كه تفاوتهاي فراواني در شيوة نگاه و نگرش هنرمندان و مردم نسبت به جنگ ايجاد شده است، دست از تلاش و نوشتن برنداشته اند تا بتوانند هم ريشه و هويت تاريخي اين ملّت را به هنگام وزش تندبادهاي حادثه هاي هول انگيز استوار و ماندگار كنند و هم راه نوي در برابر ديدگان نسلهاي نو به نوِ آينده بگشايند و مرزهاي رهايي و رستگاري را به آنان نشان بدهند.
از آنجا كه اگر بخواهيم همة رويدادهاي بزرگي را كه در تاريخ زندگي پديد آمده و در صفحات تاريخ ثبت شده است، مشخص و ارزيابي كنيم، هيچ كدام از آنها ارزشمندتر و با اهميت تر از شهادت نيست؛ ما نيز دراين مختصر، از ميان بيش از صدها رمان و داستان مربوط به جنگ در ايران، ناگزيريم تنها به شمار اندكي كه داراي ارزش ادبي قابل قبولي هستند و به جايگاه شهادت در ادبيات پايداري كشورمان پرداخته اند، اشاره كوتاهي بنماييم.
چكيده
حوادث عظيم و رويدادهاي تكان دهنده اي كه زندگي و تاريخ يك ملّت را متأثّر و دگرگون مي كند، بي ترديد، فرهنگ، هنر، ادبيات و حتي بينش ها و نگرش هاي مردم آن كشور را نيز در ابعادي گسترده دگرگون مي كند. دفاع هشت سالة اعتقادي و يكپارچة مردم دلاور اين سرزمينِ حادثه خيز، در طول دو سه دهة اخير، بزرگترين رويداد تاريخي كشور ما به شمار مي رود. اين جنگ با جوهره اي تدافعي، معنوي و آزادي خواهانه تأثيرات شگفت انگيزي بر جوانب گوناگون زندگي اجتماعي، سياسي، مذهبي، فرهنگي، ادبي و حتي شخصي مردمان اين مرز و بوم بر جاي نهاد و با دگرگون كردن زندگي و زمانه، ادبيات را نيز كه آيينة زمان است، دچار دگرگوني و تحول كرد؛ و از آنجا كه ادبيات هر دوره اي، با حوادث و مسائل آن عصر رابطه اي ناگسستني دارد و در بازنمايي و انعكاس زير و بم هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، و تاريخي جوامع انساني نقشي محوري ايفا مي كند؛ دفاع مقدس نيز باعث پديد آمدن جريان ادبي گسترده و نيرومندي در كشور گرديد. با حادث شدن اين رخداد پرتلاطم و دردانگيز، نويسندگان ادبيات داستاني جنگ در ثبت و درج هنري آن، از همان روزهاي آغازين جنگ، كه فضايي سرشار از شور و التهاب بر كشور حاكم بود، تا واپسين لحظه هاي نبرد و حتي تا هم اكنون، كه تفاوتهاي فراواني در شيوة نگاه و نگرش هنرمندان و مردم نسبت به جنگ ايجاد شده است، دست از تلاش و نوشتن برنداشته اند تا بتوانند هم ريشه و هويت تاريخي اين ملّت را به هنگام وزش تندبادهاي حادثه هاي هول انگيز استوار و ماندگار كنند و هم راه نوي در برابر ديدگان نسلهاي نو به نوِ آينده بگشايند و مرزهاي رهايي و رستگاري را به آنان نشان بدهند.
از آنجا كه اگر بخواهيم همة رويدادهاي بزرگي را كه در تاريخ زندگي پديد آمده و در صفحات تاريخ ثبت شده است، مشخص و ارزيابي كنيم، هيچ كدام از آنها ارزشمندتر و با اهميت تر از شهادت نيست؛ ما نيز دراين مختصر، از ميان بيش از صدها رمان و داستان مربوط به جنگ در ايران، ناگزيريم تنها به شمار اندكي كه داراي ارزش ادبي قابل قبولي هستند و به جايگاه شهادت در ادبيات پايداري كشورمان پرداخته اند، اشارة كوتاهي بنماييم.
مقدمه
بقا و دوام هر ملت و جامعه مرهون و مديون پايمردي ها و از خودگذشتگي هاي آن ملت و آن جامعه است و چه بسا ايستادگي و از خودگذشتگي هاي افراد آن جامعه، بيداري و سرافرازي را براي آن جامعه به ارمغان آورده است. با نگاهي اجمالي به تاريخ ملل درمي يابيم كه چنانچه ملتي از فرهنگ ايثار و شهادت برخوردار بوده اند، پيروز و سربلند باقي ماندهاند. مكتب انسان ساز اسلام، شهادت را حياتي ابدي مي شمارد و در قرآن شريف چنين مي فرمايد: «ولا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»: «كساني را كه در راه خدا كشته مي شوند مرده نپنداريد، بلكه زنده اند و در نزد خداوند روزي مي خورند». همين مكتب و همين قرآن براي مسلمانان بهترين الگو و نمونه درجهاد في سبيل الله است. در نقش ادبيات در تهييج و ترغيب رزمندگان اسلام، همين بس كه پيامبر(ص) عظيم الشأن اسلام در جنگ ها، زماني كه لشكر كفر با رجزخواني به ميدان جنگ مي آمد، با كلامي موزون و موجز شعاري را سر مي دادند و به لشكر القا مي كردند و همين امر موجب پيروزي و سرفرازي لشكر اسلام مي شد. پيامبر مي فرمود: چنانچه كشته شويد، به بهشت خواهيد رفت و چنانچه پيروز گرديد و زنده بمانيد، سرفراز خواهيد شد. در نهضت مقدس حضرت سيدالشهدا(ع) نيز نمونه هاي بارزي از نقش ادبيات را در تهييج و ترغيب لشكر اسلام و تضعيف لشكر كفر مشاهده مي كنيم.
پيشينة بازتاب جنگ در ادبيات به دوران كهن و روزگار اسطوره ها و حماسه ها بازمي گردد؛ به طوري كه سهم قابل توجهي از شاهكار هاي ادبي جهان با موضوع جنگ خلق شده است،كه در اين زمينه مي توان ده ها اثر را نام برد كه نويسندگانش با دستمايه قرار دادن جنگ، تصويري از انسان ستيزه جو و صلح جو را به نمايش گذاشته اند. اما جنگ هشت ساله اي كه به ميهن ما تحميل شد، به عللي با جنگ هاي متعارف جهان تفاوت داشت. جنگ هشت ساله ما تجاوز آشكار ارتشي مجهز با پشتوانه سياسي و نظامي چندين كشور بود، آن هم در برابركشوري كه تازه به استقلال رسيده وتحول بزرگ انقلاب را پشت سر نهاده بود و با مشكلات خاص يك انقلاب نوپا هم روبه رو بود. آميختگي فرهنگ ديني و روحيه مقاومت و همت مردمي در برابر متجاوزان، شكلي از جنگ را پديد آورد كه شايد كمتر شباهتي به جنگ هاي ديگر جهان پيدا مي كرد. فرهنگ شيعي وعلوي متأثر از وقايع تاريخي، بويژه عاشورا، جوهره خاصي به اين جنگ بخشيد وآن« فرهنگ شهادت» بود.
جنگ، دوزخ عواطف عالي انساني، نابودگر آرامش و آسودگي زندگي و « صرفگاه عظيم جانها و مالهاست.» (خادمي كولايي، بي تا، ش111). شايد براي پرهيز از اين تابوي بزرگ معرفت بشري است كه در فرهنگ كشور ما در بيشتر اوقات به جاي اين واژه از تعبير«دفاع مقدّس» بهره جسته مي شود؛ با اين همه گاهي انسانها ناگزير مي شوند كه بجنگند تا به آشتي و امنيّت دست يابند. در چنين موقعيتي ادبيات به عنوان قلمرو اصلي ارزشها و انديشه ها، ضمن تقويت روح جمعي حماسه و ايثار به نمايش هنريِ التهاب ها، تب وتاب ها و هيجانات شورانگيز ملت ها در برهه هاي حساس و حياتي نبرد كه عموماً با مصائب و متاعب فراواني همراه است، مي پردازد. بدون شك، ادبيات داستاني، پاره اي جدايي ناپذير و درعين حال گسترده ترين عضو پيكرة ادبيات دفاع مقدس است.
جنگ يا ايثار نقشي محرك و كنشگر در خلق ادبياتي با مضمون جنگ و ايثار داشته اند، ولي صرفاً نمي توانيم بگوييم كه ادبيات در اين بازي علت و معلولي، نقش معلول را ايفا مي كند و تنها ميتواند در اين ميان تأثير پذيرد؛ بي آن كه تعاملي دو سويه صورت گيرد. ادبيات نيز مي تواند عاملي تأثيرگذار بر جريان جنگ ها، ايثارگري ها و مرگ بر سر آرمان ها باشد.البته، از انصاف نيز نبايد دور شد كه براستي در بيشتر موارد اين ادبيات بوده است كه از جريان عظيمي چون جنگ و به تبع آن پيامدهايش، همچون ايثار و فداكاري تأثير گرفته و آن تأثيرات را به شيوه اي هنري بازتابانده است. درتاريخ بسيار ديده ايم كه جنگ ها و فداكاري ها و رنج هاي مردم درگير در جنگ به آفرينش آثار ادبي منتهي شده باشد، اما نمونه هاي اندكي را مي توانيم برشماريم كه در برانگيختن ايثار و فداكاري همگاني به گونه اي مؤثر افتد كه فرجام پيكاري را رقم زند.
شهيد و شهادت در لغت و اصطلاح
شهيد و شهادت از ماده « ش ه د » اخذ گرديده است. شهد در لغت معاني كاربردهاي متعددي دارد. مصدر شهادت به معناي حضور، علم به امور ظاهري، شهادت دادن خبر قاطع دادن، مشاهده نمودن و برخي معاني مشابه به ديگر است. شهيد كه جمع آن شهداست، بر وزن فعيل به معني فاعل بوده، گاه در تأويل به معني مفعول نيز به كار مي- رود(ابن منظور، 1405). دراصطلاح اسلامي، شهيد كسي است كه در راه خدا كشته مي- شود و يا مجاهدي است كه درطريق حق جان مي سپارد(همان). جرجاني در كتاب تعاريف خود (ص108) در باب واژه شهيد چنين آورده است:
« هو كل مسلم طاهر بالغ قتل ظلما و لم يجب بقتله مال لا يرتت اي لم يصبه شيء من مرافق الحياة». بنابراين تعريف، شهيد مسلمان پاك نهاد بالغي است كه از سر ظلم و بدون چشمداشت مادي جان سپرده باشد.گفته مي شود شهيد را از آن جهت شهيد گفته اند كه چون فرشتگان گواه بهشت اويند يا چون او زنده است و نمي ميرد، گويي كه شاهد و حاضر است، يا از آن رو كه دركار خدا گواه حق بود تا جان باخت، يا چون به خاطر جان سپاري در راه خدا شاهد كرامت الهي است(همان).
شهادت در راه خدا شامل كشته شدن در ميدان نبرد ، ترور و سوء قصد دشمنان نسبت به مؤمنان، كشته شدن دردفاع ازجان، ناموس و مال در هر مكان و زمان مي شود (قرائتي، 1377: 308).
شهيد و شهادت در ادبيات ديني
ادبيات ديني با اين واژه تعامل بسياري دارد. در قرآن كريم ماده شهد 150 بار به صورت مشتقات مختلف ذكر شده كه واژه شهيد 35 بار و جمع آن شهدا 20 بار و مثناي آن شهيدين 1 بار به كار رفته است. علاوه برآيات قرآن، روايات اسلامي نيز در پرداختن به موضوع شهيد و شهادت، از چنان غنايي برخوردارند كه خود تحقيقاتي مفصل و مستقل مي طلبد. وسايل الشيعه، مستدرك، بحارالانوار، ميزان الحكمه، نورالثقلين،كنزالعمال و ديگر منابع اسلامي با بهره گيري از كلام پيامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع)، ديدگاه ديني را در باب بار معنايي كه واژگان شهيد و شهادت ازآن برخوردار است و اجر منزلتي كه اسلام براي شهيد بر مي شمارد، تبيين نموده اند(همان،ج2: 226-228).
اگر بخواهيم تمام رويدادهاي بزرگي را كه در تاريخ زندگي به وجود آمده و در صفحات تاريخ ثبت شده، مشخص و ارزيابي كنيم، هيچ كدام از آنها ارزشمندتر و با اهميت تر از مسأله شهادت نيست. شهادت تنها از خودگذشتگي و فداكاري نيست، بلكه عبارت است ازخود گذشتگي و فداكاري توأم با بيداركردن و زنده نمودن تمام افراد انسانها از حالت خفتگي و بي توجهي، لذا شهيد با واسطه شهادتش خون در رگ و پيوند افراد مرده و خفته اجتماع تزريق مي كند و آنها را زنده و بيدار مي سازد.
به طور كلي، مفهوم شهيد و شهادت داراي دو ركن اساسي: است: نخست اينكه شهادت با آگاهي كامل صورت مي گيرد؛ يعني شخص خودش آن را انتخاب مي كند، در ثاني في سبيل الله است. وجود همين دو ركن، شهادت را از ساير مرگها متمايز كرده و ارزش آن را مشخص نموده است. خداوند كريم مي فرمايد: هر گاه بنده اي ملاقات با من را دوست بدارد، ملاقات او را دوست دارم. پيامبر گرامي (ص) درباره ارزش شهادت فرمود: شريفترين مرگها شهادت است. امام علي (ع) نيز در اين باره فرمود: پربركت ترين، شرافتمندترين، با شكوه ترين و گرامي ترين مرگها، كشته شدن در راه خداست. البته «شهادت» انتخاب اول است، جهادگر ابتدا به پيروزي مي انديشد و در مرحلة بعدي آرزوي شهادت مي نمايد. به فرمودة علي (ع) در دعاي قبل از جنگ، « اگر بر دشمن، پيروزمان ساختي، ما را از تجاوز بركنار دار و بر راه حق استوار فرما، و چنانچه آنها را بر ما پيروز گرداندي، شهادت را نصيب ما بفرما و ...» (نهج البلاغه، خطبه 171) وظيفه ما اينست كه از ارزشها و آن چيزهايي كه شهداي ما به خاطر حفظ آنها جان خويش را نثار كرده اند، محافظت نماييم و به آنها پايبند باشيم.
ادبيات داستاني و جنگ
يكي از گونه ها يا به اصطلاح ژانرهاي مهم ادبي در هر كشور، ادبيات جنگ آن كشور است. ملل گوناگوني كه تاريخ آن ها به پديدة جنگ نيز مبتلا بوده، به آفرينش ادبياتي در اين باره دست زدند كه به فراخور نقش و موضع گيري كه در جنگ داشتند، به عناوين متفاوتي شناخته شد: ادبيات دفاع كبير ميهني (روسيه)، ادبيات مقاومت (فرانسه)، ادبيات جنگي (ايالات متحده)، ادبيات ضد جنگي (آلمان پس از جنگ)، ادبيات دفاع مقدس و يا پايداري( ايران ) و...
ترديدي نيست كه پاي ادبيات ديرزماني است در مقولة جنگ گشوده شده و هميشه يك تم اساسي براي داستاننويسان جهان بوده است. داستانهاي بسياري را ميشناسيم كه جنگ اگر نه تمامي موضوع كه بخش عمدة اثر داستاني را شامل ميشود، اما لزوما همه نويسندگان داستانهاي جنگي از نزديك شاهد وقايع جنگ نبودهاند.
نوشتن درباره جنگ، عرصة گستردهاي را پيش روي داستان نويس قرار ميدهد كه ميتواند از طريق " ثبت هنرمندانه" وقايع، تصويرگر دلاوريها، حماسهها، پيكارها، شكستها و پيروزيها و نگارگر عوارض و تبليغات آن باشد. با بررسي اندكي در سير داستاننويسي دو قرن اخير جهان، اين نكته روشن ميشود كه رمانها و داستانهاي كوتاه بسياري با بهرهگيري از زمينة رويدادهاي جنگي و مخاصمههاي قومي، كه گاه بين دو يا چند كشور، بين اقوام گوناگون از يك مليت و يا بين طرفداران دو نحله فكري و عقيدتي صورت گرفته، نوشته شده است. جنگهاي اول و دوم جهاني در اين ميان، بخصوص انگيزة خلق آثار ادبي بسياري شده است.
"همينگوي" ضمن اينكه در مبارزات داخلي اسپانيا حضور داشت و رمان ناقوسها براي كه مينوازد او برگرفته از اين جنگ داخلي است، خود از زخميان جنگ جهاني اول نيز بود. "تولستوي" نيز تصويرگر زواياي دقيق و صحنههاي غريب جنگهاي روسيه و فرانسه در رمان عظيم جنگ و صلح است. او در اين رمان، گيراتر از هر مورخي جزئيات وقايع را نشان ميدهد و داستان او ماندگارتر از هر اثر تاريخي، تصويرگر شرح رنجها و شاديها و پيروزي و شكستهاست.
"برباد رفته" اثر مارگارت ميچل، "زني تنها در ميان جمع" اثر هاينريش بل، " قرباني" و "پوست" دو اثر از مالاپارته و صدها اثر برجستة ديگر به نحوي شگرف و دلپذير گوشههايي از رويدادهاي عظيم دو جنگ بزرگ جهاني را ترسيم كردهاند كه به حقيقت تاريخ دقيق و راستين، از دل همين رمانها و داستانها استخراج ميشود.
اين سلسلة طولاني تا امروز همچنان با شدت و ضعف ادامه دارد و نويسندگان روزگاران اخير نيز حتي اگر جنگ را از نزديك لمس نكرده باشند، با شناخت موقعيتهاي جنگ و عوارض و حواشي آن، گسترة تخيل خويش را تا دوردستهاي تاريخ ميبرند و با بهرهگيري از حوادث جنگ به خلق آثار داستاني ميپردازند. بيان موضوع جنگ در قالب داستاني و گزارشهاي ادبي طي سالهاي متمادي از گذشتة دور تا امروز استمرار داشته و اين رشته هيچ گاه انقطاع نيافته است و اين همه نشان ميدهد كه موضوع جنگ هيچ گاه از زندگي انسان و بالطبع از زندگي صاحبان انديشه و قلم خارج نشده است و استمرار آن تا امروز چندان عجيب و غيرعادي نيست.
بازار ادبيات جنگ هميشه گرما و حرارت خاصي داشته است. به قول مؤلف جامعهشناسي جنگ «جنگ آفرينندة تاريخ است، و در واقع تاريخ صرفا با شرح كشمكشهاي مسلحانه آغاز شده و بعيد است كه اين پديده، زماني كاملا از ميان برود، زيرا جنگها به هر حال مشخصترين مبادي تاريخ و در عين حال مرزهايي هستند كه مراحل مهم ... را از يكديگر متمايز ميكنند. تقريبا تمام تمدنهاي معروف در اثر جنگ از بين رفتهاند. تمام تمدنهاي جديد نيز با جنگ پا به عرصة وجود نهادهاند.» (فرخجسته، بي تا : 1 و125)
با شعله ور شدن آتش جنگِ ناخواسته در ايران و تداوم آن درطول ساليان دراز، ادبياتي با ويژگيهاي خاص و منحصربه فرد در اين كشور پديد آمد كه شاخة ادبيات داستانيِ آن به دليل برخورداري از ظرفيتهاي قابل توجه در انعكاس عيني و جزء نگارانة حالات گوناگون آدميانِ درگيرِ جنگ، برخلاف محدوديت هايي كه در شعر وجود دارد، عرصة وسيعي را براي فرانمايي و بازتاب فرهنگ ايثار و شهادت فراهم كرد. با گذشت زماني نسبتاً ديرآهنگ از فعاليت اين نوع ادبي، ماهيت و هويت آن در ذهن ها و زبان ها جاي گرفت و نياز به شناخت خصايص و مؤلّفه هاي آن، جهت تعيين جايگاه مفهوم و قرار دادن آن در طبقه بندي هاي ادبي و هنري روز به روز بيشتر از پيش احساس شد.
هنوز شايد تعريف روشن، جامع و مانعي از داستان جنگ بيان نشده است. « اصطلاح داستان جنگ توسّعاً به داستان هايي اطلاق مي شود كه بيانگر رويداد ها و حوادث و تأثيرات جنگ باشد؛ ادبياتي كه به صحنه هاي رزم مي پردازد؛ ادبياتي كه بوي باروت و انفجار و مرگ مي دهد.»(جزيني، سايت فرهنگ ايثار)« داستاني كه از جنگ، براي جنگ، درباره جنگ و حواشي آن نوشته مي شود، ادبيات داستاني جنگ محسوب مي گردد.»
بي شك در اين مختصر نمي توان به درستي انعكاس مفهوم شهادت را در داستان هاي جنگ بازگفت. اين مختصر تنها فتح بابي خواهد بود براي پژوهشي جدي در مفهوم شهادت در ادبيات داستان جنگ. از اين رو، از ميان بيش از صدها رمان و داستان مربوط به جنگ در ايران، ناگزيريم تنها به تعداد اندكي كه داراي ارزش ادبي قابل قبولي به شمار مي آيند، اشاره كوتاهي بنماييم. از اين رو، شايد ناچار باشيم در اين بخش، با تسامح بيشتري به ذكر نمونه هايي از ادبيات پايداري كشورمان بپردازيم و همين جا از خوانندگان و بويژه نويسندگاني كه نام و اثرشان از قلم افتاده است، پوزش مي خواهيم.
تاريخچه:
پس از انقلاب اسلام و فروريزي نظام شاهنشاهي، ادبيات معاصر ايران بتدريج چنان مشخصات بارزي مي يابد كه مي توان از آن به عنوان آغاز يك دوره تازه ادبي سخن گفت؛ دوره اي كه ضمن داشتن پيوند با سنت داستان نويسي ايراني رو به ساحت هاي نوين نگارش و مضمونهاي جديد دارد . تغيير نحوه ديدن نسلي كه از آتش انقلاب و جنگ و تبعات سياسي و اقتصادي آنها گذشته است، سبب تغيير حساسيتهاي ادبي مي شود. همين تغييرهاست كه ادبيات يك دوره را از ادبيات ديگر دوره ها متمايز مي سازد. از همين دوره مي توان از شكل گيري ادبياتي با عنوان ادبيات انقلاب اسلامي ياد كرد. نخستين آثار داستاني كه در اين زمينه نوشته شد، جنبه گزارشي داشت، مانند لحظه هاي انقلاب يا گام به گام با انقلاب كه خاطرات نويسندگان آنها از ايام انقلاب است. آثار متعددي نيز با جنبه استنادي در افشاي سياهكاريهاي رژيم شاه پديد آمد. آنگاه نويسندگاني مانند ناصر ايراني، اسماعيل فصيح، احمد محمود، محسن مخملباف، قاسمعلي فراست، جواد مجابي و رضا براهني در قالب رمان انقلاب به نگارش پرداختند. در سال 1358 حوزه انديشه و هنر اسلامي به كوشش جمعي از شاعران و نويسندگان تشكيل شد كه بر نقش دين در هنر و ادبيات تأكيد داشت و داستان نويسان تازه اي تربيت كرد.اين نويسندگان با شروع جنگ تحميلي در پايان تابستان 1359 ادبيات جنگ را پديد آوردند. مجموعه داستانهاي دوچشم بي سو (1363) و شش تابلو (1360) ‘ داستان بلند مرغ آمين (1360) و زمين سوخته (1363) را مي توان از نخستين آثار ادبيات جنگ دانست. از سال 1359 نوشتن داستان در مورد انقلاب كاستي گرفت و نگارش داستان در مورد جنگ آغاز شد كه در سال 1369 به اوج خود رسيد. در طي اين دهه نزديك به 1600 عنوان داستان كوتاه در مجلات و مجموعه داستانها و 46 رمان و داستان بلند انتشار يافت. تقريباً هيچ نويسنده اي نسبت به جنگ و پيامدهايش بي تفاوت نماند؛ به طوري كه از 1359 تا 1373 بيش از 258 نويسنده از زندگي روزانه در جبهه ها، عمليات نظامي ، شكنجه در بازداشتگاه هاي دشمن ، آشفتگي زندگي در مناطق غيرنظامي ، جنگ شهرها و كشته ها و ويرانيها ، آوارگي مردم جنگ زده و تعارضهاي پديد آمده ميان مهاجران و مردم شهرهاي مهاجر پذير نوشتند.
نخستين سمينار بررسي رمان جنگ در ايران و جهان براي بررسي كارهاي صورت گرفته در اين زمينه در سال 1372 برگزار مي شود . نهادهاي گوناگون، دفاتري براي حمايت و گسترش ادبيات انقلاب اسلامي و جنگ داير مي كنند. حوزه هنري ضمن تأسيس دفتر ويژه ادبيات انقلاب اسلامي مجله ادبيات داستاني را تأسيس مي كند. اين نشريه از آبان ماه 1371 جانشين جنگ سوره ميشود كه پانزده شماره آن منتشر شد. دفتر هنر و ادبيات ايثار از سال 1369 نويسندگان را به نوشتن رمانهايي درباره جانبازان فرا مي خواند. در آذرماه 1367 دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري با هدف گردآوري و تدوين آثار ادبي و هنري به جاي مانده از دوران دفاع هشت ساله به مسؤوليت مرتضي سرهنگي تاسيس مي شود و طي يك دهه بيش از چهارصد عنوان خاطره، يادداشتهاي روزانه رزمندگان، داستان و نمايشنامه و فرهنگ جبهه انتشار مي يابد. مركز فرهنگي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز از سال 1373 به منظور توسعه فرهنگي و ادبيات دفاع مقدس اقدام به چاپ كتاب در اين زمينه مي كند.(حداد،1373: ش 24). همچنين مي توان از بنياد حفظ آثار جنگ و واحد جنگ وزارت ارشاد اسلامي ياد كرد. بدين سان آثار گوناگوني در زمينه جنگ و انقلاب پديد مي آيد، مثل باغ بلور (1365) ريشه دراعماق(1373) ، نخلهاي بي سر(1363)، گلاب خانم (1374) ، عشق سالهاي جنگ (1373ش)، قاصدك (1371) ، ملاقات در شب آفتابي (1374)، تركه هاي درخت آلبالو (1368)، زمستان 62 (1366)، عروج (1363)، خوابهاي تلخ عمران (1370) دوشنبه هاي آبي ماه (1375) ، پل معلق (1381 ) فال خون، سفر به گراي دويست درجه( 1375) ، گنجشكها بهشت را مي فهمند (1376) ، دل دلدادگي (1377) شعله ها درآب (1378) ارميا (1374) و هلال پنهان ماه (1377) وآثاري از نويسندگاني چون سيد مهدي شجاعي ، فيروز زنوزي جلالي و ديگران.
نويسندگان داستانهاي جنگ در دهه 1360 از خطوط مقدم جهبه گزارش مي دادند يا خاطرات رزم و چگونگي به شهادت رسيدن همرزمان را به ياد مي آورند و تجربه هاي شركت در مخاصمه را به مضمون اصلي داستانهايشان تبديل مي كردند و اما در دهه 1370 با پايان يافتن جنگ، بخش عمده اي از اين ادبيات به شرح بازگشت رزمندگان ازجبهه اختصاص مي يابد . اغلب نويسندگان داستان سربازاني را مينويسند كه به خانه بر مي گردند و با دنياي تازه اي مواجه مي شوند. ادبيات جنگ طي دو دهه اي كه از عمر آن گذشته، تغييرات صناعي و مضموني گوناگوني را گذرانده است كه پژوهش در آنها از نظر اجتماعي و ادبي واجد اهميت است.
درعرصة قابل تأمل ادبيات داستاني امروز ايران، اگر از چند مورد اثر داستاني كه در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي و قبل از شروع جنگ هشتساله چاپ و نشر يافته، بگذريم و از سر حوصله و دقت به داستانهاي بلند و كوتاه چاپ شدة ايام جنگ تحميلي و پس از آن بنگريم، عمدهترين آثار داستاني ايراني را متأثر از اين جنگ مييابيم كه نويسندگان اين آثار عموما يا به طور مستقيم از جنگ تاثير پذيرفتهاند و يا به طور غير مستقيم از اين پديده تأثير پذيرفتهاند. تا آغاز سالهاي هفتاد، بيش از 1160داستان كوتاه درباره جنگ تحميلي در مطبوعات چاپ شده كه نويسندگان آنها - چه آنها كه در جنگ بودند و جنگ را تجربه كردند و چه آنان كه از دور شاهد صحنههاي جنگ بودهاند - عموما صادقانه و خالصانه و گاه با نگاهي منتقدانه، به بيان احساس خويش پرداختهاند(مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي،1372).
در همين زمان نيز از مجموع قريب به210 داستان بلند چاپ شده، 33 رمان و داستان بلند به طور مستقيم به موضوع جنگ پرداختهاند كه 21 مورد از اين 33رمان و داستان بلند با ديدگاه مثبت به مقولة جنگ پرداختهاند. در چهار مورد ديگر نوعي نگرش حد وسط و بينابيني وجود دارد و تنها در 8 رمان و داستان بلند با موضوع جنگ با ديد منفي برخورد شده است كه نويسندگان آنها با گذشتن از بيشترين مواهب و وجوه مثبت جنگ و دفاع هشتساله، تنها به برشمردن و بزرگنمايي وجوه منفي احتمالي - كه هيچ جنگي از اين وجوه خالي نيست - و يا اصولا جستجوي آسيبها ، ناگواريها و زواياي تاريك جنگ پرداختهاند(بنياد جانبازان انقلاب اسلامي، 1372 : 85).
تقسيم بندي ادبيات جنگ
با در نظر گرفتن مؤلفه هايي چون نوع شخصيت هاي اصلي داستان، هويت شهدا، فضاي حاكم بر داستان، تفكر و چگونگي طرح شعار و پيام نهايي داستان مي توان داستان هاي جنگ را به سه گروه تقسيم كرد(حنيف،بي تا: 164):
الف- داستان هاي مثبت نگر؛
ب- داستان هاي منفي نگر؛
ج- داستان هايي با نگاه سوم.
داستان هاي مثبت نگر تنها آثار مثبت جنگ را مي بينند؛ يعني ايثار،گذشت و مقاومت مردمي؛ و كمتر به تلخي هاي آن اشاره مي كنند؛ اما داستان هاي منفي نگر صرفاً به مباحثي چون تخريب، ويراني، آوارگي، كشتار و آسيب هاي اجتماعي جنگ نگاه مي كنند. دراين گونه داستان ها، خواننده تنها با نمايشي از زشتي هاي جنگ روبه رو مي شود. تصوير يكسر سياه، تاريك و نكبت بار؛ در داستان ها با نگاه سوم، نگاه به جنگ نه مثبت و نه منفي است، بلكه تركيبي از دو گرايش قبل است؛ يعني هم تلخي ها و ويراني هاي جنگ باز گفته مي شود و هم جان فشاني ها و مقاومت ها.
در بخش داستان هاي مثبت نگر، مي توان به آثاري چون ؛ پل معلق، اثر محمدرضا بايرامي؛ دره جذاميان، اثر ميثاق امير فجر؛ دلدادگي، اثرشهريار مندني پور؛ سرود اروندرود، اثر منيژه آرمين؛ سرود مردان آفتاب، اثر غلامرضا عيدان؛ طلوع در مغرب، اثر رنجبر گل محمدي؛ نخل هاي بي سر، اثر قاسمعلي فراست و نشانه هاي صبح، اثر ابراهيم حسن بيگي اشاره نمود.
در بخش داستان هاي منفي نگر مي توان ازآداب زيارت، اثر تقي مدرسي؛ بالاتر از عشق، اثرپري منصوري؛ ثريا در اغما و زمستان 62 ،از اسماعيل فصيح؛ شب ملخ ،اثر جواد مجابي؛ محاق ،اثر منصور كوشان و ناگهان سيلاب، اثر مهدي سحابي نام برد.
در داستان هايي با نگاه سوم به آثاري همچو باغ بلور محسن مخملباف؛ خانه سفيد مياندوآبي (يعقوب آژند) زمين سوخته احمد محمود؛ گنجشك ها بهشت را مي فهمند حسن بني عامري و هلال پنهان علي اصغر شيرزادي پرداخت.
مفهوم شهادت در داستان هاي جنگ
1- گروه نخست
درآثارگروه نخست، مرگ در جنگ نوعي انتخاب آگاهانه و داوطلبانه به حساب مي آيد؛ مرگي كه باعث رستگاري او و رهايي ديگر انسانها مي شود. اين گونه آثار را اغلب جواناني نوشته اند كه اين انقلاب را باور كرده و پذيرفته بودند كه اين جنگ به هرحال بر ما تحميل شده؛ و اگر بخواهيم در مقابلش نايستيم و مقاومت نكنيم، همه چيزمان در خطر است. اين جور آثار، هم به جبهه پرداخته اند و هم به پشت جبهه. بعضي وقتها هر دو اين فضاها، در اين آثار ديده مي شود. نخلهاي بيسر نوشتة قاسمعلي فراست، عروج نوشتة ناصر ايراني، سرود مردان آفتاب نوشتة غلامرضا عيدان و اسماعيل اسماعيل نوشتة محمود گلابدرهاي، سرود اروندرود نوشتة منيژه آرمين، مادر شهادت فرزندت مبارك، نوشتة فهميه خدادوست، فقط به زمين نگاه كن، نوشتة محمد رضا كاتب، به عنوان نمونههاي برجسته رمان مثبتنگر است كه شخصيتهاي آنها براي رضاي خدا ميجنگند و همسو با دولت و انقلاب و تودههاي عظيم مردم هستند و مرگ را در اين جنگ شهادت ميدانند. دفاع از ميهن را دفاع از حدود و ثغور ايمان خود قلمداد ميكنند و حضور در جبهه را آگاهانه پذيرفتهاند.
از جمله در «سرود اروند رود» اكبر كه درگير مسايل سياسي است، با آغاز جنگ به صف رزمندگان مي پيوندد و در مصاف مردانه اي به شهادت مي رسد (آرمين، 1368: 48). يا در« مادر شهادت فرزندت مبارك» هم محسن داوطلبانه به جنگ مي رود و به شهادت مي رسد(خدا دوست، 1368: 48). در رمان « فقط به زمين نگاه كن» رزمنده ايراني كه در اسارت بازجويي مي شود، مقاومت مي كند و در نهايت تيرباران مي شود(كاتب،1372: 72). در« نخل هاي بي سر» هم ناصر شخصيت اصلي كه غم شهادت نزديكان خود را هم دارد، در جنگ به شهادت مي رسد (فراست، 1363: 2464).
در اين خصوص، مي توان به آثار ديگري چون طالع باز يافته نوشته مسعود شكويي، تركه هاي درخت آلبالو نوشته اكبر خليلي(1368)، آينه شكسته نوشته هما كلهري و... اشاره كرد.
همچنين درآثاري چون «فراسوي ستيزها» نوشته كورش صفايي، « چشم هاي اشك آلود نوشته جليل پور(1364: 22)، « زمين سوخته» احمد محمود،« چشمانم زنده است» هادي خرمالي، (1369: 110) شهادت موضوع فرعي داستان را تشكيل داده است و باعث پر رنگ شدن آن مي گردد. درآثاري نيز مفهوم شهادت، به صورت تأثير معنوي شهيد بر بازماندگان جلوه مي كند، كه گاهي اين تأثير به شكل تحول يك شخصيت اتفاق مي افتد؛ مثل رمان « عروج» كه در آن شهادت حسين، كاپيتان تيم محل بر اهل فاميل و اطرافيان تأثير مي گذارد، بويژه بر دوست صميمي اش مهدي كه درنهايت باعث مي شود او هم به جبهه برود (ايراني،1363: 241).
دراغلب اين داستان ها شهادت يك فرد، نه تنها ديگران را از جنگ باز نمي دارد، بلكه به عنوان الگويي اخلاقي و رفتاري پيروي مي شود و جاي خالي او در جبهه خيلي زود توسط دوستان و نزديكانش پر مي شود تا راه او ادامه يابد. در رمان « زمين سوخته» شهادت برادر خالد در بمباران شهري، نوعي تأثير روحي ايجاد مي كند. راوي نعش برادر شهيد را در گورستان بردوش مي گيرد، حتي اگر اين تاثير در يك احساس غيرارادي هم باشد، تكان دهنده و نمايشي است(محمود،1361: 344).
در رمان « او را كه ديدم زيبا شدم» (ارسطويي،1372: 71). دختري به نام شهرزاد براي استفاده از سهميه رزمندگان در كنكور دانشگاه به امدادگري رزمندگان مي رود و با رزمنده مجروحي به نام ابوطالب كه جانبازي با در صد بالاست، آشنا و عاشق او مي شود. ابوطالب شهيد مي شود و شهرزاد كاملاً متحول مي شود. يا در« طلوع زمين» نوشته رنجبر گل محمدي، محتكر ضد انقلابي كه متحول شده ، در پي شهادت دو فرزندش به جبهه مي رود و شهيد مي شود. در اين گونه آثار، شهيد با شهادت خود جلوه اي از جهاد با نفس و ايثار را به نمايش مي گذارد و بعد از او هم رايحه اي به جا مي ماند كه مشام بازماندگانش را معطر مي سازد.
برخي داستان ها از نوع نخست به خانواده شهيد مي پردازند كه فقدان شهيد در خانواده كه اغلب پدر يا پسر است، خانواده را دچار مشكلات روحي و احياناً اقتصادي مي كند. كاوه بهمن در رمان « جنگي كه بود» (1377: 205) روايت خانواده اي را در شهر خرمشهر باز مي گويد كه جنگ كانون گرم آن ها را برهم مي زند. مادر كشته مي شود و شيرازه شهر و خانواده از هم مي پاشد.
در برخي داستان ها زندگي خانواده شهيد باز گفته مي شود. صبر و شكيبايي اعضاي خانواده در فقدان عزيزشان و احياناً ناشكيبايي آنها جلوه اي از ارزش آنهاست. در رمان « زمين سوخته » وقتي خالد به پيكر برادر شهيدش مي رسد، جسد را روي دوش مي اندازد و مي دود. اگر چه اين عكس العمل غير ارادي ناشكيبايي برادري را مي رساند، اما تأثير عاطفي شديد در خواننده به جا مي گذارد. در رمان نخل هاي بي سر هم چگونگي مطلع شدن مادر از شهادت فرزندش قابل توجه است. شهناز دختر يك خانواده كشته مي شود و مقاومت شهري شكل مي گيرد، و با خبر فتح دوباره خرمشهر داستان تمام مي شود. يكي از آثاري كه موشكافانه به نمايش خانواده در فقدان شهيد مي پردازد، رمان « باغ بلور» نوشته محسن مخملباف است. زن شهيدي به عقد برادر شهيد درآمده كه خبر اسارت شهيد از عراق مي رسد و... در اين رمان چند خانواده رزمنده و شهيد، در بخش سرايداري يك خانه مصادره اي كه از آنِ فردي طاغوتي است، زندگي مي كنند و... در اين رمان زندگي خانواده شهيد نقد و بررسي مي شود. (مخلباف، 1365: 352). در برخي داستان هايي كه محور طرح داستان تحول در شخصيت هاست، ديگر چگونگي شهادت شخصيت اصلي و فرعي چندان اهميت ندارد، بلكه مهم تأثيري است كه اين شهادت بر اطرافيان مي گذارد.
در برخي داستان ها وقتي فردي به شهادت مي رسد، افراد ديگري جاي او را پر مي كنند، و شهادت فردي به معناي دعوت ديگران به پايداري، مقاومت و مبارزه است. گاهي هم تنها تأثير بعد اخلاقي شهيد در دوستان او موضوع داستان قرار مي گيرد. داستان بلند «آب» از غلامرضا عيدان، روايت عظمت روح هاي بلند سه رزمنده در حال مرگ است(1370: 47).
در رمان « طلوع در صبح روز ديگر» نوشته حسين اعرابي، تحول « معقول السلطنه» دستمايه قرار گرفته شده است. داستان هايي كه درباره اسارتگاه و بازداشتگاه ها نوشته شده است، در واقع بخشي از حوادث پنهان مانده جنگ را باز مي گويد، زندگي سخت و طاقت فرسا و شكنجه در اردوگاه ها و نهايتاً به شهادت رسيدن رزمندگان موقعيتي جذاب و پرحادثه در داستان به حساب مي آيد (1369: 188). در« تنگه زانكوها » نوشته حسين بهزاد،گروهي اسير مي شوند و آرمين زير شكنجه ها شجاعانه مقاومت مي كند و چيزي را لو نمي دهد و بالاخره هم كشته مي شود (1371: 77). در داستان « روزهاي طولاني» رضا رئيسي، سرگذشت اسيري باز گفته مي شود كه شاهد شكنجه و شهادت دوستانش در اسارت بوده است (1370: 165). در رمان « فقط به زمين نگاه كن» نوشته محمدرضا كاتب، سرگرد عراقي با شكنجه كردن اسراي ايراني قصد گرفتن اخبار نظامي دارد. نوجواني اسير زير شكنجه مقاومت مي كند و بعد پيرمرد اسيري مي آيد و در نهايت سرگرد عراقي دستور اعدام او را مي دهد (كاتب، 1372: 72).
سيد ياسر هشترودي « خواب هاي تلخ عمران» را كه درباره بازداشتگاه هاي عراق است، بر اساس گفتگوهايش با يك اسير آزاد شده مي نويسد. « بازگشت از مرگ» اثر عبدالجبار اسدي حويزيان نيز مضموني مشابه دارد. در اين آثار شهادت مظلومانه رزمندگان در اسارتگاه ها نشان داده مي شود؛ شهادت سخت و قهرمانانه.
تراژيك ترين طرح هاي داستان هاي جنگ، روايت انتظار بي پايان بازگشت رزمنده اي است كه هرگز باز نمي گردد. انتظاري بي فرجام، شهيدي بي مزار، جلوه اي ماندگار از حماسه اي است فراموش نشدني. در رمان « زن، جنگ، اميد» نوشته احمد جانه، داستان زني كه شوهر و برادرش در جنگ ناپديد شده اند، باز گفته مي شود(1370: 272). در رمان « زير درخت آلبالو» احمد اكبري قصه مفقودالاثر شدن نادر و انتظار همسرش را باز مي گويد (اكبري، 1371: 222).
2- گروه دوم
در داستان ها با نگاه دوم كه به طور عمده با رويكرد سياسي نوشته شده اند، جنگ مفهومي متفاوت دارد. در اين آثار جنگ پديده اي صرفاً سياسي است و شركت كنندگان در آن قربانيان محض آن شمرده مي شوند. در اين آثار كمتر به رويكرد مقاومت هاي مردمي پرداخته شده است. در بسياري از اين آثار به دليل ناآشنا بودن نويسندگان با فضا هاي ميدان نبرد، فضاي شهرها دستمايه كار قرار گرفته شده است. در اين داستان ها به پيامدهاي تلخ اجتماعي و بعضاً اقتصادي و... جنگ توجه شده است. در اين آثار، كشته هاي جنگ، قربانيان ساده لوح و احساساتي هستند كه بدون درك شناختن اثر جنگ به ميدان نبرد مي روند. البته، گاهي اجبار و يا انگيزه هاي مالي بهانه اي است براي مشاركت در جنگ و در نهايت كشته شدن در آن. و اين كشته شدن در جنگ، مرگ اسفبار و دلخراش جبران ناپذير است. اين آثار معمولاً وارد جبهه نمي شوند، و اگر هم احياناً بشوند، دستشان فوري رو مي شود و مخاطب آشنا با جنگ مي فهمد كه نويسنده، اصلاً با جبهه آشنايي نداشته است. اين نويسندگان، معمولاً به جنگ شهرها پرداخته اند، به مهاجرت مهاجران جنگ پرداخته اند و به تبعات منفي جنگ در زندگي ساكنان شهرهاي كشور. اين آثار، تلخي، سياهي، تيرگي، يأس و اعتراض نسبت به جنگ است. درواقع در اين آثار، جنگ تحريف شده است. فقط روي منفي سكۀ جنگ، آن هم اغلب در مبالغه آميزترين شكل آن مطرح شده است.
« زمستان 62» و « ثريا در اغما» و «آداب زيارت» و « شب ملخ» نوشتة جواد مجابي، از نمونههاي شاخص رمانهاي منفينگر است كه شخصيتهاي آنها اغلب از مرگ ميترسند، كمتر با شهادت آشنايند و اهل غارت و فرارند. در اين نمونه ها جنگ به جاي اينكه در ميدان نبرد روايت شود، در كوچه پس كوچه ها و خيابان هاي شهر، در سيماي بمباران ها و نابساماني ها به نمايش گذشته مي شود. اگر شخصيتي هم در ميدان نبرد كشته مي شود، انگيزه اي براي رفتن به جنگ ندارد، يا ظاهرا به اجبار به جنگ فرستاده شده و يا بهانه هايي غير از انگيزه هاي داوطلبانه معنوي دارد؛ مثلا در رمان آداب زيارت نوشته تقي مدرسي، مهرداد رازي براي ديدن بين النهرين و خرابي هاي بابل به جبهه مي رود و به شهادت مي رسد (مدرسي،1368: 262). ويا خلبان جواني كه در رمان « ناگهان سيلاب» به انگيزه ارتقاي درجه به جنگ مي رود و كشته مي شود (سبحاني،1368: 182). و يا بهمن شخصيت رمان « گيسو» به جبران خطاها و فرار از گناه به جبهه مي رود (ربيحاوي،1372: 293). در اين گونه داستان ها كشته شدن آدمهايي كه اغلب انگيزه اي براي جنگ و حتي مقاومت ندارند، بيشتر قرباني هاي جنگ محسوب مي شوند تا قهرمان هاي نبردهاي ملي و مذهبي.
3- گروه سوم
رمانهاي «باغ بلور» و «زمين سوخته» از نمونههاي شاخص رمانهاي بينابيني و تقريبا خالي از جهتگيري ويژه مثبت يا منفي است كه گاهي غلبة نگرشهاي مثبت و مردمي در آن به چشم ميخورد. رزمندگان در اين داستانها آگاهانه رزم را برميگزينند، دفاع از حريم و حدود خانه و كوچه و خيابان و شهر براي آنها الزامي است؛ ضمن اينكه در كليت داستانها نيز ميتوان توجه و تمايلي به ويرانيها و خرابيها داشت و پيامدهاي اجتماعي و تألمات روحي و جسمي را در آدمها يافت كه گاهي با نوعي اغراق و بزرگنمايي همراه است. كنجكاوي در هر يك از اين سه بخش داستان بلند كه بن ماية اولية آنها جنگ و شهادت و آسيبشناسي و تبعات اجتماعي جنگ است، گذشته از نوع نگرش نويسندگان آنها، گوياي اين حقيقت است كه ادبيات جنگ ميرود تا در جامعة ايران اسلامي جاي شايستة خود را پيدا كند و اميد ميرود كه تحول داستاننويسي ما از همين نقطه شروع شود.
نتيجه گيري:
اگر چه در سال هاي اخير برخي آثار نويسندگان ما در عرصه ادبيات دفاع مقدس از مرزهاي داخلي گذشته و خوانندگاني هرچند كم شمار پيدا كرده است و مي تواند باز هم اين عرصه به روي داستان هاي جنگي و ادبيات دفاعي ما گشوده باشد؛اما هنوز هم اين عرصه سرشار است از راه هاي نرفته و گام هاي پيموده نشده و فاصله ميان آنچه بايد انجام مي شد و آنچه انجام شده، زياد و بعيد است .داستان دفاع مقدس هنوز نتوانسته است خود را به سطحي از توانمندي برساند كه آينه تمام نماي رويدادهايي باشد كه در جنگ اتفاق افتاده است. بخشي از اين موضوع به بزرگي و عظمت رويداد دفاع مقدس و بخشي ديگر نيز به توانمندي و حوصله اهل ادبيات در خلق آثارماندگار در اين عرصه بازمي گردد. ترويج فرهنگ ايثار و شهادت به صورت مستقيم با هدف ساخت الگوي رفتاريِ همگاني و ديكته كردن آن بر مخاطبان، بسياري از داستانهاي حوزة ايثار و مقاومت را در ابعاد بيروني و دروني دچار سستي و ضعفِ مفرط ساخته است. اين دسته از نويسندگان بدون در نظر داشتن پيچ وتابهاي روحي انسان و بُغرنجيهاي جهان امروز، سايه هاي سنگينِ سلوكِ اعتقادي خود را بر جهانبيني و نگرش ادبي خويش تحميل كرده و ارزش آفريده هاي داستاني خود را تا حدّ يك مرامنامة عقيدتي و سياسي كاهش داده اند. اين محصولات نوشتاري به دليل بي بهرگي از پالايش ذهني و ذوقي نيرومند، دور ماندن از تنشهاي داستاني، نداشتن انديشه هاي عميق و چند لايه،كلّي نگريهاي غير هنري، ناتواني در وضوح بخشيدن به رنجهاي بشري با شفقتي هنرمندانه و فقر جنبه هاي دراماتيكي، آثاري كسل كننده و ملالت بار از آب درآمده اند و نتوانسته اند مخاطب چنداني را براي خود دست و پا كنند.بايد در نظر داشت كه وسوسة سودمندي اخلاقي و اجتماعي نبايد به آكنده شدن ادبيات داستاني جنگ از پندهاي گزنده و اندرزهاي آزاردهندة آشكار منجر شود. درست است كه « اخلاق، قلب داستان» (فرخجسته، بي تا: 1و152) است و هنر اخلاقگرايانه به شكوفايي احساسات ناب و اصيل انساني كمك شاياني مي كند؛ اما شايسته است كه اين عنصر حياتي، كه به نوعي تأييد زندگي حقيقي نيز هست، با لحني كتماني و بياني پنهاني، نسيم آسا، وارد حفره ها و روزنه هاي ناپيداي داستان شود و به گونه اي نامحسوس و نرم نرمك در ذهن و ضمير خواننده رسوب كند و در دگرگونيهاي مثبتِ رفتاري او نقشي محوري از خود بر جاي بگذارد. ادبيات دفاع مقدس ما با دور شدن از هيجان سال هاي درگيري نظامي و تبديل شدن جنگ به يك خاطره جمعي قابل برداشت در همه زمان ها، امروز فرصت دارد با بازشناسي موقعيت هاي انساني و ويژه و پرداخت حرفه اي و بدون شتاب زدگي آنها، راهي براي ورود ادبيات مسدود معاصر در عرصه هاي جهاني باشد، به شرط اين كه نويسندگان ما افق هاي بلند و دور را بنگرند و به مصايب نوشتن به صورت حرفه اي و جدي تن دهند. به قول يكي از داستاننويسانمعاصر: « خلق يك داستان برابر با تولد يك كودك است؛ ذهن و قلب داستاننويس همچون رحم مادر از جهاني كه در آن ميزيد، باردار ميشود و كودك داستان تا لحظة خلق، در اين رحم پرورده ميشود تا به مرحله زايمان برسد. چه كسي ميتواند ادعا كند كه اين خلقت كم از آن خلقت دارد؟ مگر چيزي در اين جهان به تفنن آفريده شده كه داستان تفنن باشد؟»(بنياد جانبازان انقلاب اسلامي، 1372: 476). اگر پذيرفتيم كه « هيچ انديشه و تفكري تا زماني كه به شكل هنري شايستهاي عرضه نشده است، ماندگار نخواهد بود»؛ آنگاه هيچ استبعادي نخواهيم داشت كه در عرصة ادبيات دفاع مقدس نيز به داستانهايي بينديشيم كه زمانه را شگفت زده كند.
منابع و مآخذ
1-آرمين، منيژه .(1368). سرود اروند رود ، نشر رجاء .
2-ابن منطور ابي الفضل جمال الدين .(1405ه). لسان العرب، ماده شهد ، قم: نشر ادب الحوزه.
2-ارسطويي، شيوا .(1372). او را كه ديدم زيبا شدم ،مرغ آمين.
3-اعرابي، حسين.(1369). طلوع در صبح روز ديگر،تهران: مولف.
4- اكبري، احمد .(1371). زير درخت آلبالو ،خرم.
5- ايراني، ناصر.(1363).عروج،كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان.
6-بوتول، گاستون.(1374). جامعه شناسي جنگ، ترجمه هوشنگ قرخجسته ،انتشارات علمي و فرهنگي ، چاپ دوم.
7- بهزاد، حسين.(1371). تنگه زانكوها ، حوزه هنري.
8-بهمن ، كاوه.(1377).جنگي كه بود،صرير.
9- بنياد جانبازان انقلاب اسلامي . (1372).مجموعه مقالات سمينار بررسي رمان جنگ در ايران و جهان.
10- جان قلي، منيژه.(1378). در جستجوي من ، بنياد.
11- جانه، احمد .(1370). زن، جنگ، اميد ، مولف.
12- جزيني ، محمد جواد ، (بي تا). جلوه شهادت در داستانهاي جنگ ، سايت فرهنگ ايثار.
13.(1364). چشم هاي اشك ، ناشرناصر.
14- جليل پور، ن.(1370). خواب هاي تلخ عمران، دفتر ادبيات و مقاومت.
15- حداد، حسين.(1372). كتاب شناسي داستان و رمان جنگ در ايران،انتشارات دفتر ايثار و وزارت فرهنگ ارشاد اسلامي.
16.(1373) نگاه آماري به قصه هاي جنگ ،ادبيات داستاني،ش 24 ، مهر.
17- حسن زاده، فرهاد.(1375). مهمان مهتاب ، صرير.
18- حق شناس ، علي محمد.(1375). رمان و عصر جديد در ايران، تهران: نگاه نو ، ش 29.
19- خادمي كولايي ، مهدي .(بي تا). آسيب شناسي ادبيات داستاني جنگ تحميلي ، ادبيات داستاني، ش 111.
20- خانيان، جمشيد .(1377).كودكي هاي زمين ، صرير.
21- خدادوست، فهيمه .(1368).مادر شهادت فرزند مبارك ، تهران: قدياني.
22-خرمالي ، هادي.(1369). چشمهايم زنده است ، ناشر:سمور.
23- خليلي ،اكبر.(۱۳۶۸). تركه هاي درخت آلبالو، اميركبير.
24- ربيحاوي، قاضي .(1372). گيسو ،ناشر مولف.
25- رئيسي، رضا.(1370). روزهاي طولاني ،سپاه پاسداران.
26- سحابي، مهدي .(1368).ناگهان سيلاب ، تهران: الفبا.
27- عابديني، حسن.(1369).صدسال داستاننويسي در ايران 1و2، نشر تندر.
27- عيدان، غلامرضا .(1370) آب ، حوزه هنري.
28- فراست، قاسمعلي.(1363). نخل هاي بي سر،امير كبير.
29- فرخجسته ، هوشنگ.(بي تا). جامعه شناسي جنگ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي.
30- قرائتي،محسن.(1377). تفسيرالنور ،قم:موسسه درراه حق، چاپ سوم.
31- كاتب، محمدرضا.(1372). فقط به زمين نگاه كن، سپاه پاسداران.
32- مرادي، غلامرضا .(1375). تصوير تولستوي در آيينهاي ديگر، ماهنامه ادبي آواي شمال، شماره 163، ارديبهشت ماه.
33- مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي.(1372).فهرست داستانهاي كوتاه جنگ تحميلي در مطبوعات ايران ، وزارت ارشاد اسلامي.
34- محمود، احمد.(1361). زمين سوخته ، نشر نو.
35- مخلباف، محسن.(1365). باغ بلور ، برگ.
36- مدرسي، تقي .(1368).آداب زيارت ، تهران: نيلوفر.
37- موذني ، علي .(1373).مجموعه مقالات سمينار بررسي رمان جنگ،تهران.
38- ميرعابديني ، حسن.(1377). صد سال داستان نويسي ايران ، تهران.
39- نوتل، اريك .(1377). نامه پژوهش، فصلنامه تحقيقات فرهنگي ، شماره 9.
نبي اله ابراهيمي
نظر شما